
دانلود مقاله رویکرد اشراقى ابن سینا در هستى شناسى با word دارای 35 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله رویکرد اشراقى ابن سینا در هستى شناسى با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله رویکرد اشراقى ابن سینا در هستى شناسى با word
چکیده
مقدّمه
الهام ها و اقتباس هاى دینى ابن سینا
نگرش اشراقى ابن سینا
نمایشپردازىهاى هستىشناسانه
تحلیل تمثیلهاى عرفانى
رگه هاى اشراق در فلسفه استدلالى ابن سینا
تفکیک وجود از ماهیت
تقسیم موجود به واجب و ممکن
اثبات محرّک اوّل
علم خداوند به جزئیات
خالق هستى
حدوث و قدم عالم
صدور کثرت از خداوند
قواى ملکوتى (فرشته)
نتیجه گیرى
••• منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله رویکرد اشراقى ابن سینا در هستى شناسى با word
ـ ابنرشد، محمّدبن احمد، تفسیر مابعدالطبیعه، تهران، حکمت، 1377
ـ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، تحقیق حسن حسنزاده آملى، قم، بوستان کتاب، 1383
ـ ـــــ ، الاشارات و التنبیهات، تحقیق مجتبى زارعى، قم، بوستان کتاب، 1381
ـ ـــــ ، الاشارات و التنبیهات، شرح خواجه نصیرالدین طوسى و فخر رازى، تهران، دفتر نشر کتاب، بىتا
ـ ـــــ ، الاشارات و التنبیهات مع الشرح، بىجا، دفتر نشر کتاب، 1403ق
ـ ـــــ ، الالهیات من کتاب الشفاء، تحقیق حسن حسنزاده آملى، قم، بوستان کتاب، چ دوم، 1385
ـ ـــــ ، التعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوى، قم، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلام، بىتا
ـ ـــــ ، التعلیقات، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1379
ـ ـــــ ، الشفا، الهیات، قم، مکتبه آیهاللّه العظمى المرعشى النجفى، 1404ق
ـ ـــــ ، المباحثات، قم، بیدار، 1413ق
ـ ـــــ ، المبدأ و المعاد، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مکگیل، 1363
ـ ـــــ ، النجاه، ترجمه و شرح یحیى یثربى، قم، بوستان کتاب، 1385
ـ ـــــ ، النجاه فى المنطق و الالهیات، بیروت، دارالجیل، 1412ق
ـ ـــــ ، النجاه، قاهره، بىنا، 1938م
ـ ـــــ ، النجاه من الفرق فى بحرالضلالات، تهران، دانشگاه تهران، 1379
ـ ـــــ ، منطقالمشرقیین، قم، منشورات مکتبه آیهاللّه المرعشى النجفى، ط. الثانیه، 1405ق
ـ ارسطو، سماع طبیعى (فیزیک)، ترجمه محمّدحسن لطفى، تهران، طرح نو، 1385
ـ ـــــ ، طبیعیات، ترجمه مهدى فرشاد، تهران، امیرکبیر، 1363
ـ ـــــ ، میتافیزیک، ترجمه شرفالدین خراسانى، تهران، گفتار، چ دوم، 1367
ـ اقبال لاهورى، محمّد، سیر فلسفه در ایران، ترجمه ا.ح. آریانپور، تهران، امیرکبیر، 1382
ـ اکبریان، رضا، مناسبات دین و فلسفه در جهان اسلام، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، 1386
ـ ایزوتسو، توشیهیکو، بنیاد حکمت سبزوارى، ترجمه جلالالدین مجتبوى، تهران، دانشگاه تهران، 1368
ـ حسنزاده آملى، حسن، دروس شرح اشارات و تنبیهات، به اهتمام صادق حسنزاده، قم، مطبوعات دینى، 1386
ـ دایرهالمعارف بزرگ اسلامى، تهران، مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامى، 1377
ـ دیباجى، ابراهیم، ابنسینا به روایت اشکورى و اردکانى (زندگینامه ابنسینا)، تهران، امیرکبیر، 1364
ـ راسل، برتراند، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه سید جلالالدین مجتبوى، تهران، حکمت، چ سوم، 1402ق
ـ رحمانى، غلامرضا، هستىشناسى تطبیقى ارسطو، قم، بوستان کتاب، 1381
ـ رستگارى مقدّمگوهرى، هادى، آشنایى با حکمت مشّاء و اشراق، قم، بوستان کتاب، 1386
ـ سهروردى، شهابالدین، ترجمه رسالهالطیر ابنسینا، در: مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تصحیح، حاشیه و مقدّمه سیدحسین نصر، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، چ سوم، 1380
ـ ـــــ ، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تصحیح، حاشیه و مقدّمه سیدحسین نصر و مقدّمه و تحلیل فرانسوى هانرى کربن، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1380
ـ شایگان، داریوش، هانرى کربن، آفاق تفکر معنوى در اسلام ایرانى، ترجمه باقرپرهام، تهران، فرزانروز، 1387
ـ شریف، میانمحمّد، تاریخ فلسفه در اسلام، گردآورى و ترجمه زیرنظر نصراللّه پورجوادى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1362
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، على و فلسفه الهى، ترجمه سیدمحمّد علوى، قم، اسلامى، 1361
ـ طوسى، خواجه نصیرالدین، شرح الاشارات و التنبیهات، تحقیق حسن حسنزاده آملى، قم، بوستان کتاب، چ دوم، 1386
ـ فاخورى، حنّا و خلیل الجر، تاریخ فلسفه در جهان اسلامى، ترجمه عبدالمحمّد آیتى، تهران، علمى و فرهنگى، چ ششم، 1386
ـ کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه سید جلالالدین مجتبوى، تهران، علمى و فرهنگى، چ ششم، 1386
ـ کربن، هانرى، ابنسینا و تمثیلهاى عرفانى، ترجمه انشاءاللّه رحمتى، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1387
ـ ـــــ ، فلسفه ایرانى و فلسفه تطبیقى، ترجمه سیدجواد طباطبائى، تهران، توس، 1369
ـ مطهّرى، مرتضى، مقالات فلسفى، تهران، حکمت، بىتا
ـ معلّمى، حسن و دیگران، تاریخ فلسفه اسلامى، قم، مرکز جهانى علوم اسلامى، 1385
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، قم، مطبوعات دینى، 1382
ـ نصر، سیدحسین، سه حکیم مسلمان، ترجمه احمد آرام، تهران، امیرکبیر، چ ششم، 1386
ـ ـــــ ، نظر متفکران اسلامى درباره طبیعت، تهران، خوارزمى، چ سوم، بىتا
ـ یثربى، سیدیحیى، ترجمه و شرح الهیات نجات، قم، بوستان کتاب، 1385
- Gilson, Etienne, History of Christian Philosophy in the Middle Ages, The Random House
چکیده
نوشتار حاضر تلاش دارد تا برخلاف ذهنیت غالب درباره ابنسینا رویکرد نوینى از تفکرات وى را طرح کند و آن را به اثبات برساند. طبق این رویکرد، ابنسینا علاوه بر تفکر استدلالى از تفکر عرفانى و اشراقى نیز بهرهمند است؛ امّا تفکر اشراقىِ وى در زیر تار و پود استدلالهاى تعلیمى و مکتب بحثى سینوى پنهان مانده است. گفتنى است که رسالت نوشتار حاضر واگشایى این تجربه حضورى و ذوقى است، تجربهاى که مىتوان از آن تعبیر به «عرفان عقلى» کرد. بنابه این رویکرد، رسالههاى اشراقى ابنسینا و همینطور نمطهاى سهگانه اشارات وى ـ همگى ـ ساختار، رویکرد، و هدف واحدى دارند. افزون بر این، کلّیت فلسفه ابنسینا نیز داراى نظامى واحد و ساختارى یگانه است و رسالههاى اشراقى و نیز سه فصل پایانى اشارات، در حاشیه تفکر این فیلسوف قرار ندارند؛ بلکه در متن نظام فلسفى و تفکر او، همراه با دیگر مکتوبات وى، هدف واحدى را دنبال مىکنند. بر این اساس، هستىشناسى ابنسینا تفاوتى آشکار با هستىشناسى ارسطو دارد
کلیدواژهها: ابنسینا، مشّاء، اشراق، ارسطو، هستىشناسى، عرفان عقلى
مقدّمه
پرسش اصلى نوشتار حاضر این است که: آیا هستىشناسى ابنسینا شرح و تفسیرى از هستىشناسى ارسطو مىباشد یا اینکه ابنسینا با الهام از منابع دینى، و عرفان و تصوّف اسلامى، رویکرد اشراقى داشته است؟ آیا مىتوان بر قامت ابنسیناى عقلانىسازىشده، جامه اشراقیگرى پوشاند؟ طبق ذهنیت مشهور، فلسفه مشّاء رویکردى صرفا عقلانى و استدلالى دارد و از حیث ماهیت، نمىتواند با کشف و شهود (اشراق) رابطه تنگاتنگى برقرار کند؛ از طرفى نیز ابنسینا در جهان اسلام به عنوان سردسته این مکتب فلسفى شناخته شده است. با این اوصاف، انتساب رویکرد دینى و اشراقى به جریان مشّایى و نیز شخص ابنسینا درست به نظر نمىرسد؛ امّا این نوشتار بر آن است تا به رغم دیدگاه رایج در مورد ابنسینا و مکتب مشّایى او، رویکرد نوینى را از هستىشناسى وى طرح کند و آن را موجّه و مستدل سازد. بر این اساس، فرضیه نوشتار حاضر این است که: هستىشناسى ابنسینا بر پایه رویکرد دینى و اشراقى اوست و تأمّلات این فیلسوف، از لحاظ ماهیت و محتوا، با تفکرات ارسطوى یونانى در زمینه هستىشناسى تفاوتى زیربنایى دارد. با توجه به ذهنیت غالب درباره فلاسفه مشّاء و در رأس آنان ابنسینا، که بر بیگانگى مکتب مشّاء با اشراق و کشف و شهود استوار است، طرح این رویکرد نوین (که نگرش دینى و اشراقى را به فلسفه مشّاء و ابنسینا نسبت مىدهد) غیرمنتظره، ناموزون، و ناهماهنگ جلوه مىکند؛ از اینرو، اثبات آن از اهمیت بسیارى برخوردار است. اهمیت پرداختن به این موضوع آنگاه روشنتر مىشود که تلاش نماییم تا فلسفه اسلامى را داراى ساختار، نظام، و سیمایى خاص با محتوا و رویکردى واحد معرفى کنیم و مکاتب عمده آن از جمله مشّاء، اشراق، و حکمت متعالیه را در این ساختار و قالب واحد بگنجانیم. در نهایت، پژوهش حاضر آشکار خواهد ساخت که فلسفه ابنسینا برخلاف تصوّر عموم از آن، فلسفه نظرى صرف نیست که فقط در انحصار محافل آکادمیک باشد؛ بلکه فلسفهاى کارآمد، پویا، راهگشا، و امروزین است که مىتواند انسان معاصر را براى دستیابى به آزادىِ از دسترفتهاش یارى کند، او را از اسارت درونى و قید و بندهاى اندیشهاش برهاند، و وى را به عوالم بىکران خیر و جمال و کمال هدایت کند (چنانکه در رساله حىّ بن یقظان، پیرى روشنضمیرْ انسان گمگشتهاى را از مغرب ظلمت مىرهاند، به سمت مشرق نور راهنمایى مىکند، و سرانجام به سرچشمه آب حیات مىرساند؛ جایى که نور خدا در آن ساطع است.)
الهامها و اقتباسهاى دینى ابنسینا
رویکرد اشراقى ابنسینا، داراى منابع معرفتى ویژهاى است که غیر از کتب و شرح و تفسیرهاى آراى ارسطو و یونانیان مىباشد. مهمترین منبع معرفتى ابنسینا در این زمینه، الهامها و اقتباسهاى او از آموزههاى متعالىِ وحیانى مىباشد. ابنسینا از معدود فیلسوفانى است که داراى سبک و نظام فلسفى خاصّى مىباشد و نام بلندش بر تارک فلسفه و حکمت مىدرخشد. ویژگى برجسته نظام فلسفى ابنسینا را مىتوان هماهنگى بین دیدگاههاى فلسفى و تعالیم دینى در فلسفه او دانست. ابنسینا از اصول اسلامى تبعیت مىکرد و به تعالیم و آموزههاى وحیانى علاقهاى وافر داشت. او در ده سالگى توانست قرآن و نیز قسمت عمده ادبیات عرب و علوم دینى را بیاموزد و موجب شگفتى همگان شود.1 وى همواره تلاش مىکرد تا نظریات فلسفى خود را با تعالیم بلند دینى سازگار نماید؛ در واقع، اغلب نظریات وى ملهم از دین اسلام بود. ابنسینا علاوه بر کتابهایى که با موضوع منطق، فلسفه، و غیره تألیف کرده است، آثار دینى و قرآنى نیز دارد: تفسیر برخى از سورههاى قرآن (نظیر سوره اخلاص، ناس، و اعلى)؛ و رسالههایى در باب مسائل دینى (از قبیل رساله فواید نماز، انجام فرایض روزانه، زیارت قبور اولیا، قضا و قدر، معاد، و;). وى هرگاه در مباحث علمى و فلسفى با مسئلهاى روبهرو مىشد و از حلّ آن عاجز مىماند، در مسجد جامع حاضر مىشد و با نماز و ابتهال و تضرّع، از خداوند متعال، حلّ آن مسئله را درخواست مىکرد.2 او هیچگاه از تحقیق و مطالعه خسته نمىشد؛ شب و روز به پژوهش مىپرداخت و اگر خوابى نیز بر او مستولى مىشد، در عالم رؤیا (و با الهام)، به حلّ مسائل علمى و فلسفى مبادرت مىکرد.3 وى حتى بعضى از مسائلى را که با عقل و استدلال قابل حل و درک نمىیافت، از طریق اصول دینى و باورهاى مذهبى مىپذیرفت؛ مانند مسئله معاد جسمانى
در دایرهالمعارف بزرگ اسلامى، مشخصه اصلى نظام فلسفى سینوى پیوند دادن عناصر بنیادین فلسفه ارسطویى (و برخى عناصر مهمّ جهانبینى نوافلاطونى) با تعالیم جهانبینى اسلامى دانسته شده است.4 درباره اهتمام خاصّ ابنسینا به مسائل دینى، و تلاش او براى سازگار نمودن نظریات فلسفىاش با تعالیم دینى، چنین نوشتهاند: «چیزى که باعث شد فلسفه ابنسینا در جهان شرق و غربْ از شهرت و نفوذ بسزایى برخوردار شود، سعى وافر او در وفق دادن افکار فلسفى خود با تعالیم قرآنى بود.»5 همین امر موجب شد افکار فلسفى او بر اندیشه کلّى مسلمانان احاطه یابد و خود او به عنوان پایهگذار مکتب فلسفى خاصّى معرفى گردد. وفق دادن اصولىِ دین و فلسفه در اندیشه ابنسینا، نه تنها او را در بین مسلمانان ممتاز ساخت، بلکه راه را براى تأثیر و نفوذ وى در دانشمندان مسیحى قرون وسطى نیز هموار نمود؛ براى مثال، مابعدالطبیعه آکویناس بدون در نظر گرفتن آراى ابنسینا غیرقابل درک خواهد بود (زیرا ابنسینا در شکلگیرى شخصیت و تفکر این قدّیس مسیحى تأثیر انکارناپذیرى داشته است.)6 اتین ژیلسون، محقّق و فیلسوف نوتوماسىِ معاصر، در این زمینه مىنویسد
تأثیر ابنسینا در نظامهاى فلسفى و الهیاتى قرون وسطى فقط یکى از ابعاد تأثیر فراگیر ارسطوست. در عین حال، تفسیر خود او از نظریه ارسطو از بسیارى جهات چنان شخصى بود که مىتوان آن را منبع یک جریان اعتقادى متمایز دانست; . مقدّر این بود که ابنسینا به دلیل الهام دینى و گرایشهاى عرفانى خاصّ خویش، براى الهیدانان قرون وسطى، هم یاورى بزرگ باشد و هم وسوسهاى خطرناک
روشن است که این تأثیرگذارىِ ابنسینا، و همینطور تأثیرپذیرىهاى گسترده علماى الهىِ قرون وسطى از او، به دلیل همان الهامها و اقتباسهاى دینى و نیز گرایشهاى اشراقى وى در مسائل فلسفى بوده است
نگرش اشراقى ابنسینا
ابنسینا در برخى از کتابهایش تصریحات، و گاه اشاراتى دارد که از نگرش جدید وى پرده برمىدارند. طبق این نگرش جدید، فلسفه مشّاء و کتب مشّایىِ ابنسینا از جمله کتاب ارزشمند شفا براى عوام است و خواص باید به الحکمه المشرقیه ـ که دربرگیرنده جوهره اصلى تفکر اوست ـ مراجعه کنند.8 با تأسّف، این کتاب امروز در دسترس ما نیست تا از طریق آن، به اصول و مبانى علم حقیقى آگاهى یابیم؛ اصول و مبانىاى که به قول ابنسینا، «جز براى ما و کسانى که از نظر فهم و ادراک و عشق به حقیقت همانند ما هستند، قابل کشف نیست.»9 برخى ابنسینا را بهرهمند از منابع غیریونانى مىدانند و مىگویند که: وى از آنها مذهب فلسفىِ خاصّى پدید آورد که باید آن را فلسفه اشراقى نامید.10 نگارندگان تاریخ فلسفه در جهان اسلامى بر این اعتقادند که: ابنسینا فلسفه اشراق را «به صورتى تنظیم کرد که پیش از او، سابقه نداشت و از آن پس، کسى با او برابرى نتوانست کرد؛ جز شهابالدین سهروردى که به حق، باید او را حکیم بلامنازع اشراق دانست.»
یادآورى مىکنیم که حکمت اشراق را ابنسینا در کتابى به نام الحکمه المشرقیه گردآورى کرده است که امروزه به صورت مکتوب در اختیار ما نیست. غیبت این کتاب ارزشمند موجب سردرگمى دانشمندان و پژوهشگران تاریخ فلسفه شده است که: منظور از حکمت مشرقیه چیست؟ برخى معناى جغرافیایى شرق و غرب را فهم مىکنند؛ براى مثال، نلینو (مستشرق ایتالیایى) معتقد است: ابنسینا الحکمه المشرقیه را از آن جهت بدین نام خوانده که «کتابى بوده است خاصّ فلسفه شرق، در برابر فلسفه غرب.»12 عبدالرحمن بدوى، حنّا الفاخورى، و خلیل الجر نیز به این دیدگاه تمایل نشان مىدهند. امّا با توجه به محتواى مکتوبات و رسالههاى اشراقى ابنسینا، تردیدى وجود ندارد که این نظریه باطل است. نظریه دوم از آنِ کسان دیگرى همچون هانرى کربن و حتى لویى ماسینیون است. در این نظریه، «مشرق» و «مغرب» مفهومى فراتر از مرزهاى جغرافیایى دارند؛ اساسا حکمت مشرقى ابنسینا و حکمت اشراقى سهروردى از یک خانوادهاند و هیچگونه تفاوت ماهوى با یکدیگر ندارند: حکمت اشراقىِ شیخ اشراق ادامه مسیرى است که ابنسینا آغاز کرده بود. الفاظ «اشراق» و «مشرق» نیز، هم از حیث لغوى و هم از لحاظ اصطلاحى، با یکدیگر پیوند دارند. طبق این تفسیر، اشراق و مشرق ـ همانا ـ رمز تابش انوار ازلى بر نفس بشر است که به واسطه آن تابش از مبدأ متعالى معرفت قدسى حاصل مىگردد. به نظر کربن
شرق همان سپیدههاى انوارى است که بر نفس، که آن را به سوى خویش مىکشند، فرو مىتابند. در این سپیدهها، همان «cognition matutina» پدید مىآید که نوعى شناخت مشرقى است؛ زیرا مشرق هرگونه شناختى است. از اینرو، وصف مشرقى اوّل از همه فقط به دلیل مبدأ متعالىاش، یا به عبارت بهتر به دلیل آنکه مشرق همان مبدأ متعالى است، شکل گرفته و توجیه شده است
بر این اساس، مشرق یا اشراق رمزى براى تابش نور و مبدأ متعالى معرفت است که هم حکیمان ساکن در مشرق جغرافیایى و هم حکماى ساکن در مغرب مىتوانند به یک اندازه از آن بهره بگیرند؛ به همین دلیل، کربن معتقد است: اشراقیان و مشرقیان در اقصى نقاط عالم و در تمامى کشورها پراکنده و پنهاناند. وى به سیاق شعار معروف مارکس، که مىگفت: «کارگران عالم متحد شوید»، درخواست مىکند که: «اشراقیان همه اقالیم، متحد شوید»!14 رسالههاى عرفانى ابنسینا همچون رساله حىّ بن یقظان نظریه اخیر را تأیید مىکنند و نشان مىدهند که از مشرق، معناى جغرافیایى آن مدّنظر نبوده است؛ پس مىتوان گفت: در هستىشناسى ابنسینا، مشرق رمزى براى تابش نور است و مبدأ متعالى معرفت محسوب مىگردد

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دانلود مقاله پیش بینی دبی رودخانه با استفاده از روش نزدیک ترین
دانلود مقاله نکته ها (22) با word
دانلود مقاله طرح اعزام نیروهای واکنش سریع به مناطق بحران زده کش
دانلود مقاله بررسی تغییرات PH و اینورت و رنگ در فرایند تغلیظ شر
دانلود مقاله بررسی کارآیی آلوم بازیافتی در حذف رنگ و مواد آلی ا
دانلود مقاله بررسی روش تلفیقی(زراعی و شیمیایی) بر خصوصیات کمی و
[عناوین آرشیوشده]