
دانلود مقاله منشأ و خاستگاه حقّ بشر با word دارای 33 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله منشأ و خاستگاه حقّ بشر با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله منشأ و خاستگاه حقّ بشر با word
چکیده
مقدّمه
مفهوم «حق» در حوزه دانش فلسفه حقوق
1 چیستی حق
2 هستی حق
معنای لغوی و اصطلاحی «منشأ و خاستگاه حق»
انواع حق
الف. تقسیم حق به لحاظ هدف
ب. تقسیم حق به لحاظ فاعل
* رویکردهای متفاوت درباره منشأ حقّ قانونی
نتیجه
منابع
پى نوشت ها
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله منشأ و خاستگاه حقّ بشر با word
ـ الفیومی، احمدبن محمّد، المصباح المنیر، قم، دارالهجره، 1405
ـ طالبی، محمّدحسین، «قانون طبیعی و نقش آن در فلسفه حقوق یونان باستان»، معرفت فلسفی 12 (تابستان 1385)، ص 131ـ167
ـ مصباح، محمّدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1365، ج 1
ـ ـــــ ، حقوق و سیاست در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی1، 1377
- Aquinas, Thomas, Summa Theologiae, v. 28, Law and Political Theory [1268-1271], trans. by T. Gilby, London, Blackfriars,
- Campbell, Tom, Rights, A Critical Introduction, Oxford and New York, Routledge,
- Coleman, Jules L. & Leiter, Brian, “Legal Positivism,” in A Companion to Philosophy of Law and Legal Theory, ed. by D. Patterson, Oxford, Blackwell,
- Grotius, Hugo, Prolegomena to the law of way and Peace, Indianapolis, Bobbs merrill / Liberal Arts press,
- Hampton, Jean, “Contract and Consent”, in A Companion to Contemporary Political Philosophy, ed. by R. Goodin and P. Pettit, Oxford, Blackwell,
- Hohfeld, Wesley, Fundamental Legal Conceptions, New Wesley Newcomb Haven, Yale University Press,
- Jones, Peter, Rights, Houndmills, Palgrave,
- Locke, John, Two Treatises of Government, ed. by P. Laslett, Cambridge, Cambridge University Press,
- Meyers, Diana T., Inalienable Rights: A Defense, New York, Columbia University Press,
- Shapiro, Ian, The Evolution of Rights in Liberal Theory, Cambridge, Cambridge University Press,
- Talebi Shamsabad, Mohammad Hossein, A Critical Study of Finnis’s Natural Law Theory from an Islamic Philosophical Perspective, Ph.D. Thesis, School of Law, University of Manchester,
- Tuck, Richard, Natural Rights Theories: Their Origin and Development, Cambridge, Cambridge University Press,
چکیده
یکی از جدال برانگیزترین مباحث در حوزه دانش «فلسفه حقوق»، بحث از تعیین «منشأ حق» است. سؤال اصلی در این بحث، این است که چه چیزی موجد حق، به ویژه حقّ بشر و اعتبار آن، میشود؟ در پاسخ به این پرسش، ابتدا باید واژه «حق» را از دو نگاه معرفتشناسانه و هستیشناسانه در حوزه دانش فلسفه حقوق تحلیل نمود، آنگاه به بیان خاستگاه اقسام حق پرداخت
به لحاظ بعد معرفتشناسانه، به نظر میرسد مفهوم «حق» امری بدیهی و به معنای مجاز بودن در «داشتن یک صفت» و یا «انجام یک عمل یا ترک آن» است
مفهوم «حق» در نگاه هستیشناسانه، مفهومی فلسفی است، نه ماهوی یا منطقی. این مفهوم درباره انسان از مقایسه رابطه او با کمال واقعی مورد انتظار به دست میآید؛ کمالی که در اثر انجام فعل یا ترک آن و یا داشتن صفت میتواند بدان نایل شود. این مفهوم درباره واجبالوجود، که او هم فاعلی مختار است، از مقایسه وی با هدفش انتزاع میشود. با توجه به اینکه پیدایش حق بر رابطه میان فاعل مختار و هدف مطلوب او مبتنی است، حق را به لحاظ نوع هدف فاعل، میتوان به دو نوع تقسیم نمود: حقّ اصیلِ ذاتی، حقّ تبعی
چون هدف خدا از آفرینش مخلوقات در این جهان، متعلّق دو نوع اراده تکوینی و تشریعی اوست، هر یک از این دو نوع اراده در خداوند، منشأ پیدایش حقّ اصیل تکوینی و یا تشریعی او نسبت به آفرینش مخلوقات است؛ همچنانکه منشأ هر حق تبعی، حقی اصیل است. حقوقی که به انسان نسبت داده میشود، در یک تقسیم کلی، به «حقوق اخلاقی» و «حقوق قانونی» قابل تقسیم است. منشأ بخشی از حق اخلاقی، اراده تشریعی خدا و منشأ بخشی دیگر اراده تکوینی اوست؛ اما منشأ همه حقوق قانونی، اراده تشریعی خداوند است
کلیدواژهها: حق، حقّ اصیل، حقّ تبعی، حقوق اخلاقی، حقوق قانونی، فلسفه حقوق، منشأ و خاستگاه حقوق، اراده تکوینی، اراده تشریعی
مقدّمه
یکی از جدال برانگیزترین مباحث در حوزه دانش «فلسفه حقوق»، بحث از تعیین منشأ حق است، به گونهای که وجود اختلافنظر در این بحث، عامل اصلی ایجاد مکاتب عمیقا ناسازگار در حوزه دانش فلسفه حقوق و به دنبال آن، در سایر حوزههای مربوط به علوم اجتماعی است
سؤال اصلی در این بحث این است که چه چیزی منشأ پیدایش یک حق، به ویژه حقّ بشر و اعتبار آن، میشود؟
این نوشتار پس از بررسی مسئله چیستی و هستی حق و توضیح معانی لغوی و اصطلاحی واژه «منشأ و خاستگاه»، به طرح رویکردهای گوناگون در باب منشأ حق میپردازد
مفهوم «حق» در حوزه دانش فلسفه حقوق
واژه «حق» در لغت، لفظ مشترکی است که دارای معانی متفاوت؛ اما به لحاظ اصطلاح، در حوزه دانش فلسفه حقوق، نمیتواند بیش از یک معنا داشته باشد؛ زیرا «حق» موضوع علم فلسفه حقوق است و کاربرد موضوع علم در مسائل علم، به صورت مشترک معنوی است، نه مشترک لفظی. در ذیل، این واژه را، هم از بعد معرفتشناسانه و هم هستیشناسانه بررسی میکنیم
1 چیستی حق
در حوزه دانش فلسفه حقوق،2 واژه «حق» برگردان کلمه «Right» در زبان انگلیسی و ترجمه اصطلاح «Droite» در زبان فرانسه و«Recht» در زبان آلمانی است. فیلسوفان حقوق در محتوای مفهومی این واژه، اتفاقنظر ندارند؛ اولاً در میان انواع تعاریف مفهومی، مصداقی، اشارهای و مانند آن، هیچیک از فیلسوفان حقوق غرب از واژه «حق» تعریف مفهومی ارائه نکردهاند، بلکه به بیان نوعی تعریف مصداقی از واژه «حق» پرداختهاند. ثانیا، ایشان در تعریف مصداقی اتفاقنظر ندارند. برخی از آنها مانند جوزف رَز (Raz) به پیروی از جرمی بنتام (Bentham)، حق را حاوی نوعی سود و منفعت دانستهاند. به همین دلیل، این نظریه در حوزه معنای حق، به نظریه «منفعت»3 معروف شده است. طرفداران این نظریه عقیده دارند: چون هر نوعی از حق، گونهای تکلیف بر مکلّف الزام میکند وتکلیف نیز حاوی تعهد به اعطای منفعت به صاحب حق است، به این دلیل، مفاد حق نوعی سود و منفعت است.4 لازم به ذکر استکه بنا به عقیده این گروه، حقوق نیز به لحاظ مقدار سوددهی، دارای درجات متفاوتی است؛ همچنانکه صاحبان حق نیز مراتب گوناگونی دارند. گاهی صاحب حق یک فرد است، گاهی یک گروه، گاه یک یا چند جامعه انسانی یا جامعهای جهانی، گاهی حیوانات و گاه نیز همه موجودات زندهای که در یک محیط زندگی میکنند؛ ولی به هر حال، تنها در صورتی موجودات میتوانند صاحب حق محسوب شوند که در فرایند تقابل میان حقّ و تکلیف، دارای نوعی منفعت گردند
اگر بخواهیم با معیارهایی که تعالیم اسلام به جهانیان عرضه کرده است نظریه مزبور را ارزیابی کنیم، باید بگوییم: واژه «حق» در این نظریه، جامع افراد ـ یعنی دربر گیرنده همه مصادیق حق ـ نیست؛ زیرا ـ چنانکه بعدا نیز اشاره خواهد شد ـ یکی از کسانی که قطعا صاحب حق است خداوند متعال است. او، که به دلیل واجبالوجود بودن ذات مقدّسش، دارای درجات نامحدود کمال است، نیازی به هیچ سود و منفعتی ندارد، در حالی که دارای حقوق بسیاری است
نظریه مهم دیگری که در میان آراء فیلسوفان حقوق غرب درباره مفهوم حق رایج است، نظریه «انتخاب»5 است. این نظریه درحوزه فلسفه حقوق انگلاساکسون، به هارت (Hart) انگلیسی نسبت داده میشود و تاکنون فیلسوفان زیادی به آن گرایش پیدا کردهاند. محتوای این نظریه عبارت است از: حق همواره نوعی سلطه شخص صاحب حق بر متعلّق حق است. به بیان دیگر، صاحب حق میتواند انجام تکلیف را از مکلّف درخواست کرده یا آن را از وی اسقاط نماید
نظریه رایج در میان فیلسوفان حقوق مسلمان نیز همین نظریه است. به همین دلیل، در حوزه دانش فقه اسلامی، گاهی از حق به «خیار» تعبیر میشود؛ یعنی صاحب حق مختار است تا متعلّق حق را طلب کند. یا ذمّه مکلّف را از آن بری نماید
به نظر می رسد این تعریف از واژه «حق» نیز نمیتواند جامع همه مصادیق حق باشد. به بیان دیگر، حقوق واجبالاستیفا در این تعریف نمیگنجند. برای مثال، «حق حیات» را در نظر میگیریم. این حق یکی از حقوق انکارناپذیر انسانها در همه جوامع بشری است. بر اساس آموزههای دین اسلام، خداوند، که خالق بشر است، موهبت حیات را به بشر عطا نموده تا انسان بتواند با استفاده مطلوب از آن در مسیر تکامل خویش گام بردارد. با وجود اینکه حیات و سلامتی حقّ مسلم بشر است و دیگران مکلّف به پرهیز از اموری هستند که موجب به خطر افتادن آن یا از دست دادن آن میشود، خود انسانها، که صاحبان این حق هستند، بر این حق سلطه ندارند؛ یعنی مختار نیستند که اگر بخواهند از داشتن آن صرفنظر کنند؛ حیات خود را نابود کنند یا تکلیف را از دیگران در رعایت این حق، که همان اجتناب از امور تهدیدکننده حیات و سلامتی است، اسقاط نمایند
به لحاظ بعد معرفتشناسانه، به نظر میرسد مفهوم «حق» امری بدیهی است که انسانها از کودکی به آن توجه پیدا میکنند. اینکه کودکان در تعامل با دیگران میتوانند برخی از مصادیق روشن «عدالت» و «ظلم» را در رفتارهای دیگران به خوبی شناسایی کنند، دلیل بر این است که کودکان نیز مفهوم «حق» را، که جزء تشکیلدهنده مفهوم «عدالت» است، به خوبی میشناسند
اما با فرض اینکه بخواهیم تعریفی برای واژه «حق» پیشنهاد کنیم، میتوان گفت: واژه «حق» در حوزه دانش فلسفه حقوق، به معنای «برخورداربودن از چیزی» است. کلمه «چیز» در این تعریف، فقط میتواند به معنای «داشتن یک صفت یا نداشتن آن» و یا «انجام یک عمل یا ترک آن» باشد. به نظر میرسد که این تعریف از واژه «حق»، هم جامع همه مصادیق حق است و هم موارد غیر مربوط به حق را از دایره حق خارج میکند
«برخوردار بودن» به معنای سود بردن نیست تا گفته شود: شخص برخوردار حتما واجد منفعتی میشود، بلکه به معنای مُجاز بودن است. بر اساس این تعبیر، خدا هم میتواند دارای حق باشد. همچنین حقیقت برخوردار بودن ملازم نوعی سلطه ـ یعنی اجازه ترک ـ نیست تا گفته شود: صاحب حق میتواند از حقّ خود صرفنظر کند، بلکه میتواند به منزله جنس برای امور واجب و غیر واجب باشد. بنابراین، در ماهیت حقوق واجبالاستیفا نیز نوعی برخورداری از داشتن یا نداشتن وصفی و یا انجام دادن یا ترک کاری مورد نظر است
کوتاه سخن اینکه وقتی گفته میشود «کسی حقی دارد» به این معناست که او مُجاز است دارای صفتی باشد و یا نباشد، و یا مُجاز است کاری انجام دهد یا مُجاز است عملی را ترک کند. «اجازه» در اینجا، هم با وجوب عمل یا داشتن صفت و هم با عدم وجوب آن دو سازگار است؛ یعنی به منزله جنس وجوب و عدم وجوب تلقّی میشود
2 هستی حق
پس از شناخت مفهوم واژه «حق»، باید جنبه هستیشناسانه محکی این مفهوم را نیز بررسی کنیم تا معلوم شود مفهوم «حق» از چه نوع وجودی حکایت میکند. با نگاه هستیشناسانه به محکی مفاهیم کلی، میتوان آنها را به سه دسته تقسیم نمود؛7 زیرا مفهوم کلی از دو حال خارج نیست
الف. قابل حمل بر امور عینی است؛ یعنی اتصاف آن خارجی است؛ مانند مفهوم «انسان» که بر افراد خارج از ذهن اطلاق میگردد
ب. تنها بر مفاهیم و صورتهای ذهنی حمل میگردد؛ یعنی اتصاف آن ذهنی است؛ مانند مفهوم «نوع» که در ذهن، صفت ماهیت افراد متّفقهالحقیقه قرار میگیرد
1 در صورت دوم، محکی مفهوم کلی همواره موجودی ذهنی است. چنین مفهومی یکی از عناوین موجود در علم منطق است. به این دلیل، به این دسته از مفاهیم، «مفاهیم منطقی» گفته میشود. مفاهیمی از قبیل مفهوم «جنس، فصل، نقیض و عکس» از نوع مفاهیم منطقی است
نوع اول مفاهیم، یعنی مفاهیمی که بر اشیای خارجی حمل میشود، بر دو دسته است
2 مفاهیمی که ذهن به طور خودکار از موارد خاص انتزاع میکند؛ یعنی آن مفهوم، انعکاس ذهنی مستقیم از یک واقعیت خارج از ذهن است. به بیان دیگر، ذهن ما در مواجهه با موجودات واقعی، ماهیتهای جوهری و عرضی آنها را مستقیما، یعنی بدون هیچگونه دخل و تصرفی در آنها درک میکند. به اینگونه مفاهیم، مفاهیم ماهوی گفته می شود. تمام ماهیتهای دهگانه ارسطویی ـ مقوله جوهر و نه مقوله عرض ـ در این دسته از مفاهیم قرار دارد؛ مثلاً، مفهوم «انسان» مفهومی ماهوی است
3 اما گاهی یک مفهوم از نوعی مقایسه میان دو یا چند واقعیت خارج از ذهن به دست میآید. محکی چنین مفهومی یک ماهیت نیست، بلکه حقیقتی است که عقل آن را پس از مقایسه دو یا چند واقعیت خارجی کشف میکند. بنابراین، چنین مفاهیمی دارای منشأ انتزاع خارجی هستند. به این مفاهیم، «مفاهیم فلسفی» گفته میشود؛ مثلاً، ذهن مفهوم «علّیت» را از مقایسه دو امر واقعی، که یکی از آنها به لحاظ وجودی به دیگری وابسته است انتزاع میکند؛ همچنانکه مفاهیم علت و معلول نیز از آن مقایسه به دست میآیند. بنابراین، محکی مفاهیم سهگانه علت، معلول و علّیت، ماهیتها نیستند، بلکه نحوه وجود حقایقی هستند که ذهن آنها را با یکدیگر مقایسه میکند
مفهوم «حق» در حوزه دانش فلسفه حقوق، مفهومی فلسفی است. این مفهوم درباره انسان از مقایسه رابطه او با کمال واقعی مورد انتظار، که در اثر انجام فعل میتواند به آن نایل شود، به دست میآید. مفهوم «حق» درباره واجبالوجود، که او هم فاعلی مختار است، از مقایسه وی با هدفش انتزاع میشود، گرچه مقصود او از انجام یک فعل، به کمال رسیدن نیست
حال که دانستیم در پیدایش مفهوم «حق» از نگاه هستیشناسانه، چیزی جز فاعل مختار و هدف مطلوب (واقعی) او نقش ندارد، توجه به این نکته مهم ضروری است که ارکان وجود حق بیش از دو امر نیست
1ـ فاعل مختار که در حین انتزاع مفهوم «حق»، «صاحب حق» نامیده میشود
2ـ هدف مطلوب واقعی که هنگام انتزاع مفهوم «حق»، «موضوع حق» نام دارد؛8 مثلاً، انسان برای رسیدن به هدف مطلوب واقعیاش، که همان مقام انسان کامل در پرتو تقرّب به خداوند است، دارای حقوقی اخلاقی و نیز قانونی میگردد؛ مثل حقّ حیات و حقّ داشتن شغل مناسب
معنای لغوی و اصطلاحی «منشأ و خاستگاه حق»


دانلود مقاله اصلاح مدل رفتاری UBCSAND با word دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله اصلاح مدل رفتاری UBCSAND با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله اصلاح مدل رفتاری UBCSAND با word
خلاصه:
1- مقدمه:
2- خاکهای رس تحکیم یافته غیر ایزوتروپ
1-2- سطح حالت مرزی
2-2- جهت کرنش پلاستیک جزئی
3-2- چکیده
3- مدل 3-SKH برای خاکهای رس غیر ایزوتروپ(AI3-SKH)
4- ارزیابی المان منفرد در مدل اصلاح شده
5- نتایج
References
خلاصه
1- مقدمه:
2- مشخصه های مدل ارائه شده
3- مدل رفتاری: UBCSAND
1-3- رفتار الاستیک
2-3- رفتار پلاستیک منتقل شده بر روی صفحه تنش برشی ماکزیمم
3-3- رفتار پلاستیک جابجا شده بر روی صفحه افقی
4- کالیبراسیون UBCSAND2
4-1- کالیبراسیون باآزمایشهای برش ساده، حجم ثابت
5- چکیده
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله اصلاح مدل رفتاری UBCSAND با word
Beaty, M. & Byrne, P.M. 1998. An effective stress model for predicting liquefaction behaviour of sand. Geotechnical Earthquake Engineering and Soil Dynamics III. Edited by P. Dakoulas, M. Yegian, and R Holtz (eds.), ASCE, Geo-technical Special Publication 75 (1): 766-
Byrne, P.M., Park, S.-S., Beaty, M., Sharp, M., Gonzalez, L. & Abdoun, T. 2004. Numerical modeling of liquefaction and comparison with centrifuge tests. Can. Geotech. Journal, Vol. 41, No. 2: 193-
Byrne, P.M., Roy, D., Campanella, R.G. & Hughes, J. 1995. Predicting liquefaction response of granular soils from pressuremeter tests. ASCE National Convention, San Diego, Oct. 23-27, ASCE, Geotechnical Special Publication 56: 122-
Dafalias, Y.F. 1994. Overview of constitutive models using in VELACS. In Proceedings of the International Conference on the Verification of Numerical Procedures for the Analy-sis of Soil Liquefaction Problems, Balkema, Rotterdam, the Netherlands, Vol. 2: 1293-
Iai, S., Matsunaga, Y. and Kameoka, T. 1992. Analysis of undrained cyclic behavior of sand under anisotropic con-solidation. Soils and Foundations, Vol. 32, No. 2: 16-
Ishihara, K. 1996. Soil behaviour in earthquake Geotechnics, Clarendon Press, Oxford
Itasca 2000. FLAC, version 4.0. Itasca Consulting Group Inc., Minneapolis
Kolymbas, D. 2000. The misery of constitutive modelling. Constitutive modelling of granular materials. Edited by Dimitrios Kolymbas: 11-
Pande, G.N. & Sharma, K.G. 1983. Multi-laminate model of clays-a numerical evaluation of the influence of rotation of the principal stress axes. Int. Journal for Numerical and Analytical Methods in Geomechanics, Vol. 7: 397-
Puebla, H., Byrne, P.M. & Phillips, R. 1997. Analysis of CANLEX liquefaction embankments: prototype and centri-fuge models. Can. Geotech. Journal, Vol. 34, No. 5: 641-
Skempton, A.W. 1986. Standard penetration test procedures and the effects in sands of overburden pressure, relative density, particle size, ageing and overconsolidation, Geo-technique 36, No. 3: 425-
Sriskandakumar, S. 2004. Cyclic loading response of Fraser River sand for validation of numerical models simulating centrifuge tests. MASc Thesis, Department of Civil Engi-neering, UBC
Youd, T.L., Idriss, I.M., Andrus, R.D., Arango, I., Castro, G., Christian, J.T., Dobry, R., Finn, W.D.L., Harder Jr., L.F., Hynes, M.E., Ishihara, K., Koester, J.P., Liao, S., Marcuson III, W.F., Martin, G.R., Mitchell, J.K., Moriwaki, Y., Power, M.S., Robertson, P.K., Seed, R.B. & Stokoe, K.H. 2001. Liquefaction Resistance of Soils: Summary Report from the 1996 NCEER and 1998 NCEER/NSF Workshops on Evaluation of Liquefaction Resistance of Soils. Journal of Geotechnical and Geoenvironmental Engineering, 127(10): 817-
خلاصه
مقاله به بررسی یک روش جهت بدست آوردن یک مدل سازی رفتاری جدید برای خاکهای رس یک بعدی تحکیم یافته میپردازد برخی مشاهدات آزمایشگاهی، که سطح حالت مرزی را برای خاکهای رس تحکیم یافته، بایک حجم مشخص، به صورت شکل غیر چرخشی، به وجود آمده اند، در ادامه ارائه شده است. نشان داده شده است، مدل ساده حالت بحرانی، که فرض رفتار الاستیک را در داخل سطح حالت مرزی دارا میباشد، نمی تواند جهت پیش بینی رفتار غیر خطی خاک به کار رود.پیش بینی ها از طریق ارائه رفتار الاستوپلاستیک در داخل سطح حالت مرزی صورت میگیرد. برای مثال مدل SKH -3 که توسط Stallebrass(1990) ارائه گشته است
در این مقاله نشان داده شده است، این مدل رفتاری هنوز نمی تواند امتداد بردار کرنش جزئی را برای خاکهای رسی فشرده شده غیر ایزوتروپ به خوبی پیش بینی کند، که در واقع سبب پیش بینی مقدار بیشتری برای K0 میشود. در مقایسه با داده های آزمایشگاهی نیز مدل مقادیر بیشتری را برای کرنش برشی در حالت سه محوری ارائه میکند. در این مقاله یک مدل رفتاری اصلاح شده ارائه شده است
حالت ایزوترو پیک سطح حالت مرزی، حفظ شده است و یک بررسی آزمایشگاهی جهت امتداد بردار کرنش جزئی برای خاکهای رس تحلیل یافته غیر ایزوتروپ با فرض برقراری قانون جریان غیر همبسته، صورت گرفته است. مدل اصلاح شده یک مقطع انحرافی در میان سطح حالت بحرانی مشابه معیار شکست Matsuoka -Naka در نظر میگیرد، اما سایر مواد مربوط به مدلSKH -3 را حفظ میکند و هیچ پارامتر اضافی ارائه نمی کند
در نهایت مدل با توجه به تستهای آزمایشگاهی بر روی خاک رس تحکیم یافته مورد ارزیابی قرار میگیرد. یک بهبود وضعیت مشخص نسبت به مدل 3-SKH قابل مشاهده است
1- مقدمه
مکانیک خاک حالت بحرانی (Schofield and worth 1968) ختم به یک پیشرفت قابل ملاحظه در پیش بینی رفتار خاک از طریق ارائه حجم مخصوص به عنوان یک متغیر اضافی حالت گشت. تحقیقات اخیر بر روی رفتار خاک در کرنش کوچک و محدوده بسیار کوچک کرنش (به طور مثال Stallebrass, 1990, Jardin et al, 1984) نشان داد که فرضیه رفتار الاستیک خاک در داخل سطح حالت مرزی بواسطه رفتار غیر خطی خاک در کرنش های کوچک، غیرقابل قبول میباشد. تعدادی چند از مدلهای رفتاری بوجود آمدند تا بتوانند این واقعیت را توجیه کنند و همچنین نشان داده شده است که اینگونه مدلها به یک پیشرفت قابل ملاحظه ای در حل مسائل اجزای محدود در مسائل مقدار مرزی ختم میگردند (Stallebrass and Taylor, 1997)
یک روش مناسب در توصیف رفتار غیر خطی خاک در داخل سطح حالت مرزی با یک مدل حالت بحرانی از طریق ارائه سخت شوندگی جنبشی میباشد (Mroz et al, 1979) این مقاله به بررسی مدل رفتاری که توسط Stallebras (1990) بر اساس اثر تاریخچه تنش اخیر در داخل مدل سخت شوندگی جنبشی که توسط Al Tabbaa and Muir wood(1989) ارائه شده است، میپردازد. این امر از طریق ارائه سطح دوم تاریچه جنبشی صورت میگیرد
یک اصلاح در این مدل رفتاری جهت شبیه سازی رفتار خاک رس تحکیم یافته غیر ایزوتروپ در این مقاله ارائه شده است مشاهدات تجربی که این اصلاح را بررسی میکنند در قسمت اول این مقاله آمده و سپس مدل اصلاح شده مورد بررسی قرار گرفته است و سپس ارزیابی از طریق داده های آزمایش سه محوری بر روی خاک رس تحکیم یافته غیر ایزوتروپ صورت میگیرد
2- خاکهای رس تحکیم یافته غیر ایزوتروپ
یک شاخصه مهم که در بررسی رفتارخاک مورد اهمیت است شکل و اندازه سطح حالت مرزی میباشد.این سطح به عنوان یک مرز برای تمامی حالات ممکن رس در فضای تنش- حجم مخصوص میباشد و به وضوح بر اساس مدلهای رفتاری حالت بحرانی میباشد. درادامه، شکل تجربی سطح حالت مرزی مورد بررسی قرار میگیرد. سپس مدل رفتاری شکل سطح حالت مرزی را بیان میکند و همچنین قانون جریان همبسته، جهت پیش بینی رفتار خاک به کار میروند. پیش بینی ها با داده های آزمایشگاهی جهت بررسی تفاوتهای عمده رفتار خاک در حالت پیش بینی و مشاهده شده مقایسه شده اند
1-2- سطح حالت مرزی
یک روش مناسب جهت تشخیص مشکل سطح حالت مرزی، نرمال سازی بر اساس حجم مخصوص میباشد. این روش مستقیما براساس تعریف سطح حالت مرزی میباشند. توسط محققین بسیاری نشان داده شده است که سطح حالت مرزی برای خاکهای رس غیر ایزوتروپ تحکیم یافته، دارای ایزوتروپ و غیر چرخشی میباشد.(Pickles, 1989; Cotecchia, 1996; Cotecchia and Chandler, 2000; Rampello and Callisto, 1998)
Pickles(1989) تعدادی آزمایش سه محوری را بر روی خاک رس لای دار نرم غیر ایزوتروپ تحکیم یافته انجام داد به گونه ای که امتداد حالت تنش از سطح حالت مرزی عبور نماید، بنابر این مطمئن شد که حالت تنش در طول بارگذاری بر روی سطح حالت مرزی باقی میماند. این مسیر تنشها که براساس حجم مخصوص نرمال سازی شده اند، در شکل 1 نشان داده شده اند
مشاهده میشودکه شکل سطح حالت مرزی بسیار نزدیک به سطح حالت مرزی بیضوی میباشد که توسط مدل Cam-Clay اصلاح شده پیشنهاد شده بود. همچنین چرخش محسوس برای این سطح نسبت به امتداد K0 خط تحکیم عادی (KONC) دیده نمی شود
از سوی دیگر، یک سطح تسلیم ناخالص، که اغلب مربوط به سطح حالت مرزی میباشد معمولا زمان استفاده از روش دو خطی بوجود میآید. این روش بر اساس این فرضیه است که رفتار خاک در داخل سطح تسلیم کل به صورت الاستیک میباشد. یک انتقال بین رفتار الاستیک و الاستوپلاستیک با فرض رفتار اولیه شبه خطی در منحنی تنش،- کرنش صورت میگیرد. همانطور که توسط Tavenas et al(1979) نشان داد این شکل مشابه شکل کنتورهای یکسان انرژی کرنش مخصوص میباشد
2-2- جهت کرنش پلاستیک جزئی
در این قسمت جهت بردار جزئی کرنش پلاستیک که بوسیله آزمایشات بدست آمده است با آنچه که از طریق مدل 3-SKH بدست آمده است، مقایسه میشود. این مقایسه نشان میدهد که قانون جریان همبسته که از فرضیات این مدل میباشد، باعث یک پیش بینی نادرست در مورد جهت بردار کرنش جزئی میباشد. مدل 3-SKH یک شکل بیضی گون رابرای سطح حالت مرزی در نظر میگیرد که این سطح مشابه سطح حالت مرزی در نظر گرفته شده توسط مدل Cam-clay اصلاح شده میباشد
شروع کار با در نظر گرفتن حالت تنش تحت شرایط k0 عادی تحکیم یافته (kONC) مناسب میباشد. در این مورد جهت بردار کرنش جزئی کل ثابت باقی میماند و kONC را بدست میآورد. محدوده نتایج آزمایشگاهی موجود میباشد که سبب بررسی روابط تجربی میگردد. یکی از اولین روابط تجربی توسط Jaky(1944) ارائه شد. این رابطه در بسیاری از نشریات آورده شده است (به طور مثال Ladd etal, 1977 Watabe etal,2003; Tiny et al,1994; Mayne and kulhawy,1982) در این مقالات نشان داده شده است که رابطه Jaky در حالت عمومی برای خاکهای دانه خوب دانه بندی شده صادق است
مدل 3-SKH به طور وضوح مقدار بیشتری را برای شرایط kONCدر نظر میگیرد که این امر به دلیل برآورد بیش از مقدار نسبت کرنش پلاستیک حجمی به کرنش پلاستیک جزئی در آزمایش سه محوری میباشد. از سوی دیگر این مدل مقدار k0 را در حالت باربرداری به خوبی پیش بینی میکند. (Stallebras and Tayler, 1997)
آزمایش فشردگی غیر همسان برروی خاک رس لندن در نسبت تنشهای مختلف توسط ریچاردسون (Richardson, 1988) ، صورت گرفت. این آزمایشها از آن جهت ارزشمند میباشند که میتوانند جهت مطالعه امتداد بردار کرنش جزئی برای خاک رس عادی تحکمی یافته غیر همسان به کاربروند و نسبت به حالت تنش kONC مناسب تر میباشند.(شکل2)
جهت بردار کرنش پلاستیک جزئی بدست آمده از طریق تجربی با امتدادهای بدست آمده از مدل Cam-Clay مقایسه شده است
واضح است که مدل Cam-clay اصلاح شده و بنابر این مدل 3-SKH مقدار کمتری را برای نسبت در آزمایش سه محوری در نظر میگیرد
کالیستو (Callisto, 1996) تعدادی آزمایش بر روی k0 نمونه های خاک رس پیش تحکیم یافته پیزا انجام داد. مزیت این آزمایش آنست که امکان تعیین جهت بردار کرنش جزئی برای k0 خاکهای بیش تحکیم یافته را فراهم میسازد. نمودار نسبت در مقابل q/p برای آزمایش فشردگی سه محوری (R30 ) و انبساط (R315) در شکل 3 رسم شده است. مسیر تنش آزمایش R30 به سمت شکست پیش نمی رود و به سمت یک نسبت تقریبی ثابت در کرنش های بزرگ پیش میرود. شبیه سازی بوسیله مدل 3-SKH بوسیله پارامترهای بدست آمده توسط بادت (Baudet,2000) صورت گرفت. قانون جریان همبسته سبب محاسبه مقدار دقیق نسبت کرنش حجمی به کرنش برشی در انبساط سه محوری میباشد


دانلود مقاله معنا و ماهیت حق با word دارای 42 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله معنا و ماهیت حق با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله معنا و ماهیت حق با word
چکیده
مقدّمه
معانی «حق»
الف. معنای لغوی «حق»
ب. اصطلاح فلسفی
ج. اصطلاح اخلاقی
د. اصطلاح فقهی
ه . اصطلاح حقوقی
و. اصطلاح سیاسی
تبیین معنای «حق»
نسبت فعل با هدف مطلوب
نسبت فعل با فاعل
نسبت صاحب حق با مطلوب
ماهیت حق
ماهیت حق در موجودات ممکن
ماهیت حق در خداوند
نتیجه بحث
منابع
پى نوشت ها
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله معنا و ماهیت حق با word
ـ آخوند خراسانی، محمّدکاظم، حاشیه المکاسب، تحقیق سیدمهدی شمسالدین، تهران، وزاره الارشاد الاسلامی، 1406
ـ آقابخشی، علی و افشاریراد، مینو، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، 1379
ـ آقایی، بهمن، فرهنگ حقوقی بهمن (انگلیسی ـ فارسی)، تهران، کتابخانه گنج دانش، 1378
ـ آملی، میرزا هاشم، المکاسب و البیع: تقریرات النائینی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1413، ج 1
ـ ابنسینا، الالهیّات من الشفاء: مع تعلیقات صدرالمتألّهین، قم، بیدار، بیتا
ـ ـــــ ، الشفاء: الفن الخامس من المنطق فی البرهان، تحقیق أبوالعلاء عفیفی، قاهره، وزاره التربیه و التعلیم، 1375ق
ـ ابن منظور، لسان العرب، قم، أدبالحوزه، 1405، ج 10
ـ ابوالسعود، رمضان محمّد و زهران، همام محمّد محمود، مبادیء القانون (المدخل للقانون الالتزامات)، الاسکندریه، دارالمطبوعات الجامعیه، 1998م
ـ احمدبن فارسبن زکریّا، ابوالحسین، معجم مقاییس اللغه، تحقیق و ضبط عبدالسلام محمّد هارون، قم، مکتبالاعلام الاسلامی، 1404، المجلد الثانی
ـ اراکی، محمّدعلی، کتاب البیع، قم، اسماعیلیان، 1415، ج 1
ـ اسماعیلابن عباد، المحیط فی اللغه، تحقیق محمّدحسین آل یاسین، بیروت، عالمالکتب، 1414، ج 2
ـ التوحیدی، میرزا محمّدعلی، مصباح الفقاهه فی المعاملات: تقریرات ابحاث ابیالقاسم الموسوی الخوئی، بیروت، دارالهادی، 1412، الجزءالثانی
ـ الجوهری، اسماعیلبن حمّاد، الصحاح تاجاللغه و صحاح العربیه، ط. الثانیه، بیروت، دارالعلم للملایین، 1399ق، الجزءالرابع
ـ الخوری الشرتونی اللبنانی، سعید، أقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، بیروت، مرسلی الیسوعیه، 1889م، ج 1
ـ الراغب الاصفهانی، ابوالقاسمالحسین بن محمّد، المفردات فی غریبالقرآن، ط. الثانیه، بیجا، مکتبه المرتضویه، 1362
ـ الزبیدی، محمّد مرتضی، تاج العروس من جواهرالقاموس، بیروت، منشورات دارمکتبه الحیاه، 1306ق، ج 6
ـ الشیرازی، صدرالدین محمّد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، صحّحه و علّق علیه حسن حسنزاده آملی، تهران، مؤسسه الطباعه و النشر، 1414، الجزء الاول
ـ ـــــ ، الحکمه المتعالیه فی الاسفارالعقلیه الاربعه، ط. الثانیه، قم، مکتبه المصطفوی، 1368، ج 1
ـ الطباطبائی الیزدی، السید محمّدکاظم، حاشیه المکاسب، قم، اسماعیلیان، 1378، ج 1ـ2
ـ الطباطبائی، سید محمّدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ط. الثالثه، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1393ق، المجلد الثانی
ـ ـــــ ، نهایه الحکمه، تصحیح و تعلیقه غلامرضا فیّاضی، قم، مؤسسه آموزشیوپژوهشی امامخمینی، 1382،ج 4
ـ ـــــ ، نهایه الحکمه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1362
ـ العسکری، ابوهلال، معجم الفروق اللغویه، قم، جامعه مدرّسین، 1412
ـ الغروی الاصفهانی، محمّدحسین، حاشیه کتاب المکاسب، قم، منشورات مجمع الذخائر الاسلامیه، 1418، الجزء الاول
ـ الفراهیدی، ابوعبدالرحمان الخلیل بن احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی المخزومی و ابراهیم السامرائی، قم، دارالهجره، 1405، الجزءالثالث
ـ الفیروزآبادی، مجدالدین محمّدبن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، 1412، الجزءالثالث
ـ ـ القزوینی الکاتبی، عمربن علی، شرح الشمسیه، چ دوم، قم، منشورات الرضی ـ زاهدی، 1363
ـ الکیّالی، عبدالوهّاب و دیگران، موسوعه السیاسه، بیروت، المؤسسه العربیّه للدراسات و النشر، 1981
ـ المقری الفیومی، احمدبن محمّدبن علی، المصباح المنیر، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، 2001، ج 1ـ2
ـ الموسوی الخمینی، روحاللّه، کتاب البیع، قم، اسماعیلیان، 1366، ج 1
ـ النجفی الخوانساری، موسیبن محمّد، منیهالطالب فی شرح المکاسب: تقریرات النائینی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1418، ج 1
ـ انصاری، مرتضی، المکاسب، قم، مؤسسه الهادی، 1418، ج 3
ـ أنیس، ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، ط. الرابعه، بیجا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1372، ج 1
ـ جعفری لنگرودی، محمّدجعفر، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، تهران، کتابخانه گنج دانش، 1378، ج 3
ـ ـــــ ، مقدّمه عمومی علم حقوق، چ پنجم، تهران، کتابخانه گنج دانش، 1375
ـ جوادی آملی، عبداللّه، حق و تکلیف، تحقیق و تنظیم مصطفی خلیلی، قم، اسراء، 1384
ـ ـــــ ، فلسفه حقوق بشر: سلسله بحثهای فلسفه دین، قم، اسراء، 1375
ـ حائری یزدی، مهدی، کاوشهای عقل عملی: فلسفه اخلاق، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1361
ـ حسنزاده آملی، حسن، انّه الحق: یازده رساله فارسی (فلسفی، منطقی، عرفانی)، بیجا، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1363
ـ ـــــ ، نصوصالحکم بر فصوصالحکم، تهران، رجاء، 1365
ـ حسینی شاهرودی، سیدعلی، محاضرات فی الفقه الجعفری: المکاسب المحرّمه: تقریرات ابحاث ابیالقاسم الموسوی الخوئی، قم، دارالکتابالاسلامی، 1409، ج 2
ـ دانشپژوه، مصطفی و خسروشاهی، قدرتاللّه، فلسفه حقوق: سلسله دروس اندیشههای بنیادین اسلامی، چ ششم، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1381
ـ راسخ، محمّد، حق و مصلحت: مقالاتی در فلسفه حقوق، فلسفه حق و ارزش، تهران، طرح نو، 1381
ـ رضا، احمد، معجم متناللغه: موسوعه لغویه حدیثه، بیروت، دار مکتبهالحیاه، 1377ق، المجلّد الثانی
ـ سبحانی، جعفر، حسن و قبح عقلی یا پایههای اخلاق جاودان، نگارش علی ربّانی گلپایگانی، چ دوم، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1370
ـ سبزواری، ملّاهادی، شرح المنظومه: قسمه الحکمه، غررالفرائد و شرحها، مع تعلیقه حسن حسنزاده الآملی، چ دوم، قم، ناب، 1380، ج 2
ـ سهروردی، شهابالدین یحیی، کتاب المشارع و المطارحات، در: مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تصحیح و مقدّمه هنری کربن، چ دوم، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1372، ج 1
ـ صدر، سیدمحمّد، ماوراء الفقه، بیروت، دارالاضواء، 1416، الجزءالثالث
ـ طباطبائی، سید محمّدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقدّمه و پاورقی مرتضی مطهّری، قم، دارالعلم، 1350، ج 2
ـ فرانکنا، ویلیام کی، فلسفه اخلاق، تهران، حکمت، 1380
ـ کاتوزیان، ناصر، فلسفه حقوق: تعریف و ماهیت حقوق، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1377، ج 1
ـ ـــــ ، مقدّمه علم حقوق و مطالعه در نظام حقوقی ایران، چ نوزدهم، بیجا، شرکت سهامی انتشار با همکاری بهمن برنا، 1374
ـ گاراندو، میکائیل، لیبرالیسم در تاریخ اندیشه غرب، ترجمه عبّاس باقری، تهران، نی، 1383
ـ مرعشلی، ندیم و مرعشلی، أسامه، الصحاح فی اللغه و العلوم: تجدید صحاح العلّامه الجوهری و المصطلحات العلمیه و الفنیه للمجامع و الجامعات العربیه، بیروت، دارالحضاره العربیّه، 1974، ج 1
ـ مصباح، مجتبی، بنیاد اخلاق: روشی نو در آموزش فلسفه اخلاق، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382
ـ مصباح، محمّدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1364، ج 1
ـ ـــــ ، تعلیقه علی نهایهالحکمه، قم، مؤسسه فی طریق الحق، 1405
ـ ـــــ ، حقوق و سیاست در قرآن، نگارش محمّد محرابی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1377
ـ مطهّری، مرتضی، شرح مبسوط منظومه، چ دوم، تهران، حکمت، 1366، ج 2
ـ معین، محمّد، فرهنگ فارسی، چ پنجم، تهران، امیرکبیر، 1362، ج 1
ـ واحدی، قدرتاللّه، مقدّمه علم حقوق، چ دوم، تهران، کتابخانه گنج دانش، 1376
ـ یثربی قمی، سیدعلی، مقدّمه علم حقوق و نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران، چ دوم، قم، دفتر نشر نوید اسلام، 1376
- B.B.C. English, BBC English Dictinary, London, Harper Collins Publishers,
- Bittle, N. Celestine, M. Cap, O. F. Man and Morals: Ethics, Milwaukee, The Bruce Publishing Co.,
- Carson, Thomas, L., and Paul K. Moser, Morality and The Good Life, New York, Oxford University Press,
- Coleman, Jules L., Risks and Wrongs, Cambridge,
- Curley, Edwin, “Kissinger, Spinoza, and Genghis Khan,” in The Cambridge Companion to Spinoza, ed. by Don Garrett, Cambridge,
- Donnelly, Jack, Universal Human Rights in Theory and Practice, London, Cornell University,
- Dworkin, Ronald, “Rights as Trumps,” in Theories of Rights, ed. by J. Waldron, Oxford University Press,
- —– , Taking Rights Seriously, Cambridge, Harvard University Press,
- Feinberg, Joel, “The Nature and Value of Rights,” in Liberalism: Critical Concepts in Political Theory, ed. by G. W. Smith, v.2, London and New York, Rutledge,
- —– , Harm to Others: The Moral Limits of the Criminal Law, New York, Oxford,
- Grant, Moyra, Key Ideas in Politics, London, Nelson Thornes,
- Harris, Errol E., Spinoza’s Philosophy: an Outline, London, Humanities Press,
- Hart, H. L. A., Essays on Bentham: Jurisprudence and Political Theory, New York, Oxford,
- Heywood, Andrew, Political Theory: An Introduction, New York, Palgrave Macmillan,
- Hohfeld, Wesley Newcomb, Fundamental Legal Conception, London, Yale University Press,
- Jones, Peter, Rights, New York, St. Martin’s Press,
- Lyons, David, Rights, Welfare, and Mill’s Moral Theory, New York, Oxford,
- Malcolm, Noel, “Hobbes and Spinoza,” in The Cambridge History of Political Thought, ed. by J. H. Burns, with the assistance of Mark
Goldie, New York, Cambridge,
- Scruton, Roger, Spinoza: A Very Short Introduction, New York, Oxford,
- Tansey, Stephen D., Politics: The Basics, London and New York, Rutledge,
- Waldron, Jeremy, Theories of Rights, New York, Oxford,
- Wellman, Carl, “Concepts of Rights,” in Encyclopedia Of Ethics, ed. by C. Becker, Lawrence, B. Becker, Charlotte, New York, Rutledge,
چکیده
مسئله «حق» یکی از مسائل مهم و شایع عصر ماست؛ عصری که «عصر حق» نام گرفته. این مسئله از مسائل عمده و اساسی علوم سیاست، اخلاق و حقوق به شمار میآید
اما تحلیل درست مسئله «حق» فرع بر تعیین دقیق معنای آن از میان معانی گستردهاش در لغت و اصطلاحات علوم گوناگون است، و آنچه در این مباحث از لفظ «حق» اراده میشود، معنای آن در ترکیب «حق داشتن» است، نه «حق بودن»
همچنین مباحث گوناگونی درباره «حق» قابل طرح است؛ مانند منشأ حق انسانها در میان موجودات صاحب حق، معنای «حق»، ماهیت حق، تلازم حق و تکلیف، و اطلاق و نسبیت حق
این نوشتار پس از ذکر معانی لغوی و اصطلاحی «حق» و تبیین معنای مورد نظر، در صدد تعیین ماهیت حق از میان مباحث مذکور است و حق را دارای ماهیتی دوگانه ـ یعنی تکوینی و اعتباری ـ میداند
کلیدواژهها: حق، درست، حق بودن، حق داشتن، ماهیت حق، تکوینی و اعتباری
مقدّمه
مسئله «حق» یکی از مباحث مهم جاری در حوزه اندیشههای سیاسی، حقوقی و اخلاقی است. انسان امروز، این عصر را «عصر حق» نامیده است و خود را محق میداند. او به همین امر اکتفا نمیکند که مسئلهای موجب رفاه او شود، بلکه تنها دستیابی به حقوقش او را آرام میسازد
حقهایی که انسان طالب آنهاست منحصر به بخش خاصی از زندگی او نیست، بلکه شامل عرصههای گوناگون روابط اخلاقی فرد با خانواده و جامعهاش، روابط متنوّع حقوقی او با افراد دیگر در زندگی خانوادگی و اجتماعی و نیز روابط گسترده سیاسی افراد با یکدیگر و با حاکمان و روابط بینالمللی میشود
اما تعیین درست حقهای صاحبان حق در حوزههای گسترده مزبور، متوقف بر حلّ مسائل گوناگونی درباره حق است؛ مانند تعیین ماهیت و معنای حق، منشأ حق، و تلازم میان حق و تکلیف. این نوشتار درصدد تبیین دو مسئله اول ـ یعنی معنا و ماهیت حق ـ است. اما پیش از تحلیل دو مسئله مزبور، ضروری است مقصود از «حق» در محل بحث روشن شود
معانی «حق»
«حق»2 در لغت و اصطلاح، دارای معانی گوناگونی است. از اینرو، لازم است آن معانی لغوی و اصطلاحی ذکر و از میان آنها، معنای مورد نظر بیان شود
الف. معنای لغوی «حق»
«حق» در لغت، به معانی گوناگونی استعمال شده است؛ از جمله: درستی، ثبوت، صدق، وجوب، شایسته، امر مقضی، یقین پس از شک، حزم، رشوه، احاطه، مال، قرآن، خصومت، مقابل باطل، احاطه، یقین، عدل و داد، نصیب و بهره فرد یا جامعه، ملک و مال، اسم خاص خداوند، موجود ثابتی که قابل انکار نیست، صحیح شمردن، مرگ، و حکم مطابق واقع که به این معنا، بر اقوال، عقاید و ادیان و مذاهب ـ از آن جهت که مشتمل بر اقوال و عقاید هستند ـ اطلاق میشود و در مقابل آن، باطل قرار دارد، بر خلاف واژه صدق که فقط در اقوال به کار میرود و در مقابل کذب قرار دارد
میان «صدق» و «حق» دو فرق وجود دارد
1 اگرچه قید مطابقت در هر دو موجود است، اما مطابقت در مورد «حق» از جانب واقع لحاظ میشود، در «صدق»، از جانب حکم؛ یعنی اگر حکم را مطابق واقع در نظر بگیریم به آن «صادق» میگویند، ولی اگر واقع را از آن جهت که مطابق حکم است لحاظ نماییم، حکم متصف به حق بودن میشود
2 حق اعم از صدق است؛ چون «حق» در اقوال، عقاید، ادیان و مذاهب استعمال میشود، اما «صدق» مختصّ اقوال است
(وقتی که «حق» صفت رفتار و اعمال قرار میگیرد): اخلاقا خوب، محِقّ بر اساس حکم قانون یا وظیفه، صادق و صحیح، درست در اعتقاد یا حکم، بهترین گزینه، طبیعی و سالم، واقعی و کامل؛ (در پوشاک:) قسمت رویین که دیده میشود، مطابق عدالت و قانون و اخلاق یا ملاک دیگر، مطابق واقع، عقل و حقیقت و درست، مناسب و شایسته، مطلوبترین و ضروریترین، در وضعیت مطلوب قرار داشتن، بیعیب و نقص ذهنی و متعادل، سلامت؛ (استعمال قدیمی و منسوخ:) خالص و غیرقلّابی، مربوط به طرف راست بدن؛ (در سیاست که غالبا در زبان لاتین با Rبزرگ نوشته میشود:) روشها یا دیدگاههای سیاسی ارتجاعی و محافظهکارانه داشتن؛ (در هندسه:) قائمه و راست، مستقیم و غیرمنحنی، مردم یا مکانهایی که در اجتماع مورد تحسین هستند
البته برخی معتقدند: حق فقط یک معنا دارد و موارد گوناگونی که حق در آنها استعمال می شود، مصادیق آن معنای واحد هستند، نه معانی متعدد آن
امّا الحق فله فی اللغه معان کثیره و المظنون رجوعها الی مفهوم واحد و جعل ماعداه من معانیه من باب اشتباه المفهوم بالمصداق و ذلک المفهوم هو «الثبوت» تقریبا، و الحقّ بالمعنی الوصفی هو «الثابت»، و بهذا الاعتبار یطلق علیه ـ تعالی ـ لثبوته بأفضل أنحاء الثبوت الذی لا یخالطه عدم أو عدمی، و الکلام الصادق حق لثبوت مضمونه فی الواقع (وَیُحِقُّ اللّهُ الْحَقَّ) أی: یثبته و (وَ کَانَ حَقّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ) أی: ثابتا و (حَقَّ الْقَوْلُ عَلَی أَکْثَرِهِمْ) أی: ثبت و (حَقَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ) أی: ثبتت و (الحاقه) أی: النازله الثابته; و بالجمله فلم أجد فی الاستعمالات القرآنیه و غیرها ما یأبی بمفهومه عن الثبوت
اینکه «حق» در جمیع استعمالات خود، به معنای واحد «ثبوت» باشد، محل تأمّل است. برای مثال، مواردی از قبیل رشوه، احاطه، مال، قرآن و خصومت ـ که از معانی «حق» هستند ـ جز با تکلّفِ آشکار نمیتوان آنها را به «ثبوت» برگرداند
پس از روشن شدن معنای «حق» در لغت، به سراغ معانی اصطلاحی آن میرویم
واژه «حق» در اصطلاحات گوناگون، به معانی متفاوتی استعمال میشود که برخی از آنها به قرار ذیل است
ب. اصطلاح فلسفی
کلمه «حق» در کاربرد فلسفی به معانی ذیل میآید
1 مطلق وجود خارجی که در وقتی از اوقات به فعلیت برسد. (این معنا همان اصطلاح مطلق عام در منطق است که در مقابل موجود بالقوّه قرار دارد.)
2 وجود دائم؛ مانند عقول؛
3 واجب بالذات که هیچگونه عدمی در آن راه ندارد
4 قول و اعتقادی که مطابَق واقع است. به عبارت دیگر، به قول و اعتقاد از آن جهت که واقع و نفسالامر با آن مطابِق است، «حق» گویند
5 آنچه شیء شایسته آن است
6 رسیدن شیء به غایت مقصودش؛
7 داشتن غایت صحیح عقلانی
ج. اصطلاح اخلاقی
یکی از مسائلی که در علم فلسفه اخلاق مورد بحث واقع میشود، تبیین مفاهیم و تصوراتی است که موضوع و یا محمول قضایای اخلاقی قرار میگیرند. مفهوم «درست»8 یکی از آن مفاهیم است که در علم اخلاق، صفت فعل انسان واقع میشود
صاحبنظران این علم به حسب مبانی متفاوتی که قبول میکنند، تعاریف گوناگونی در تبیین آن بیان مینمایند. از اینرو، در تعریف وصف «درست»، با آراء متعددی در فلسفه اخلاق مواجهیم، و بر اساس آن آراء، معانی متعددی برای آن ارائه شده که برخی از آنها به قرار ذیل است
الف. سودگرایان معتقدند: منفعت یا ضرری که از یک عمل پدید میآید تعیینکننده درست بودن یا نادرست بودن یک عمل از لحاظ اخلاقی است. اگر زنای با محارم، همجنسبازی و دروغ نادرست هستند بدین دلیل است که به خیر یا شر، خوشی یا ناخوشی انساناها آسیب میرسانند
البته سودگرایی انواعی دارد و برای نمونه، «سودگرایی عملی» معتقد است: یک عمل فقط و فقط در صورتی درست است که عمل دیگر در آن وقت نتیجه بهتری نداشته و یا احتمالاً نداشته باشد
ب. برخی دیگر معتقدند: آنچه یک عمل را متصف به درستی مینماید این است که نسبت به عمل دیگر خیر بیشتری پدید آورد
ج. بعضی نیز بر این باورند که «درست» به معنای «موجب سعادت هماهنگ بودن» است
د. همچنین در تعریف آن بیان میشود که «درست» به این معناست که چون از دیدگاهی غیرشخصی در آن نظر شود مورد تمایل قرار گیرد
ه . در فلسفه اخلاق، وقتی واژه «درست» به صورت صفت به کار میرود به معنای اخلاقا خوب12 است که در مقابل «غلط»13یا «اخلاقا بد»14 قرار دارد. در این حالت، صفت فعل انسان قرار میگیرد، و وقتی میگوییم: فعل انسان درست یا نادرست است بهمعنای این است که اخلاقا خوب یا بد است
و. کار درست کاری است که با هدف اخلاق تناسب داشته و به تبع آن، مطلوب باشد، و از میان چند کار، که تنها یکی از آنها را میتوان انجام داد، کاری درست است که با هدف اخلاق تناسب بیشتری داشته، مطلوبتر باشد
د. اصطلاح فقهی


دانلود مقاله ارزیابی ادلّه و مبانی نظریه حدوث نفس با word دارای 39 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله ارزیابی ادلّه و مبانی نظریه حدوث نفس با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله ارزیابی ادلّه و مبانی نظریه حدوث نفس با word
چکیده
مقدّمه
خلاصه اقوال
خلاصه ادلّه «حدوث نفس و عدم تقدّم آن بر بدن»
بررسی تفصیلی ادلّه
دلیل اول
دلیل دوم
بررسی دلیل اول و دوم
دلیل سوم
بررسی دلیل سوم
دلیل چهارم
بررسی دلیل چهارم
دلیل پنجم
بررسی دلیل پنجم
دلیل ششم
بررسی دلیل ششم
دلیل هفتم
دلیل هشتم
بررسی دلیلهای هفتم و هشتم
دلیل نهم
بررسی دلیل نهم
دلیل دهم
بررسی دلیل دهم
دلیل یازدهم
بررسی دلیل یازدهم
نتیجهگیری
••• منابع
پی نوشت ها:
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله ارزیابی ادلّه و مبانی نظریه حدوث نفس با word
ـ ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ج 2 (النفس)، تحقیق سعید زاید، قم، کتابخانه آیهاللّه مرعشی نجفی، 1404ق
ـ ابن هروی، محمّدبن شریف نظامالدین احمد، انواریه (ترجمه و شرح حکمهالاشراق سهروردی)، تهران، امیرکبیر، چ دوم، 1363
ـ رازی، فخر، المباحث المشرقیه فی علم الالهیات و الطبیعیات، قم، بیدار، چ دوم، 1411ق
ـ سبزواری، ملّاهادی، شرح المنظومه، تعلیقه حسن حسنزاده آملی، قم، ناب، 1416ق
ـ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چ دوم، 1375
ـ طباطبائی، سید محمّدحسین، تفسیر المیزان، قم، انتشارات اسلامی، 1363
ـ طوسی، نصیرالدین، تلخیص المحصل، بیروت، دارالاضواء، چ دوم، 1405ق
ـ قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، قم، مؤسسه امام صادق (ع)، 1384
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازی)، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاء التراث، چ سوم، 1981م
ـ ـــــ ، مجموعه رسائل فلسفی، تهران، حکمت، 1375
چکیده
تاکنون، در باب حدوث یا قدمِ نفس، دستکم هفت نظریه مختلف را از قول دانشمندان گوناگون نقل کردهاند. امّا اکثر فلاسفه به ویژه فلاسفه مسلمان، به رغم اختلاف در نحوه حدوث نفس، درباره اصل «حدوث نفس و عدم تقدّم آن بر بدن» اتفاقنظر داشتهاند. ابنسینا و پیروان او نفس را روحانیه الحدوث و روحانیه البقاء میدانند؛ در حالی که پیروان حکمت متعالیه نفس را در ابتدای پیدایشْ جسمانی، و در ادامه زندگی روحانی دانستهاند
از کلمات ابنسینا به ویژه در شفا، دستکم دو دلیل برای نظریه «حدوث نفس همراه بدن و عدم تقدّم آن بر بدن» به دست میآید. ملّاصدرا نیز سه دلیل از طرفداران «قدم نفس» را نقل و نقد میکند و بیش از ده دلیل را به نفع «حدوث نفس و عدم تقدّم آن بر بدن» میآورد؛ وی پارهای از آنها را میپذیرد و انتقادات دیگران و ایرادات احتمالی را دفع مینماید. بیتردید، بسیاری از ادلّه نقلی، ظهور در «حدوث نفسْ پیش از بدن» دارند. در این مقاله، با نقد ادلّه فلاسفه بر «حدوث نفسْ همراه یا پس از بدن»، تعارض ادعایی میان عقل و ظاهر نقل را رفع کردهایم
کلیدواژهها: نفس، بدن، حدوث، قدم
مقدّمه
مباحث مرتبط با نفس از دیرباز مورد اهتمام ویژه فلاسفه و سایر اندیشمندان قرار داشته و نفس، همواره موضوعی مهم برای بحثهای عقلی و تضارب آرا بوده است. البته چون ممکن است بحث از نفسْ از احوال و عوارض ذاتیه «موجود بما هو موجود» به شمار نرود (و زیرمجموعه مباحث «امور عامّه» و «الهیات به معنای اعم» نباشد و از مسائل فلسفه اولی قلمداد نشود)، فلاسفه احکام مربوط به نفس را گاهی به صورت علمی مستقل و با عنوان «علمالنفس (فلسفی)» بررسی کردهاند
اهمیت مباحث نفس بر هیچکس پوشیده نبوده و نیست. امّا پیوند میان مباحث خودشناسی و خداشناسی در قرآن کریم[4] و کلمات شریف معصومان علیهمالسلام، اهمیت علمالنفس را نزد فیلسوف مسلمان دوچندان کرده است. به علاوه، آیات الهی و رهنمودهای معصومان علیهمالسلام در خصوص نفس، افقهای جدیدی را پیشروی اندیشمند مسلمان قرار داده است. با وجود این، سازگار کردن دستاوردهای عقلی با ظواهر شرع ـ که یکی از دغدغههای همیشگی فلسفه اسلامی بوده است[5] ـ مسئلهای مستقل و چالشی مهم برای فیلسوف مسلمان به شمار میرود.[6]
در حالی که اکثر متکلمان به پیروی از بسیاری از ظواهر شرع و ادلّه نقلی به طرفداری از نظریه «پیدایش نفس پیش از بدن» پرداختهاند، تقریبا همه فلاسفه مسلمانْ خلقت نفس قبل از بدن را محال دانسته و به نوعی قائل به حدوث نفس، همراه با بدن یا پس از آن، شدهاند. در این مقاله، قصد داریم از یکسو ادلّه فلاسفه بر حدوث نفس و استحاله تقدّم نفس بر بدن را به بررسی بگذاریم و از سوی دیگر، اشکالات متکلمان و مدافعان نظریه «پیدایش نفس پیش از بدن» را مورد نقد قرار دهیم
خلاصه اقوال
ملّاهادی سبزواری در باب پیدایش نفس، هفت قول مختلف را نقل کرده است
1 نفسْ قدیم است، هم از حیث ذات و هم از نظر زمان (این قول منسوب به غلات است)
2 نفس، اگرچه ذاتا حادث است، امّا زمانا قدیم شمرده میشود؛ آنهم در یک سلسله عرضی (این نظر متعلّق به قائلین به تناسخ است)
3 نفس، ذاتا حادث و زمانا قدیم است؛ امّا قدیم بودن آن در یک سلسله طولی است، آنهم به همان صورت نفس (هرچند محقّق سبزواری، صاحب این نظریه را معرفی نکرده است؛ امّا گویا نظامالدین هروی چنین نظری دارد[7])
4 نفس ذاتا حادث و زمانا قدیم است، آنهم در یک سلسه طولی؛ ولی نه به صورت نفس، بلکه به صورت عقل (به گفته ملّاصدرا، و به اعتقاد ملّاهادی سبزواری، این قول از افلاطون است)
5 نفس حادث است، امّا پیش از حدوث بدن (نظر برخی از حکما و متکلمان چنین است)
6 نفس حادث است، ولی همراه با حدوث بدن (به گفته ملّاهادی سبزواری، بیشتر حکما و متکلمان[8] قائل به این قول هستند)
7 نفس حادث است، به همان حدوث بدن؛ بلکه اساسا حدوث نفس همان حدوث بدن است (ملّاصدرا بر این عقیده است).[9]
طبیعی است که بررسی همه این نظریات و ارزیابی ادلّه آنها، متناسب با حجم نوشتار حاضر نیست. از اینرو، ما با صرفنظر از جزئیات این اقوال و ادلّه آنها، بحث خود را بر روی «بررسی ادلّه حدوث نفس و عدم تقدّم آن بر بدن» متمرکز میکنیم
خلاصه ادلّه «حدوث نفس و عدم تقدّم آن بر بدن»
دلیل اول. نفوس قطعا متعدد هستند، نه واحد؛ امّا اگر نفس قبل از بدن موجود باشد، نمیتواند متکثر باشد
دلیل دوم. نفوس، که قطعا متعدد هستند، نوع واحدی دارند؛ تشخص نفوس متکثرِ واحد بالنوع، به اعراض مفارق است؛ اعراض مفارق حتما عللی حادث و زمانی دارند؛ پس تشخص نفس نیز حادث خواهد بود؛ در نتیجه، خودِ نفس نیز حادث خواهد بود
دلیل سوم. اگر نفس موجودی مجرّد و قدیم باشد، باید جوهری کامل داشته و فاقد حرکت باشد؛ در حالی که نفسْ ناقص است، زیرا بالوجدان دارای حرکت و استحاله است
دلیل چهارم. اگر نفس موجودی مجرّد و قدیم باشد، باید جوهری کامل داشته و از آلات و قوا بینیاز باشد؛ در حالی که نفسْ ناقص است، زیرا محتاج آلات و قوای نباتی و حیوانی است
دلیل پنجم. اگر نفس موجودی قدیم و مجرّد از عوارض مفارق باشد، نوعِ آن منحصر در فرد خواهد بود (و در نتیجه، هر انسانی نوع ویژه و خاصی خواهد بود، و طبعا انسانها انواع متعدد و مختلف میشوند)؛ در حالی که نفوس انسانی، در عین وحدتِ نوع، متکثر هستند
دلیل ششم. چون نفسْ موجودی است که بدون بدنْ فاقد فعل و انفعال است، اگر قبل از بدن موجود باشد، تعطیل نفس و قوای آن از تصرّف و تدبیر بدن و هر فعل و انفعالی پیش میآید؛ در حالی که تعطیل محال است (زیرا مبادی عالیه حکیم هستند و موجود معطل و عبث را ایجاد نمیکنند.)
دلیل هفتم. اگر نفس قبل از بدن موجود باشد، مجرّد خواهد بود و میان آن و سایر مجرّدات تامّه، مانع و شاغلی نخواهد بود؛ در نتیجه، کامل خواهد بود و استکمال آن متصور نخواهد بود. لذا، تصرّف و تعلّق نفس به بدن، تضییع آن به شمار میرود
دلیل هشتم. اگر نفس قبل از بدن موجود باشد، مجرّد خواهد بود و چون اتفاق و تجدد حالات در عالم مجرّدات تام نیست تا مخصص نفس بشوند، تعلّق هر نفسی به هر بدنی مستلزم ترجیح بلامرجح است
دلیل نهم. اگر نفوس و انوار مدبّره قبل از بدن خلق شده باشند و بعضی از آنها هرگز به هیچ بدنی تعلّق نگیرند، تعطیل لازم میآید. همچنین، اگر زمانی باشد که همه نفوس صاحب بدن شده باشند، چون بدنها بینهایت هستند، حتما برخی از بدنها بدون نفس و عبث خواهند بود
دلیل دهم. چون بدنها بینهایت هستند، و هر بدنی نفس خاصی را میطلبد، اگر نفوس پیش از بدنها موجود باشند، آنها هم بینهایت خواهند بود؛ امّا بینهایت نفس، مستدعی بینهایت جهت در عقول است که امری محال شمرده میشود، زیرا مستلزم بینهایت جهت و خصوصیت در واجب تعالی است
دلیل یازدهم. اگر نفس قبل از بدن موجود باشد، مجرّد از بدن خواهد بود و پس از تعلّق به بدن، هم مجرّد از مادّه خواهد بود و هم مخالط با آن
بررسی تفصیلی ادلّه
در این بخش از مقاله، با تفصیل بیشتری، به بیان ادلّه حدوث نفس میپردازیم و تاحدودی، مقدّمات استدلالها را تفکیک میکنیم تا از این رهگذر، مقدّماتی که ممکن است اشکال مبنایی داشته باشند مشخص شوند. ضمنا تلاش خواهیم کرد حتیالامکان برخی از پیشفرضها و مبانی پوشیده استدلالها را نیز روشن کنیم
دلیل اول
این دلیل، که از ابنسینا است، مورد قبول ملّاصدرا و بسیاری از فلاسفه دیگر[10] نیز واقع شده است
إنّ الانفس الانسانیه لم تکن قائمه مفارقه للابدان ثم حصلت فی الابدان، لان الانفس الانسانیه متفقه فی النوع و المعنی، فإذا فرض أن لها وجودا لیس حادثا مع حدوث الابدان، بل هو وجود مفرد، لم یجز أن تکون النفس فی ذلک الوجود متکثره
و ذلک لان کثره الأشیاء إمّا أن تکون من جهه الماهیه و الصوره، و إمّا أن یکون من جهه النسبه إلی العنصر و المادّه المتکثره بما تتکثر به من الامکنه الّتی تشتمل علی کلّ مادّه فی جهه و الازمنه الّتی تختص بکلّ واحد منها فی حدوثه و العلل القاسمه إیّاها، و لیست متغایره بالماهیه و الصوره، لان صورتها واحده. فإذن إنّما تتغایر من جهه قابل الماهیه أو المنسوب إلیه الماهیه بالاختصاص، و هذا هو البدن. و أمّا إذا أمکن أن تکون النفس موجوده و لا بدن، فلیس یمکن أن تغایر نفس نفسا بالعدد و هذا مطلق فی کلّ شیء، فإن الأشیاء الّتی ذواتها معان فقط و قد تکثرت نوعیاتها بأشخاصها فإنّما تکثرها بالحوامل و القوابل و المنفعلات عنها أو بنسبه ما إلیها و إلی أزمنتها فقط و إذا کانت مجرده أصلا لم تتفرق بما قلنا. فمحال أن یکون بینها مغایره و تکثر، فقد بطل أن تکون الانفس قبل دخولها الابدان متکثره الذات بالعدد
و أقول: و لا یجوز أن تکون واحده الذات بالعدد، لانّه إذا حصل بدنان حصل فی البدنین نفسان. فإمّا أن تکونا قسمی تلک النفس الواحده، فیکون الشیء الواحد الّذی لیس له عظم و حجم منقسما بالقوّه، و هذا ظاهر البطلان بالاصول المتقرره فی الطبیعیات و غیرها. و إمّا أن تکون النفس الواحده بالعدد فی بدنین، و هذا لایحتاج أیضا إلی کثیر تکلّف فی إبطاله.[11]
این استدلال را میتوان اینگونه تقریر کرد
مقدّمه اول. اگر نفس قبل از بدن موجود باشد،[12] یکی از پنج حالت زیر پیش میآید
الف) پیش از تعلّق به بدن فقط یک نفس داریم، و پس از تعلّق به بدن نیز فقط یک نفس خواهیم داشت و نفس متکثر نخواهد شد؛
ب) پیش از تعلّق به بدن فقط یک نفس داریم، امّا پس از تعلّق به بدن متکثّر میشود؛
ج) نفوس متعدد و متکثر هستند و عامل تکثر آنها، و تمایزشان از یکدیگر، ذات و ماهیت نفوس است (یعنی تمایز نفوس به ذات و ذاتیات آنهاست)؛
د) نفوس متکثر هستند و عامل تکثر آنها عوارض لازم آنهاست؛
ه.) نفوس متکثر هستند و عامل تکثر آنها عوارض مفارق و اعراض غریبه آنهاست


دانلود مقاله حکمت و تزکیه نفس و رابطه آنها در حکمت متعالیه با word دارای 54 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله حکمت و تزکیه نفس و رابطه آنها در حکمت متعالیه با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله حکمت و تزکیه نفس و رابطه آنها در حکمت متعالیه با word
چکیده
مقدّمه
حدس
حدس و نحوه تحصیل حدّ وسط
حدس و تعلیم
حدس و فهم
حدس و فکر
معانی فکر
حدس و احتیاج به منطق
تفاوتهای فکر و حدس
الف. وجود حرکت و عدم آن
ب. اصابت و رسیدن به مطلوب و عدم آن
حدس و تجربه
قلمرو حدس
الف. حدس در تصدیقات و تصورات
ب. حدس درمعقولات
ج. حدس در امور معنوی و دینی
د. حدس در علوم
حدس به معنای شهود
حدس و اثبات نبوّت
اعتبار معرفتشناختی حدس و حدسیات
تعریف «بدیهی»
موصوف بداهت
کارکردهای معرفت شناختی حدس
حدس و استنتاج فرضیهای
تمایزهای حدس و استنتاج فرضیهای
نتیجه
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله حکمت و تزکیه نفس و رابطه آنها در حکمت متعالیه با word
ـ ابراهیم مصطفی ابراهیم، مفهوم العقل فی الفکر الفلسفی، بیروت، دارالنهضه العربیه، 1993
ـ ابنتیمیه، الرّد علی المنطقیین، بیروت، دارالفکر اللبنانی، 1993، ج 1
- ابن رشد، شرح البرهان لارسطو، تصحیح عبدالرحمان بدوی، کویت، تراث العربی، 1984
- ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، تحقیق مجتبی زارعی، قم، بوستان کتاب، 1381
ـ ـــــ ، الاشارات و التنبیهات در: خواجه نصیرالدین طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، البلاغه، 1375
ـ ـــــ ، الشفاء، البرهان، قم، ذوىالقربی، 1428
ـ ـــــ ، المباحثات، قم، بیدار، 1371
ـ ـــــ ، النجاه من الغرق بی بحر الضلالات، ویراسته محمّدتقی دانشپژوه، تهران، دانشگاه تهران، 1379
ـ ـــــ ، النفس من کتاب الشفاء، تصحیح حسن حسنزادهآملی، قم،مرکزنشرالتابعلمکتبالاعلامالاسلامی،1375
ـ ـــــ ، رساله فی اثبات النبوّات لابن سینا، حقّقها و قدّم لها میشال مرموره، بیروت، دارالنهار للنشر، 1991
- ارسطو، منطق ارسطو، حقّقه و قدّمه عبدالرحمن بدوی، کویت، وکالت المطبوعات، بیروت، دارالقلم، 1980
ـ اصفهانی، ابوالثناء محمود، مطالع الانظار فی شرح طوالع الانوار، ترکیه، بىنا، 1305
ـ باربور، ایان، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرّمشاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1374
ـ بهمنیار، التحصیل، تصحیح مرتضی مطهّری، تهران، دانشگاه تهران، 1375
ـ پل فولکیه، فلسفه عمومی یا مابعدالطبیعه، ترجمه یحیی مهدوی، تهران، دانشگاه تهران، 1377
ـ تهانوی، محمّدعلی، موسوعه کشّاف اصطلاح الفنون و العلوم، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، 1996، ج 1
ـ حلّی، حسن بن یوسف، الاسرار الخفیه فی العلوم العقلیه، قم، بوستان کتاب، 1379
ـ ـــــ ، الجوهر النضید فی شرح منطق التجرید، قم، بیدار، 1381
ـ ـــــ ، القواعد الجلّیه فی شرح الرساله الشمسیه، تصحیح فارس حسون تبریزیان، قم، انتشارات اسلامی، 1412
ـ خوانساری، محمّد، منطق صوری، تهران، آگاه، 1379، ج 2
ـ خونجی، افضلالدین، کشف الاسرار عن غوامض الافکار، تصحیح حسن ابراهیمی نائینی، پایاننامه کارشناسی ارشد فلسفه و کلام، تهران، دانشگاه تهران، 1372ـ1373
ـ دغیم، سمیع، موسوعه مصطلحات علم المنطق عند العرب، بیروت، مکتبه لبنان، 1996
ـ دوانی، جلالالدین، الحاشیه علی حاشیه الشریف الجرجانی، در: شروح الشمسیه، بیروت، شرکه شمسالمشرق، بىتا
ـ رازی، فخرالدین، شرح عیون الحکمه، طهران، مؤسسه الصادق للطباعه النشر، 1373، ج 1
ـ ـــــ ، لباب الاشارات و التنبیهات، تصحیح احمد حجازی السقاء، قاهره، مکتبه الکلیات الازهریه، 1986
ـ ـــــ ، منطق الملّخص، تصحیح فرامرز قراملکی، تهران، دانشگاه امام صادق علیهالسلام، 1381
ـ رازی، محمّد قطبالدین، تحریر القواعد المنطقیه فی شرح الرساله الشمسیه، قم، بیدار، 1382
ـ ـــــ ، شرح المطالع فی المنطق، قم، کتبی نجفی، بىتا
ـ رضایی، رحمتاللّه، «استنتاج معطوف به بهترین تبیین»، معرفت فلسفی 6 (زمستان 1383)، ص 61ـ95
ـ ـــــ ، «مبناگرایی معتدل»، ذهن 24 (زمستان 1384)، ص 103ـ122
ـ زیاده، معن، موسوعه الفلسفیه العربیّه، بىجا، معهدالانماء العربی، 1988، ج 2
ـ ساوی، سهلان، البصائر النصیریه، تحقیق رفیق العجم، بیروت، دارالفکر اللبنانی، 1993
ـ سبزواری، ملّاهادی، شرح منظومه، تعلیقه حسن حسنزاده آملی، قم، ناب، 1384، ج 1
ـ سهروردی، شهابالدین، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تصحیح نجفقلی حبیبی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1380، ج 4
ـ ـــــ ، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن (تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1380، ج 2
ـ شهابی، محمود، رهبر خرد، تهران، کتابخانه خیام، 1380
ـ شهرزوری، شمسالدین محمّد، شرح حکمهالاشراق، تصحیح حسین ضیایی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1372
ـ طوسی، خواجه نصیرالدین، اساس الاقتباس، تصحیح مدرّس رضوی، تهران، دانشگاه تهران، 1376
ـ ـــــ ، شرحالاشارات و التنبیهات، قم، البلاغه، 1375، ج 1
ـ ـــــ ، متن اساس الاقتباس، تصحیح عبداللّه انوار، تهران، مرکز، 1375
ـ غزالی، محمّد، معیار العلم فی فن المنطق، تصحیح علی بوملحم، بیروت، دار و مکتبه الهلال، 1421
ـ فناری، شمسالدین، مقیّد فناری علی قول احمد در علم منطق، تهران، وفا، بىتا
ـ فیّاضی، غلامرضا، «درس اشارات، علم النفس»، جلسه 45
ـ قزوینی، دبیران، منطق العین، تصحیح و تعلیقه زینالدین جعفر زاهدی، به نقل از: نشریه دانشکده الهیّات و معارف اسلامی مشهد 21 (زمستان 1397ق)، 162ـ225
ـ گتیه، ادموند، «آیا معرفت، باور صادق موجه است؟»، ترجمه شاپور اعتماد، ارغنون 7و8، سال دوم، (1374)، ص 321ـ324
ـ لوکری، ابوالعبّاس، بیانالحق بضمان الصدق، تصحیح ابراهیم دیباجی، تهران، امیرکبیر، 1364
ـ مدرّسی محمّدتقی، المنطق الاسلامی؛ اصوله و مناهجه، بیروت، دارالبیان العربی، 1992
ـ مشکاهالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین، تهران، آگاه، 1362
ـ مصباح، محمّدتقی، شرح برهان شفاء، تحقیق و نگارش محسن غرویان، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدسسره، 1384، ج 1 و 2
ـ مطهّری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1386
ـ مظفّر، محمّدرضا، المنطق، قم، منشورات فیروزآبادی، 1421
ـ معین، محمّد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، 1378
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازی)، الحکمه المتعالیه فی الاسفارالعقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1419، ج 3
ـ هارمن، گیلبرت، «استنتاج از راه بهترین تبیین»، ترجمه رحمتاللّه رضایی، ذهن 23 (پاییز 1384)، 146ـ153
ـ یزدی، ملّاعبداللّه، الحاشیه علی تهذیب المنطق، بىجا، بىنا، 1363
- Lipton, Peter, “Inference to the Best Explanation”, in A Companion to the Philosophy of Science, ed. by W.H. Newton Smith, Oxford, Blackwell,
چکیده
امروزه در منطق متداول است که حدس و حدسیات را فقط برای دارنده آن معتبر مىدانند، در حالی که ابنسینا آن را منشأ تمامی دانشها (دستکم، در برخی افراد) مىداند. از اینرو، پرسشهایی درباره چیستی و کارکرد حدس و حدسیات مطرح مىشود. نوشته حاضر نخست درصدد است تفسیری از حدس و حدسیات ارائه و ارتباط حدس و حدّ وسط، حدس و فهم، حدس و تعلیم و تعلّم، رابطه حدس و فکر و منطق، و حدس و تجربه را مورد بررسی قرار دهد. سپس به قلمرو حدس مىپردازد و معتقد است: برخی تعمیمها توسط ابنسینا در قلمرو و جایگاه حدس موجب شد حدس منطقی جای خود را به حدس عرفانی بدهد. اما نتیجه حدس، یعنی حدسیات، سرنوشت کاملاً متفاوتی داشته است؛ چنانکه عموما به بىاعتباری آن برای غیر دارنده حدس رأی دادهاند. در باب کارکردهای حدس، مىتوان حدس را دارای سه نوع کارکرد معرفت شناختی دانست: کارکرد روشی؛ منبع معرفت؛ و سرانجام، گونهای از معرفت که بیانگر نوعی مبناگرایی است. در پایان، به کارکرد علمی حدس و تشابه آن با «استنتاج معطوف به بهترین تبیین» پرداخته شده است که به نظر مىرسد میان آن دو ـ دستکم ـ سه تفاوت وجود دارد: از نظر محتوا، صورت و کارکرد
کلیدواژهها: حدس، فکر، حرکت، شهود، منطق، استنتاج معطوف به بهترین تبیین، ابن سینا
مقدّمه
از گذشته در منطق بحثی در باب مبادی حجّت و تعداد آنها مطرح بوده است؛ به این معنا که معمولاً معرفت را به تصور و تصدیق و هریک را به بدیهی و نظری تقسیم مىکنند و از همین طریق است که وجه نیاز به منطق را نیز اثبات مىکنند. آنگاه برای اینکه جلوی تسلسل یا دور،221 یعنی شکّاکیت، گرفته شود، مدعی مىشوند که هر معرفت نظری به معرفتهای دیگری منتهی مىشود که آنها را «مبادی» مىنامند. این مبادی به «تصوری» و «تصدیقی» تقسیم مىشوند. مبادی تصدیقی را منحصر مىدانند در یقینیات، ظنّیات و مقبولات. یقینیات را هم تقسیم مىکنند به مجرّبات، متواترات، مشاهدات، فطریات، اولیات و حدسیات.222 بنابراین، مبادی تصدیقی معرفتهایی هستند که تمامی تصدیقات دیگر ما به آنها منتهی مىشوند و آنها، خود از معرفتهای دیگری برگرفته نیستند. در نتیجه، نه دوری لازم مىآید و نه تسلسلی. آنگاه کوشیدهاند تا تقسیم مبادی را به اقسام مذکور، تقسیم عقلی و دایر مدار بین نفی و اثبات نشان دهند و برای نیل به این منظور، تلاشهایی کردهاند
اما به رغم آنکه حدسیات و مبدأ آنها، یعنی حدس، را در زمره مبادی یقینی قرار دادهاند و ابنسینا حدس را مبدأ تمامی دانشها و علوم انسان مىداند،224 کمتر تلاشی در جهت تحلیل حدس و نشان دادن کارایی و کارامدی آن در عرصه عمل صورت گرفته و کارکردی برای آن بیان نشده است، مگر چند مثال که از قدیم متداول بوده و همچنان به ذکر همانها اکتفا مىشود (هرچند کاربرد فقهی و عامیانه آنها بیش از همه مطرح بوده است)، بلکه نوعا بر عدم حجّیت و اعتبار معرفتشناختی آن برای غیر دارنده حدس اصرار دارند. به نظر مىرسد یکی از کسانی که بیشترین نقش را در مطرح نمودن حدس داشته، اما عموما مغفول مانده، ابنسینا است
بدینروی، سؤال و سؤالات اساسی آن است که از نظر ابنسینا، آیا حدس و حدسیات نقش و ارزش معرفت شناختی دارند؟ و ابنسینا از آنها چه استفادههایی کرده است؟ و به طور کلی، حدس در نظام معرفتشناختی ما چه جایگاهی مىتواند و باید داشته باشد؟ چه نسبتی میان حدس و استنتاج فرضیهای وجود دارد؟
قضاوت صائب درباره نقش و کارامدی حدس و حدسیات منوط به آن است که نخست چیستی حدس و حدسیات مورد توجه قرار گیرد. پىبردن به ماهیت حدس و حدسیات ما را بر آن مىدارد تا تعاریف آنها را مورد توجه قرار دهیم و ارتباطشان را با فکر و تجربه دریابیم. آنگاه باید ارزش حدس و حدسیات بررسی شود که برای این منظور، لازم است بدیهی یا نظری بودن آنها ارزیابی گردد و از این رهگذر، به دست مىآید که چه نسبتی میان مبدأ بودن و بداهت وجود دارد. اعتبار معرفت شناختی آن برای دیگران نیز در همین زمینه قابل طرح است. حال صرف نظر از توجیه معرفتشناسانه آن، مسئله کارامدی آن در عرصه عمل مطرح است. تلاشهایی در همین زمینه نیز صورت گرفتهاست؛ مثل فروکاستن آن به شهود و مرتبط ساختن حدس با استنتاج فرضیهای که در واقع، اگر آن دو از سنخ واحد باشند، مىتوانند پلی ارتباطی میان دو سوی عالم، یعنی شرقوغرب، تلقّی شوند و مىتوان استنتاج فرضیهای را دارای پیشینه بلند در میان مسلمانان دانست. در این مقال، بر آنیم که با توجه به دیدگاه ابنسینا، مسائل مزبور را مطرح نماییم
حدس
«حدس» در لغت، به معنای سرعت و سیر است. به همین مناسبت است که معمولاً در تعریف آن در منطق، از «سرعت انتقال» استفاده کردهاند.225 اما در عرف، به معنای گمانه و تخمین است
حدس در آثار ارسطو به کار رفته است. وی حدس را در تعریفِ «ذکاوت» ذکر مىکند.227 ارسطو دو مثال برای حدس بیان مىدارد که تاکنون همان دو مثال در میان منطقدانان مسلمان نیز معمول و متداول بوده است؛ یکی از آنها مثال نور ماه است.228 براساس آن، شکل و هیأت ماه تغییر مىکند؛ مثلاً، در ابتدا هلالی است، و به تدریج، نورانی مىشود، تا اینکه در وسط ماه، بدر کامل و بعد دوباره به نصف و هلال بازمىگردد. به دلیل آنکه در قدیم نیز مىدانستند که ماه از خود نوری ندارد و این تغییرات علت دیگری دارد، مىدانستند که معمولاً این اشکال در اثر دوری و نزدیکی به خورشید حاصل مىشوند. بدینروی، استنتاج مىکردند که علت آن نور خورشید است. آنان معتقد بودند: رسیدن به این نتیجه از طریق حدس صورت گرفته است؛ چون آنچه مشهود بود و غیرقابل انکار، تغییر و تحوّل اشکال و اوضاع ماه بود. از سوی دیگر، فقط مىدانستند که ماه از خود نوری ندارد. از مقدّمات مذکور، منطقا تنها مىتوان استنتاج کرد که نور ماه و اشکال گوناگون آن علتی دارند و چون تغییرات مذکور در پی دوری و نزدیکی به خورشید حاصل مىشوند، مىتوان استظهار کرد که نور خورشید در آن نقش دارد؛ اما این موضوع به دست نمىآید که علت آن همواره نور خورشید است. بنابراین، دست یافتن به این نتیجه که نور خورشید لزوما علت آن است، مستلزم مقدّمات بیشتری است که در مثال مذکور نیست و به طور معمول، پس از ذکر این مقدّمات یا قیاس خفی است که یقین به نتیجه مذکور حاصل مىشود.229 از اینرو، گفتهاند: علم قدما به علّیت دایمی نور خورشید برای تغییر و تحوّل اشکال ماه از طریق حدس پیدا مىشود
مثال دیگری که ارسطو ذکر مىکند دیدن فقیر در کنار ثروتمند است که انسان را به این حدس مىرساند که فقیر گداست و مالی را از ثروتمند مطالبه مىکند؛230 زیرا در اینجا نیز منطقا از مقدّمات مذکور نمىتوان استنتاج کرد که فقیر گداست و مالی را از ثروتمند مىخواهد؛ آنچه قطعی است دیدن فقیر در کنار ثروتمند است و این مقدّمه مستلزم آن نتیجه نیست. بنابراین، این احتمال هم داده مىشود که ـ مثلاً ـ وی طلب خود را مطالبه کند. بنابراین، در استنتاج مذکور، مقدّمات دیگری هم نقش دارند که بیان نشدهاند و حدس زننده این توانایی و ذکاوت را داشته است که بدون توجه به آن مقدّمات، نتیجه را به دست آورد و در واقع، نخست آن مقدّمه یا مقدّمات محذوف را حدس زده است و بر اساس آن، نتیجه را تحصیل نموده، نه اینکه خود نتیجه حدسی باشد
با توجه به آنچه گفته شد، منطقدانان متقاعد شدند که نوعی استنتاج داریم که در آن مقدّمات لازم برای رسیدن به نتیجه و مطلوب ذکر نشده و آنچه ذکر شده است، وافی به آن استنتاج نیست؛ اما در عینحال، استنتاج مذکور صورت مىگیرد. بنابراین، توجیه استنتاج مذکور آن بوده که مقدّماتی محذوف است و شخص در اثر ذکاوت، مىتواند آن مقدّمات را بدون فکر تحصیل نماید و براساس آنها استنتاج کند و یا بدون توجه به آن مقدّمات، نتیجه را به دست آورد و این را منطقدانان مسلمان با تعابیر گوناگونی بیان نمودهاند (مثل اینکه گفتهاند: در حدس حرکتی نیست، یا حرکت سریع است و مانند آن) و حدس را بر این اساس تعریف کردهاند
ابنسینا در موارد گوناگون، حدس را مطرح نموده است؛ از آن جمله مىتوان به کتاب الاشارات، النجاه و الشفاء اشاره کرد. وی در الاشارات، حدس را در علم النفس، که خود بخشی از طبیعیات است، مطرح کرده و چنین تعریف نموده است
امّا الحدس، فهو أن یتمثّل الحدّ الاوسط فی الذهن دفعه، امّا عقیب طلب و شوق من غیر حرکه، و امّا من غیر اشتیاق و حرکه، و یتمثّل معه ما هو وسط له او فی حکمه.»
بر اساس این عبارت، در حدس، حدّ وسط یکباره در ذهن حضور مىیابد، بدون آنکه انسان به دنبال آن بگردد و درصدد یافتن آن از میان معلومات خود برآید که از آن به «عدم حرکت» تعبیر کردهاند. بنابراین، در حدس نیز حدّ وسط وجود دارد، اما این حدّ وسط یا اموری که در حکم حدّ وسط هستند، مثل قیاس استثنایی، خود به ذهن آمده است. در نتیجه، در حدس نیز مانند سایر استنتاجات، حدّ وسط هست. اما این حدّ وسط از طریق فکر به دست نیامده است، برخلاف نظریات
ابنسینا در کتاب النجاه حدس را در بخش منطق آورده و چنین تعریف کرده است
و الحدس حرکه الی اصابه الحدّ الاوسط اذا وضع المطلوب، او اصابه الحدّ الاکبر اذا اصیب الاوسط؛ و بالجمله، سرعه انتقال من معلوم الی مجهول، کمن یری تشکل استناره القمر، عند احوال قربه و بعده عن الشمس، فی حدس انه یستنیر من الشمس
طبق این عبارت نیز معنای «حدس» آن است که نفس بتواند حدّ وسط را خود به دست آورد. نکته درخور توجه در این عبارت، آوردن «حرکت» در تعریف حدس است که معمولاً وجه مایز میان حدس و فکر شمرده شده
نکته دیگری که در این عبارت باید به آن توجه نماییم، آن است که گاه این حدس به حدّ وسط تعلّق مىگیرد و آن را از طریق حدس به دست مىآورد و گاه به حدّ اکبر؛ چنانکه ممکن است گاه به حدّ اصغر تعلّق بگیرد و ابنسینا در موارد دیگری به این مطلب تصریح دارد
بنا بر تعریف ابنسینا، «حدس» یعنی اینکه انسان بتواند خود حدّ وسط یک استنتاج را تحصیل نماید و این تحصیل همراه با نوعی حرکت است و این خلاف معمول است؛ همانگونه که قبلاً نیز ذکر شد. از اینرو، در ادامه عبارت، از تعبیر «سرعت انتقال» استفاده مىکند. متفکران بعدی مانند بهمنیار،234 سهلان ساوی و دیگران نیز مشابه همین تعریف را در مورد حدس ذکر کردهاند که به برخی از آنها توجه مىکنیم: «الحدس جوده حرکه لهذه القوّه الی اقتناص الحدّ الاوسط من تلقاء نفسها.»235 برخی هم آن را اینگونه تعریف کردهاند: «الحدس سرعه الانتقال من المبادی الی المطالب.»
بنابراین، حدس نوعی انتقال سریع از معلوم (یعنی مبادی) به مطلوب و به دست آوردن مجهول است که در آن، سیر معمول منطقی استنتاج طی نشده است. به عبارت دیگر، در انتقال از معلوم به مجهول واسطههایی لازمند که در حدس، این واسطهها مال خود ذهن هستند، نه اینکه کسب شده باشند. طبعا حدسیات نیز قضایایی خواهند بود که حدّ وسط آنها اکتسابی نیست و این تفسیر با مبدأ بودن حدسیات نیز سازگار است. بنابراین، حدسیات به آن دلیل از مبادی هستند که حدّ وسط آنها اکتساب نشده است
حدس و نحوه تحصیل حدّ وسط
ابنسینا در طبیعیات النجاه، در بحث از مراتب استعداد نفس نیز حدس را مطرح نموده و بحث نحوه تحصیل حدّ وسط را توضیح داده است. وی در آنجا معتقد است: مراتب استعداد آدمی تفاوت دارد؛ برخی مراتب آن ضعیف و برخی مراتب آن قوی است که بدان «حدس» و «عقل قدسی» اطلاق مىکند. او آنگاه مىافزاید: چون اکتساب علوم عقلی از طریق مقدّماتی صورت مىگیرد و حدّ وسط چنین نقشی دارد، پس حدّ وسط واسطه علوم عقلی ما هستند.237 اما اینکه حدّ وسط خود چگونه به دست مىآید، معتقد است: دو طریق برای تحصیل آن داریم: یک طریق حدس است و طریق دیگر تعلیم و تعلّم، اما تعلیم نیز به حدس منتهی مىشود
و هذا الحدّ الاوسط قد یحصل ضربین من الحصول: فتاره یحصل بالحدس، و الحدس فعل للذهن یستنبط به بذاته الحدّ الاوسط، و الذکاء قوّه الحدس؛ و تاره یحصل بالتعلیم و مبادی التعلیم الحدس. فإنّ الاشیاء تنتهی لامحاله الی حدوس استنبطها ارباب تلک الحدوس، ثمّ ادّوها الی المتعلّمین. فجائز أن یقع للانسان بنفسه الحدس، و أن ینعقد فی ذهنه القیاس بلامعلّم
یعنی: علومی که انسان به دست مىآورد یا از طریق استاد و فراگیری است و یا خودش از طریق ذکاوت و فراست به دست آورده است، هرچند در صورت اول نیز ناگزیر به حدس ختم مىشود؛ زیرا علم معلّم نیز سرانجام، باید به علوم غیر اکتسابی منتهی گردد. براساس این عبارت، آغاز و مبدأ علم آدمی با حدس بوده و سپس از طریق تعلیم به دیگران منتقل شده است. از همینجا، مىتوان دانست که کارکرد حدس در تعیین و تشخیص حدّ وسط است. با معیّن شدن حدّ وسط، نتیجه نیز به صورت طبیعی مترتّب خواهد شد
حدس و تعلیم

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دانلود مقاله پیش بینی دبی رودخانه با استفاده از روش نزدیک ترین
دانلود مقاله نکته ها (22) با word
دانلود مقاله طرح اعزام نیروهای واکنش سریع به مناطق بحران زده کش
دانلود مقاله بررسی تغییرات PH و اینورت و رنگ در فرایند تغلیظ شر
دانلود مقاله بررسی کارآیی آلوم بازیافتی در حذف رنگ و مواد آلی ا
دانلود مقاله بررسی روش تلفیقی(زراعی و شیمیایی) بر خصوصیات کمی و
[عناوین آرشیوشده]