
دانلود مقاله کلّى طبیعى مقایسه اى میان ابن سینا و ملّاصدرا با word دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله کلّى طبیعى مقایسه اى میان ابن سینا و ملّاصدرا با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله کلّى طبیعى مقایسه اى میان ابن سینا و ملّاصدرا با word
چکیده
مقدّمه
چیستى کلّى طبیعى
هستى کلّى طبیعى
نتیجه گیرى
منابع
پی نوشت
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله کلّى طبیعى مقایسه اى میان ابن سینا و ملّاصدرا با word
ـ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، شرح خواجه نصیرالدین طوسى و قطبالدین رازى، قم، البلاغه، 1383
ـ ـــــ ، الالهیات من کتاب الشفاء، تحقیق حسن حسنزاده آملى، چ دوم، قم، بوستان کتاب، 1387
ـ ـــــ ، النجاه، چ دوم، قم، مرتضوى، 1364
ـ افلاطون، دوره آثار افلاطون، ترجمه محمّدحسن لطفى، چ سوم، تهران، خوارزمى، 1380
ـ اکبریان، رضا، حکمت متعالیه و تفکر فلسفى معاصر، تهران، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، 1386
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، نهایهالحکمه، تعلیق محمّدتقى مصباح، تهران، الزهرا، 1363
ـ ـــــ ، نهایهالحکمه، قم، مؤسسهالنشر الاسلامى، 1362
ـ عبودیت، عبدالرسول، «اصالت وجود»، معرفت فلسفى، ش 2، زمستان 1382، ص 177ـ206
ـ فیاضى، غلامرضا و احمدحسین شریفى، «اصالت وجود و عینیت ماهیت»، پژوهش و حوزه، ش 1، بهار 1379، ص 71ـ68
ـ مطهّرى، مرتضى، شرح مبسوط منظومه، چ دوم، تهران، حکمت، 1404ق
ـ معلّمى، حسن، «اصالت ماهیت از عرش عینیت تا فرش سرابیت»، معرفت فلسفى، ش 3، بهار 1383، ص 89ـ106
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، شرح و تعلیقه بر الهیات شفا، تصحیح، تحقیق و مقدّمه نجفعلى حبیبى با اشراف سیدمحمّد خامنهاى، تهران، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، 1382
ـ ـــــ ، الحکمهالمتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، چ چهارم، بیروت، داراحیاء التراثالعربى، 1410ق
ـ ـــــ ، المشاعر، اصفهان، مهدوى، بىتا
چکیده
تحقیق در باب نحوه وجود کلّى طبیعى یا ماهیت را مىتوان یکى از دشوارىهاى فلسفه ابنسینا و ملّاصدرا دانست. در ساختار فلسفى هریک از این دو فیلسوف، کلّى طبیعى تعریف و آثار ویژهاى دارد. غفلت از این تفاوتها ممکن است موجب بروز اشتباهات بسیارى گردد. ماهیت، در صورتى که لابشرط اعتبار شود، چیزى جز خودش نخواهد بود. ادّعاى ابنسینا آن است که ماهیتِ لابشرط (کلّى طبیعى) در خارج وجود دارد. امّا به راستى، چگونه ممکن است حقیقت لابشرط ـ که هیچ وصفى جز خود را نمىپذیرد ـ در خارج محقّق، و همچنان اعتبار لابشرط بودن آن حفظ شود؟
در این مقاله، نشان دادهایم که ابنسینا در تبیین نحوه وجود کلّى طبیعى در خارج، با مسائلى مواجه است که آنها را بىپاسخ گذاشته و ملّاصدرا تلاش کرده تا پاسخى موجه براى چنان مسائلى بیابد. البته وى نیز باید تبیینى از کلّى طبیعى ارائه دهد که به هیچروى با نظریه وى در باب اصالت وجود ناسازگار نباشد. ما تلاش کردهایم تا با بررسى دو رویکرد مختلف درباره تحقّق خارجى کلّى طبیعى، برترى نظریه ملّاصدرا و چگونگى سازگارى آن با اصالت وجود را نشان دهیم
کلیدواژه ها: ابن سینا، ملّاصدرا، کلّى طبیعى، ماهیت لابشرط، اصالت وجود
مقدّمه
کلّى طبیعى با تعریف خاصّ خود، در معناى ماهیت من حیث هى هى که نسبت به تمامى اوصاف غیر از خودش لااقتضاست، اصطلاحى نوظهور در فلسفه فارابى و ابنسینا شمرده مىشود؛ اصطلاحى که تا پیش از ایشان، در آثار حکماى یونان از جمله ارسطو وجود نداشته است. گرچه ماهیت به معناى ذاتیات اشیا ـ و آنچه بر اشیا حمل مىشود ـ چیزى است که ارسطو در قالب مقولات دهگانه ارائه کرده است، امّا باید توجه داشت که ارسطو غیر از ماهیات چیز دیگرى را نمىشناسد و یگانه تفسیر او از واقعیت به کمک ماهیتْ صورت مىپذیرد؛ به این معنا که وى ذات اشیا را همان واقعیت اشیا مىداند (درست برخلاف رأى اندیشمندانى چون ابنسینا و ملّاصدرا که با تعریفى که از ماهیت ارائه مىدهند، صراحتا قائل به نفى تحقّق بالذّات ماهیت شده و آن را دون جعل دانستهاند.) چنین نگاهى به واقعیت در فلسفه فارابى و ابنسینا، به مسئله تمایز میان وجود و ماهیت بازمىگردد. فارابى نخستین بار این مسئله را مطرح کرده، مسئلهاى که تبعات و لوازم بسیارى به دنبال داشته است؛ از جمله آنکه در چنین نگاهى، مىتوان ماهیت را با نظر به خودش و صرفنظر از غیر خودش لحاظ و اعتبار کرد. به عبارت دیگر، مىتوان ماهیت را جدا از عینیت و عدم عینیت در نظر گرفت؛ به گونهاى که در این اعتبار، غیر از خود ماهیت، هیچ چیز را نتوان دید
گفتنى است که اندیشمندانى چون ابنسینا و پیروانش ریشهاىترین معناى ماهیت را که به نحو «ما یقال فى جواب ماهو» تعریف مىشود، ماهیت من حیث هىهى مىدانند که به نوعى مىتوان آن را همان اعتبار ذهن در مقام تحلیل عقلى دانست؛ به این معنا که ما در هنگام مواجهه با شىء خارجى، و در مقام تحلیل عقلى، دو چیز را جدا از شىء خارجى فهمیده و امر واحد عینى را به دو جزء تحلیل مىکنیم که عبارتاند از: دو معناى وجود و ماهیت. منظور از ماهیت در این بحث همان «ما یقال فى جواب ماهو» است که در مقام تحلیل عقلى به آن دست یافتهایم. البته این نحوه از اعتبار ماهیتْ ریشه در حقیقتى دارد که در میان شارحان ابنسینا از آن به «تقرّر ماهوى» تعبیر مىشود. مقام تقرّر ماهوى در فلسفه ابنسینا ناظر به جایگاه حقیقى کلّى طبیعى یا ماهیت من حیث هى هى مىباشد؛ یعنى ماهیات متقرّره همان ماهیات در مرتبه ذات هستند که با حفظ همین ویژگى خود، در خارج محقّق مىباشند. البته اندیشمند بزرگى همچون ملّاصدرا در عین انکار مقام تقرّر ماهوى براى کلّى طبیعى به قرائت ابنسینایى آن، تحقّق ماهیت من حیث هى هى را با تفسیرى متفاوت از ابنسینا اثبات مىکند که براى تبیین آن، پرداختن به دیدگاههاى دقیق هر دو فیلسوف در باب کلّى طبیعى ضرورى است. در ادامه، به بیان چیستى و هستى کلّى طبیعى از دیدگاه ابنسینا و ملّاصدرا و نیز مقایسه میان آراى آنان پرداخته و نتیجه نهایى را از مقایسه آراى ایشان بیان خواهیم کرد
چیستى کلّى طبیعى
در هنگام بحث از چیستى کلّى طبیعى، باید توجه داشت که هریک از فلاسفه مورد بحث (ابنسینا و ملّاصدرا) تعریف خاصّ خود را در اینباره ارائه کردهاند و این تفاوت، به اختلاف دیدگاه دو فیلسوف نسبت به واقعیت بازمىگردد. بنابراین، لازم است که چیستى کلّى طبیعى را به طور جداگانه از دیدگاه هر دو حکیم بررسى کنیم
ابنسینا در جاى جاى آثار خود، به بحث از ماهیت من حیث هى هى پرداخته و این مسئله را با عنوان «امور عامّه و کیفیت وجود آن» در فصل اوّل از مقاله پنجم الهیات شفا به طور مبسوط مطرح ساخته و نیز در بخشهاى متعددى از آثار خود اشاراتى به آن داشته است. وى در مقاله یادشده، پس از تقسیم کلّى به اقسام سهگانهاى که بعدها تحت عناوین کلّى منطقى، کلّى طبیعى و کلّى عقلى نامیده شدند، به توضیح هریک از آنها به ویژه کلّى طبیعى پرداخته است. او پس از تعریف ماهیت به عنوان امرى که کلّیت به آن ملحق مىشود و معناى خودش غیر از معناى کلّیت الحاقى است، از ویژگى خاصّ ماهیت با چنین ملاحظهاى سخن مىگوید. ماهیت در این لحاظ (مرتبه ذات)، به گونهاى است که هیچچیز جز خود ماهیت (ذات ماهیت) بر آن حمل نمىشود که از آن به ماهیت من حیث هى هى تعبیر مىشود. ماهیت در این مرتبه، به گونهاى است که تمامى صفات از جمله صفات متقابل و متناقض از آن سلب مىگردد.1 البته وى به دو اعتبار دیگر از ماهیت هم اشاره کرده است: 1) اعتبار ماهیت به طور عام (ماهیت بشرط لا که موطن آن ذهن است)؛ به گونهاى که تعریف آن به اشیاى متعددى صدق کنند. 2) اعتبار ماهیت به طور خاص (ماهیت بشرط شىء که همان افراد خارجى ماهیت است)؛ به این معنا که ماهیت همراه با خواص و اعراضى لحاظ شود که به واسطه این اعراض، قابل اشاره و متعیّن خواهد بود
در مورد ماهیت لابشرط، باید توجه داشت که سلب صفات متقابل و متناقض از مرتبه ذاتْ مصداقى براى ارتفاع نقیضین نیست و حکماى اسلامى چندین راه را براى نشان دادن این مطلب برگزیدهاند. خود ابنسینا در اینباره به تقدّم سلب بر حیثیت اشاره کرده است.3 توضیح اینکه سلب صفات متقابل از ماهیت به دو صورت قابل بیان است
1 انّ الفرسیه من حیث هى فرسیه لیست بالف
2 انّ الفرسیه لیست من حیث هى فرسیه بالف و لا شىء من الأشیاء
در صورت تقدّم حیثیت بر سلب (بیان 1)، صفات متقابل به نحو مطلق از «موضوع مقیّد به قید حیثیت» سلب مىگردد؛ در حالى که با تقدّم سلب بر حیثیت (بیان 2)، «محمول مقیّد به قید حیثیت» را از موضوع (فرسیه) سلب کردهایم و بنابراین، صفات متقابل مطلقا از موضوع سلب نشدهاند، بلکه با لحاظ قیدى خاص و حیثیتى ویژه از آن سلب شدهاند که آن حیثیت، همان حیثیت ذاتى ماهیت است.4 به عبارت سادهتر، هنگامى که گفته مىشود: ماهیت من حیث هى هى نه موجود است و نه معدوم، نه کلّى است و نه جزئى، نه واحد است و نه کثیر، و نه هیچچیز دیگرى غیر از خودش؛ مقصود بیان این نکته است که وقتى ماهیت با نظر به ذاتش و فقط در آن مرتبه مورد ملاحظه قرار گیرد، هیچچیز جز ذاتش نیست (یعنى هیچ مفهوم و معناى دیگرى جز خودش در آن مرتبه مأخوذ نبوده و در حدّ و تعریف ماهیت بیان نمىشود.)
راه دیگر براى رفع شبهه ارتفاع نقیضین از ماهیت این است که نشان دهیم قضیه به لحاظ صورت منطقى مستلزم تناقض نیست. توضیح اینکه ما درباره ماهیت در مرتبه ذات چنین مىگوییم: «الماهیه لیست من حیث هى هى بالف و لا لاالف.» این قضیه را مىتوان به دو قضیه تحلیل کرد
1 الماهیه لیست من حیث هى هى بالف = ~P
2. الماهیه لیست من حیث هى هى بلاالف = ~Q
ظاهرا قضایاى 1و2 نقیض یکدیگرند، در حالى که چنین نیست؛ زیرا نقیض هر چیزى رفع آن چیز است. بنابراین قاعده، هریک از قضایاى 1و2 نقیض خاصّ خود را دارند و اکنون نشان خواهیم داد که خود این دو قضیه نقیض یکدیگر نمىباشند
نقیض قضیه 1: لیس (الماهیه لیست من حیث هى هى بالف) = الماهیه من حیث هى هى الف. P= (~P)~
نقیض قضیه 2: لیس (الماهیه لیست من حیث هى هى بلاالف) = الماهیه من حیث هى هى لا الف. Q= (~Q)~
همانطور که نشان داده شد، قضایاى 1و2 نقیض یکدیگر نبوده و هریک داراى نقیض خاصّ خود مىباشند. از این طریق نیز شبهه ارتفاع نقیضین در مرتبه ذات ماهیت قابل رفع است
بنابراین با روشن شدن این مطلب که نحوه سلب صفات متقابل از ماهیت چگونه است، این مطلب واضح خواهد بود که ما وقتى به ماهیت در مرتبه ذاتش نظر مىکنیم، چیزى جز خود ماهیت را نمىیابیم؛ یعنى هیچچیز جز ذات ماهیت در آن مرتبه اخذ نشده است. حتى عوارض و لوازم خود ذات مانند زوجیت براى عدد چهار، از این قاعده مستثنا نیست؛ چراکه اگر قرار باشد لوازم ماهیت در حدّ ماهیت و در مرتبه ذات مأخوذ باشند، معنایش این خواهد بود که ما هرگز نمىتوانیم عدد چهار را بدون در نظر داشتن زوجیتش لحاظ کنیم، در حالى که براى فردى که هیچ تصوّرى از زوجیت و فردیت ندارد تصوّر عدد چهار ممتنع نیست و همین امر نشان مىدهد که حتى لوازم ماهیات هم در حدّ آنها مأخوذ نیستند
با روشن شدن تعریف کلّى طبیعى از دیدگاه ابنسینا، لازم است تا نگاهى به بیان خاصّ ملّاصدرا در اینباره نیز داشته باشیم. وقتى مىخواهیم از طبیعت و ماهیت اشیا در حکمت متعالیه سخن بگوییم، بحث ما به طور جدّى با نظریه خاصّ ملّاصدرا در باب اصالت وجود گره مىخورد و بنابراین، بدون تبیین ارتباط این دو مسئله با یکدیگر، قادر به فهم بیان وى در اینباره نخواهیم بود. مسئله اصالت وجود یا ماهیت مستقیما با نگاه فیلسوف به واقعیت، و اینکه او واقعیت را از چه سنخى بداند، ارتباط دارد. بنابراین، پیش از ورود به بحث، لازم است که مقدّمهاى درباره تفاوت نوع نگاه ابنسینا و ملّاصدرا به واقعیت ذکر شود تا در پرتو آن، دیدگاه ملّاصدرا در اینباره به درستى فهمیده آید
مىدانیم که در زمان ابن سینا، هنوز نزاع اصالت وجود یا ماهیت شکل نگرفته بود؛ سابقه این نزاع به طور جدّى، به دوران میرداماد و آراى وى در این زمینه بازمىگردد.5 بنابراین، هیچیک از اظهارات ابنسینا را نمىتوان بر اصالت وجود یا اصالت ماهیت حمل کرد؛ هرچند مىتوان با توجه به اظهارات وى تعیین کرد که غالبا چه نگرشى به واقعیت داشته است. بر اساس نظریه ابنسینا در باب ماهیت و تقرّر ماهوى، مىتوان نگاه او به واقعیت را چنین به تصویر کشید: ابنسینا از یکسو، قائل به تقدّم ماهیت بر وجود است6 و از سوى دیگر، ماهیت را ذاتا نسبت به وجود و عدم لااقتضا مىداند و معتقد است که جعل به ماهیات تعلّق نمىگیرد؛ بنابراین، براى تحقّق ماهیات، لازم است که از جانب واجب تعالى به آنها وجود افاضه شود و در غیر این صورتْ ماهیت تحقّقى در خارج نخواهد داشت.7 تقدّم ماهیت بر وجود به اصالت ماهیت نزدیک، و عدم تعلّق جعل به ماهیت از چنین اندیشهاى دور است. این دوگانگى در تعبیر از آنروست که اساسا براى ابنسینا این سؤال مطرح نبوده که: واقعیت خارجى را وجود تشکیل داده است یا ماهیت؟ و این یعنى که خود وى در هیچیک از اظهاراتش یکى از طرفین مدّعا را اراده نکرده، بلکه در هر موردى متناسب با مسئله فلسفى و اینکه سنگینى کفه وجود بیشتر است یا ماهیت، به نظریهپردازى دست زده است. در مورد آراى ابنسینا در باب کلّى طبیعى یا ماهیت نیز چنین نمودى در عبارات وى دیده شده، و گویى سنگینى کفه ماهیت در این مورد بیشتر بوده است؛ چراکه در اینباره، تعابیرى از ابنسینا وجود دارد که بسیار به اصیل دانستن ماهیت نزدیک است؛ از جمله: تعابیر وى درباره تقدّم وجود الهى اشیا (وجود ماهیات متقرّره) بر وجود طبیعى آنها8 و یا این عبارت وى درباره وجود ماهیت در خارج: «و امّا الحیوان مجرّدا لابشرط شىء آخر فله وجود فى الاعیان، فانّه فىنفسه و فى حقیقته بلاشرط شىء آخر.»9 و نیز این تعبیر از کلّى طبیعى که: «لانا نطلب حیوانا مقولاً على کثیرین بان یکون کلّ واحد من الکثیرین هو هو.»

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دانلود مقاله پیش بینی دبی رودخانه با استفاده از روش نزدیک ترین
دانلود مقاله نکته ها (22) با word
دانلود مقاله طرح اعزام نیروهای واکنش سریع به مناطق بحران زده کش
دانلود مقاله بررسی تغییرات PH و اینورت و رنگ در فرایند تغلیظ شر
دانلود مقاله بررسی کارآیی آلوم بازیافتی در حذف رنگ و مواد آلی ا
دانلود مقاله بررسی روش تلفیقی(زراعی و شیمیایی) بر خصوصیات کمی و
[عناوین آرشیوشده]