
دانلود مقاله واژهشناسى «جسمانیت» در نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس با word دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله واژهشناسى «جسمانیت» در نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله واژهشناسى «جسمانیت» در نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس با word
چکیده
مقدّمه
طرح مسئله
آشنایى اجمالى با واژه «جسمانى»
1) معناى لغوى «جسمانى»
2) «جسمانى» در فرهنگهاى اصطلاحات
«جسمانى» در مکتب صدرایى
الف. معناى اول
ب. معناى دوم
نقد و بررسى نظریه دوم
داورى درباره معناى واژه «جسمانى»
دفع توهّم
تفسیر شواهد معناى دوم
نتیجهگیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله واژهشناسى «جسمانیت» در نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس با word
ـ آملى، محمّدتقى، دررالفوائد: تعلیقه بر شرح منظومه، قم، مؤسسه دارالتفسیر، چ سوم، 1374
ـ ابنسینا، التعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوى، بیروت، مکتبه الاعلام الاسلامى، 1404ق
ـ ـــــ ، النفس من کتاب الشفاء، تحقیق و تصحیح حسن حسنزاده آملى، قم، بوستان کتاب، چ دوم، 1385
ـ ابنمنظور، لسانالعرب، قم، ادبالحوزه، 1363
ـ انصارى شیرازى، یحیى، دروس شرح منظومه، قم، بوستان کتاب، 1387
ـ تهانوى، محمّدعلى، کشّاف اصطلاحات الفنون و العلوم، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، 1996م
ـ جرجانى، سید شریف علىبن محمّد، شرح المواقف، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1998م
ـ جهامى، جیرار، موسوعه مصطلحات الفلسفه عندالعرب، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، 1998م
ـ حسنزاده آملى، حسن، سرحالعیون فى شرحالعیون، قم، بوستان کتاب، چ سوم، 1387
ـ سبزوارى، ملّاهادى، شرح المنظومه، تصحیح و تعلیق حسن حسنزاده آملى و تحقیق و تقدیم مسعود طالبى، تهران، ناب، 1379ـ1369
ـ سهروردى، شهابالدین، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تصحیح و مقدّمه هانرى کربن و سیدحسین نصر و نجفقلى حبیبى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، چ دوم، 1375
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، نهایه الحکمه، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، چ شانزدهم، 1422ق
ـ طوسى، خواجه نصیرالدین، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، مطبوعات دینى، 1383
ـ عبودیت، عبدالرسول، درآمدى بر نظام حکمت صدرایى، تهران، سمت، 1385
ـ فراهیدى، خلیلبن احمد، کتاب العین، قم، هجرت، چ دوم، 1409ق
ـ کاشانى، افضلالدین، مجموعه مصنّفات (رساله مدارجالکمال)، تهران، خوارزمى، چ دوم، 1366
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الشواهد الربوبیه فى المناهج السلوکیه، تحقیق مصطفى محقّق داماد، تهران، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، 1382
ـ ـــــ ، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربى، چ چهارم، 1990م
ـ ـــــ ، کتاب العرشیه، ترجمه غلامحسین آهنى، اصفهان، مهدوى، بىتا
ـ ـــــ ، کتاب المشاعر (به همراه کتاب عمادالحکمه: ترجمه مشاعر)، ترجمه میرزا عمادالدوله، اصفهان، مهدوى، بىتا
ـ ـــــ ، مجموعه الرسائل التسعه، تهران، بىنا، 1302ق
ـ ـــــ ، مفاتیحالغیب، مقدّمه و تصحیح محمّد خواجوى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1363
ـ موسوى، هادى، بررسى تطبیقى نظریه «جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقا» بودن نفس نزد صدرالمتألّهین شیرازى و افضلالدین کاشانى، پایاننامه کارشناسى ارشد، قم، دانشکده تربیت مدرّس دانشگاه قم، 1388
- Encyclopedia of Philosophy, Donald m. Borchert editor in Chief, Thomson Gale,a part of the Thomson Corporation, the United States of America,
چکیده
نظریه جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقا بودن نفس، جزء نظریات بدیع صدرالمتألّهین درباره ماهیت نفس است. این نظریه درصدد است اثبات کند که نفس در ابتداى پیدایش، موجودى جسمانى است؛ امّا در طول زندگى، به واسطه حرکت جوهرى، کمال مىیابد و به موجودى روحانى تبدیل مىشود. بسیارى از شارحان این نظریه به بررسى ابعاد گوناگون آن پرداختهاند. با وجود این، به نظر مىرسد از تعیین دقیق معناى واژه «جسمانى» غفلت شده است؛ واژهاى که نقش محورى را در نظریه ملّاصدرا ایفا مىکند
دو تعریف عمده در مورد حقیقت معناى جسمانى به دست داده شده است: یکى «موجودى از سنخ جسم و یا همان جسم» و دیگرى «موجودى شدیدالتعلّق به جسم». مقاله حاضر به دنبال آن است که نشان دهد: مراد ملّاصدرا از «جسمانى» معناى نخست آن واژه مىباشد؛ یعنى نفس، در ابتداى حدوث، جسم است. شواهد و قراین موجود در آثار او همین مدّعا را تأیید و تثبیت مىکنند
کلیدواژهها : حدوث نفس، حدوث جسمانى، روحانیهالبقاء جسمانى، ملّاصدرا
مقدّمه
بر اساس نظریه مشهور صدرالمتألّهین در باب کیفیت حدوث نفس، با نام نظریه «جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقا بودن نفس»، نفس در ابتداى حدوث خود به منزله موجودى جسمانى است که با توجه به حرکت جوهرىاى که در ذاتش دارد، کمال مىیابد و به موجودى مجرّد تبدیل مىشود. در این نظریه، جنبههاى بسیار مهمى وجود دارد که بررسى هریک از این جنبهها قسمتى از آن نظریه را بر ما آشکار مىسازد. یکى از مهمترین جنبههاى این نظریه، روند اثبات آن در دستگاه فلسفى صدرایى است؛ به این صورت که مبادى و اصول آن نظریه مشخص شود و روند اثبات آن روشن گردد. چنین بحثى قسمت عمدهاى از مباحث مربوط به این نظریه را دربر مىگیرد و مىتواند تصوّر درستى از این نظریه به دست دهد. امّا این تصوّر که بحث از مبادى و اصول نظریه ملّاصدرا، و پیگیرى روند اثبات آن، ما را به سمت نگاهى جامع و کاربردى از این نظریه سوق مىدهد کاملا اشتباه است؛ زیرا نظریات فلسفى دو جنبه کلّى دارند: جنبهاى از آن، که بحث دقیق از جزئیات اینگونه مباحث است، در حیطه کارى فیلسوفان و متعلّمان فلسفه قرار دارد و جنبه دیگر آن، که تاحدّى کاربرد آن را در جامعه علمى غیرفلسفى تضمین مىکند، نمایى است که این نظریه دارد. گفتنى است که در ارائه این نظریه به جامعه غیرفلسفى، شاید تبیین اصول و مبانى آن ـ و نیز روند اثباتى آن ـ چندان ضرورت نداشته باشد؛ با این حال، اگر چنین کارى لازم باشد، باید به زبانى ساده صورت گیرد تا شاخههاى دیگر علم، که با مباحث دقیق فلسفى نامأنوساند، بتوانند از این دست نظریات استفاده کنند. بر این اساس، واژگان این نظریه باید در میان کسانى که قصد استفاده آماده از یک نظریه فلسفى را دارند گویاى محتواى آن باشد. به همین سبب، در کنار بحثهاى کاملا فلسفى از نظریات گوناگون، مباحثى از این دست که واژهشناسى آن نظریات را برعهده دارند نیز ضرورى مىنماید. بدیهى است که چنین پژوهشى، چون کشف معناى فلسفى را عهدهدار است، نمىتواند از طرح بعضى مباحث فلسفى اجتناب ورزد
طرح مسئله
از میان واژگانى که ممکن است در نظریه «جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقا بودن نفس» ابهامآفرین باشد، یکى واژه «جسمانى» است. البته در نظریه یادشده، مشکلات دیگرى نیز به چشم مىخورد؛ امّا مشکل عمده این نظریه همان منظور دقیق صدرالمتألّهین از واژه «جسمانى» است. ملّاصدرا در کتابهاى معروف خود، به تعیین معناى دقیق جسمانى نپرداخته و کوشش چندانى هم در این زمینه به کار نبسته است؛ از اینرو، براى تعیین معناى جسمانى، باید به کلام شارحان وى مراجعه شود. این در حالى است که این قضاوت درباره درستى یا نادرستى تبیین شارحان از این واژه و نیز نوع شواهد آنها در این تفسیر، جاى بررسى بیشترى دارد؛ زیرا آنچنانکه به تفصیل خواهیم گفت، جسمانى مىتواند حاکى از دو معنا باشد: 1) موجودى که از سنخ جسم، و یا همان جسم است؛ 2) موجودى که جسم نیست، ولى تعلّق شدیدى به جسم دارد. بنابراین، اگر بپذیریم که جسمانیت در عبارت «جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقا بودن نفس» بر معناى اول ـ یعنى جسم بودن ـ دلالت دارد، باید گفت که ماهیت نفس در ابتداى پیدایش، چیزى جز جسم نیست؛ امّا اگر معناى دوم را بپذیریم، باید گفت: نفس موجودى غیرِجسم، یا غیرجسمانى به معناى اول است که تعلّق شدیدى به جسم دارد. بررسى کتابهاى برخى از شارحان نظریه ملّاصدرا، ما را به این دو تفسیر متفاوت از واژه جسمانى رهنمون ساخته است. این اختلاف از آنجا ناشى شده که ملّاصدرا در کتابهاى مشهور فلسفى خود، یا تفسیر درستى از این واژه به دست نداده، یا در برخى موارد کلام خویش را به گونهاى مبهم بیان کرده است؛ حتى گاه شاهد عباراتى از وى هستیم که چنان ماهیتى براى نفسِ حادثشده تعریف مىکند که گویى نفس حادثشده در ابتداى حدوثش جسمانى نیست، بلکه مجرّد است. ملتزم شدن به چنین قولى، لوازمى را در پى دارد که این لوازمْ بر هیچیک از خوانندگان فلسفه پوشیده نیست. شمار این عبارات ابهامآمیز به قدرى است که موجبات تردید برخى از بزرگان ما را نیز در معناى جسمانى فراهم کرده است که خود بررسى دقیقى را مىطلبد. این نوشتار بر آن است تا به آنها نیز بپردازد. انتخاب هریک از دو معناى «جسمانى» ممکن است تفاوتهاى بنیادینى در تفسیر نظریه ملّاصدرا به وجود آورد. بر این اساس، واژهشناسى جسمانى نه تنها در شناخت معناى «جسمانى» نقش تعیینکنندهاى دارد، بلکه در اصل نظریه «جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقا بودن نفس» نیز مىتواند اثرگذار باشد؛ زیرا ما به دنبال تعیین ماهیت نفس در ابتداى حدوث آن هستیم
آشنایى اجمالى با واژه «جسمانى»
1) معناى لغوى «جسمانى»
واژه «جسمانى» از واژگانى است که مىتوان معانى گوناگونى را بر آن حمل کرد؛ از اینرو، ریشهیابى لغوى و نیز تفسیر این واژه درگرو شناخت بیشتر معناى آن است. امّا هنگامى که به جستوجوى این واژه در فرهنگهاى لغت مىپردازیم، متوجه مىشویم که در فرهنگهاى لغت مشهور عربى، اثرى از واژه «جسمانى» دیده نمىشود. به همین سبب، شاید بتوان گفت: این واژه جزء واژگان عربى نیست، بلکه از لغات ساختگى فارسى شمرده مىشود که از واژه «جسم» در زبان عربى گرفته شده است
2) «جسمانى» در فرهنگهاى اصطلاحات
شاید در کتب اصطلاحشناسى فلسفى، به جز صفاتى معدود از جسمانى، معناى دقیقى براى جسمانى یا الجسمانى یافت نشود. در ذیل مدخل «جسم»، تنها مىتوان اشارهاى به اصطلاح جسمانى را یافت؛ مثلا اینکه جسمانى به امرى مىگویند که منسوب به جسم باشد. همچنین، در توصیف جسمانى، صرفآ به یکى از ویژگىهاى آن (منتقش نشدن به صور متعدّد) اشاره مىشود
إنّ النفس تنطبع فیها صور کثیره من غیر مدافعه بعضها لبعض. و الجسم و الجسمانى لیسا کذلک فإنّ صوره الفرس المنقوشه على الجدار مثلا ما لم تمح لایمکن اثبات صوره أخرى فى محلّها. إنّ النفس تنطبع فیها ماهیتا المتضادین معآ و لاشىء من الجسم و الجسمانى کذلک
در بعضى از کتب نیز به اشتباه، تعریف اصطلاح دیگرى را براى «جسمانى» ذکر کردهاند؛ براى نمونه، در کتابى، تعریف قوّه جسمانى به جاى تعریف جسمانى آمده و در تعریف جسمانى چنین گفته شده است: شیئى که حالّ در جسم است. امّا در منبعى که این کتاب تعریف یادشده را از آن نقل کرده، قوّه جسمانى اینگونه توضیح داده شده است : «قال الحکما: القوّه الجسمانیه اى حاله فى الجسم.»
علّت ایجاد این اشتباه آن است که در عبارت مزبور، صفت «جسمانى» با توجه به واژه «قوّه» تعریف شده است. قوّه جسمانى قوّهاى است که حالّ در جسم است؛ در حالى که اصطلاح جسمانى به طور مطلق، با قوّه جسمانى تفاوت دارد. بنابراین، نمىتوان واژه قوّه را از ابتداى تعریف مذکور حذف کرد و باقى عبارت را جداگانه در تعریف جسمانى آورد. با توجه به این مورد و دیگر مواردى که ذکر شد، شاید نتوان معناى فلسفى دقیقى از واژه جسمانى را در کتابهاى لغت یا اصطلاحشناسى یافت؛ گرچه اینگونه کتابها در ارائه تصویرى کلّى از جسمانى مفیدند
«جسمانى» در مکتب صدرایى
بعد از ارائه تصویرى اجمالى از معناى جسمانى در کتابهاى لغت و اصطلاحشناسى، به این نتیجه مىرسیم که براى فهم دقیقتر معناى جسمانى، بهترین منبعى که مىتوان به آن مراجعه کرد آثار کسانى است که یا به مثابه شارحان مکتب صدرالمتألّهین شناخته شدهاند و یا نظریه جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقا بودن نفس را پذیرفتهاند. از این گذشته، در کشف معانى مختلف واژه «جسمانى» و به دنبال آن، دستیابى به معناى موردنظر ملّاصدرا از این واژه (در نظریه جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقا بودن نفس)، چه بسا نوشتههاى خود وى نیز یارىگر باشد؛ گرچه در کتابهاى معروف وى ـ از جمله اسفار و شواهدالربوبیه ـ شاید تعریف دقیقى از جسمانى، یا نفس جسمانى در ابتداى حدوث به دست نیاید
به طور کلّى، دو تعریف از اصطلاح «جسمانى» دیده مىشود؛ به همین جهت، دو تعریف متفاوت از این واژه در نظریه ملّاصدرا قابل ارائه است: در معناى اول، جسمانى به موجودى اطلاق مىشود که از سنخ جسم است؛ به تعبیر دیگر، جسمانى به همان معناى جسم مىباشد و نفس در ابتداى پیدایش در عالم جسم قرار دارد (یا امرى مانند طبع است که درون جسم قرار دارد.) امّا طبق معناى دوم، جسمانى تفاوت آشکارى با جسم دارد؛ زیرا جسمانى به موجودى گفته مىشود که تعلّق شدیدى به جسم دارد، ولى جسم یا طبع نیست. نظر سومى نیز وجود دارد که به واسطه توسّع در معناى جسم، تفسیرى از این جسمانیت ارائه مىکند که این تفسیر مىتواند ادّعاى تفسیر دو نظریه سابق را با خود به همراه داشته باشد. البته، این نظر را مىتوان در معناى دوم گنجاند. بنابراین، اینک با دو رویکرد کلّى درباره واژه «جسمانى» روبهرو هستیم؛ رویکردهایى که هرکدام مىتوانند نظریه ملّاصدرا را به گونهاى متفاوت تفسیر کنند. آنچه در توضیح هریک از این دو رویکرد براى ما اهمیت دارد، تفسیر واژه جسمانى و طبعآ شناخت دو معناى جسمانى است، نه شناسایى طرفداران هریک از این نظریات
الف. معناى اول


دانلود مقاله روش شناسى نظریه پردازى در حوزه علوم انسانى تأمّلى بر رویکرد اندیشمندان اسلامى با word دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله روش شناسى نظریه پردازى در حوزه علوم انسانى تأمّلى بر رویکرد اندیشمندان اسلامى با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله روش شناسى نظریه پردازى در حوزه علوم انسانى تأمّلى بر رویکرد اندیشمندان اسلامى با word
چکیده
مقدّمه
رویکردهاى سه گانه به توسعه علم
رویکرد استقرایى
رویکرد ابطالگرایى
رویکرد پارادایمى
تجربهگرایى و خردگرایى
نقدى بر رویکردهاى سه گانه: مفهوم پردازى نسبى اندیشى
نسبى اندیشى در شناخت شناسى رویکردهاى سهگانه
جهان بینى و ایدئولوژى
تعریف ایدئولوژى
نقدى بر شناخت شناسىِ تولید علوم معاصر
الف) محدودیت حس و تجربه
ب) عدم توجه به تفاوتهاى علم و فلسفه
ج) بىاعتنایى به مابعدالطبیعه
د) عدم استناد علوم تجربى و انسانى به فلسفه الهى
ه.) خلط جایگاه علم و فرضیه
راهى به سوى تدقیق شناخت شناسى علوم معاصر
الزامات تعامل سازنده علم و فلسفه
تأمّلى بر تولید دانش با رویکرد اسلامى
علّت فاعلى علم
علّت مادّى (قابلى) علم
علّت صورى علم
نظریه سیستمى
تخصّصى شدن علوم، عامل تعارض علم و دین
علت غایى علم
روششناسى تولید علم از منابع معرفتشناسى دین
تعریف نقل
حیات معقول
تعریف عقل
مراتب عقلى
اجتهاد متوسط
سهم منابع نقلى در ساحت علوم
حجّیت شرعى علوم (از جمله علوم انسانى) در گرو اجتهاد
معناى حجّیت در علم
علم دینى
محذور قول به دینى بودن علوم
نتیجهگیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله روش شناسى نظریه پردازى در حوزه علوم انسانى تأمّلى بر رویکرد اندیشمندان اسلامى با word
ـ الوانى، سیدمهدى و حسن دانایىفرد، گفتارهایى در فلسفه تئورىهاى سازمان دولتى، تهران، صفّار، 1388
ـ پلانک، ماکس، تصویر جهان در فیزیک جدید، ترجمه مرتضى صابر، تهران، جاویدان، 1364
ـ پوپر، کارل، سرچشمههاى دانایى و نادانى، ترجمه عباس باقرى، تهران، نى، 1379
ـ ـــــ ، منطق اکتشاف علمى، ترجمه سیدحسین کمالى، تهران، علمى و فرهنگى، 1370
ـ جعفرى، محمّدتقى، از علم تا فلسفه، پایگاه اطلاعرسانى استاد جعفرى، 1386
ـ ـــــ ، حیات معقول، تهران، مؤسسه تدوین و نشر آثار علّامه جعفرى، 1387
ـ ـــــ ، رابطه باید و ارزش، پایگاه اطلاعرسانى استاد جعفرى، 1386
ـ ـــــ ، نظام هستها و بایدها، پایگاه اطلاعرسانى استاد جعفرى، 1386
ـ جوادى آملى، عبداللّه، تفسیر تسنیم، قم، اسراء، 1380
ـ ـــــ ، حیات حقیقى انسان در قرآن، تحقیق و تنظیم غلامعلى امین دین، قم، اسراء، 1382
ـ ـــــ ، معرفتشناسى در قرآن، تنظیم و ویرایش حمید پارسانیا، چ دوم، قم، اسراء، 1386
ـ ـــــ ، منزلت عقل در هندسه معرفت دینى، تنظیم احمد واعظى، قم، اسراء، 1386
ـ چالمرز، آلن، چیستى علم، درآمدى بر مکاتب علمشناسى فلسفى، ترجمه سعید زیباکلام، تهران، علمى و فرهنگى، 1374
ـ حرّ عاملى، محمّدبن حسن، وسائلالشیعه، قم، آلالبیت لاحیاءالتراث، 1414ق
ـ دانایىفرد، حسن و دیگران، روششناسى پژوهش کیفى در مدیریت (رویکردى جامع)، تهران، صفّار، 1386
ـ راسل، برتراند، عرفان و منطق، ترجمه نجف دریابندرى، تهران، ناهید، 1384
ـ کراجکى، ابوالفتح، التعجب، قم، الغدیر، 1421ق
ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، تهران، الاسلامیه، بىتا
ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1375، ج 2
ـ مقدم حیدرى، غلامحسین، قیاسناپذیرى پارادایمهاى علمى، تهران، نى، 1385
ـ هچ، مارىجو، تئورى سازمان: مدرن، نمادین، تفسیرى، پستمدرن، ترجمه حسن دانایىفرد، تهران، افکار، 1385
- Copleston, Fredrick, A History of Philosophy, New York, Images Books,
- Hassard, Jahn, “An Alternative to Paradigrn Incommensurability in Organization Theory”, in John Hassard& Denis Pym (eds.), The Theory & Philosophy of Organizations, Critical Issues & New Perspective, Routledge,
- Hulgren, F.H & D. L. Coomer (eds.), Alternat modes of Inquiry in home Economics Research, American Home Economics Association Teacher Edueationyearbooky, peoria, Il: Glencoe poblishing,
- Kuhn, Thomas, The Structure of Scientific Revolutions, University of Chicago Press,
چکیده
در قاموس فلسفه علم، فرایند توسعه دانش بر سه رویکرد استقرایى، ابطالگرایانه و پارادایماتیک بنا شده است. گرچه هستىشناسى، معرفتشناسى و روششناسىِ هرکدام از این رویکردها با هم متفاوتاند، ولى نسبىگرایى و قائل بودن به عدم دستیابى به معرفت کامل و ثابت نسبت به حقیقتْ رگه مشترک هر سه است. نگارندگان نوشتار حاضر قصد دارند تا ضمن معرفى اجمالى رویکردهاى سهگانه بالا و تبیین هستىشناسى، معرفتشناسى و روششناسى آنها، معرفى مستوفایى از رویکرد اسلامى نسبت به توسعه علم ارائه دهند. رویکرد مختار در این مقاله اجتهاد متوسط مىباشد که علل چهارگانه فاعلى، مادّى، صورى و غایى را مطمحنظر قرار مىدهد و خروجى آن مفید علم و اطمینان عقلایى و بالتبع حجّت شرعى است. در این رویکرد، دستیابى به حقیقت در پرتو رجوع به عقلِ مبرهن و نقل داراى حجّیت میسور است، حقیقتْ نسبى تلقّى نمىشود، و مبانى و اصول در بستر زمان و مکان متغیّر نمىباشند. همچنین، مبناى این رویکردْ جهانبینى الهى است و تعامل علم و فلسفه در آن ابزارى در جهت رفع عیبناکى علوم روز شمرده مىشود.
کلیدواژهها: نسبى گرایى، مطلق اندیشى، روش شناسى، اجتهاد متوسط، نظریه پردازى، تولید علم، منابع نقلى و عقلى، حجّیت شرعى، علوم انسانى، اسلام
مقدّمه
فلسفه علم، به منزله یکى از حوزههاى معرفت بشرى، جویاى مبدأ و معاد و مجراى علم مىباشد. در بررسى هر پدیده، سخن از علل چهارگانه فاعلى، مادّى، صورى، و غایى آن ضرورى خواهد بود؛ لذا پژوهش پیرامون منشأ، مهبط، و محمل علم و نیز پاسخ به اینکه علم با چه صورتى و به سمت چه غایتى در حرکت است، از مسائل مهمى به شمار مىروند که بشر مشتاق دستیابى به آنهاست که البته این کار در فلسفه مطلق (الهى یا الحادى) صورت مىگیرد و از رهاورد آن فلسفه علم نیز متنعّم مىگردد. رعد قلم و برق رقمهایى چند، گرچه زوایایى از این مسئله مناقشهبرانگیز را روشن کرده، ولى دستیابى به حاقّ واقع از مسیرى که خود محلّ تأمّل و ابهام است نقض غرض مىباشد. اینکه با شیوههاى استقرایى1 به دنبال اثبات فلسفهپوزیتیویستى باشیم یا با به کارگیرى روشهاى ابطالگرایانه فلسفه نگتیویسم2 را تأیید کنیم،گرفتار شدن در پیلهاى است که به دور خود تنیدهایم. بدیهى است که غار افلاطونى،3خودمرجعى،4 جزماندیشى،5و ایجاد سپر دفاعى در مقابل اندیشههاى مخالف، ثمره چنینجهتگیرىاى خواهد بود
رهایى از این دام فکرى یا به اعتبار نگاهى درونپارادایمى با تکیه بر اصول پذیرفتهشده و ثابت (در محدوده زمان و مکانِ) آن پارادایم، و یا به اعتبار نگاهى برونپارادایمى (فراپارادایمى) با رجوع به مبانى حقیقى و مورد تأکید تمام پارادایمها امکانپذیر خواهد بود
البته، مفروض اساسى این نگاه آن خواهد بود که پارادایمها به عنوان نوع نگرش به جهان6(جهانبینى)، دارنده اصول ثابت و فروعات مختصّ به خود مىباشند. اگر وجود هرگونه اشتراک در میان پارادایمها را منکر شویم، پارادایم از جایگاه یک جهانبینى به مرتبه یک ابزار یا روش و یا روششناسى جهت فهم جایگاه انسان در عالم و رابطه او با عالم و خالق عالم (رابطه انسان با خداوند، خود، انسانهاى دیگر و طبیعت) تنزّل خواهد کرد
از اینرو، چه با رویکرد استقرایى سعى در ایجاد دانش کنیم و چه رویکردى ابطالگرایانه را برگزینیم و یا اینکه قائل به انقلابهاى پارادایماتیک باشیم، باید وجود اصول و مبانى مشترک میان روشها و روششناسىهاى گوناگون را بپذیریم
امّا رویکرد مختار در این مقاله اجتهاد متوسّط مىباشد که از منابع دوگانه معرفتشناسى دینى یعنى عقل و نقل، طرفى جدّى بسته است. در این رویکرد، خبرى از نسبىاندیشى و تعارض میان علم و دین نیست و نزاع دیرین یافته هاى حوزوى با یافته هاى دانشگاهى پایان مىپذیرد
ساختار مقاله حاضر بدین شکل است که ابتدا سه رویکرد توسعه علم مبتنى بر یافته هاى مکاتب غربى معرفى، بنیانهاى هستىشناسانه و معرفتشناسانه آنها تبیین، و متدولوژى هریک بر اساس مبانى نظرى و جهانبینىشان تشریح مىشود؛ سپس سهم هریک از رویکردهاى سهگانه در نسبى اندیشى مشخّص مىگردد. در ادامه، موضع اسلام پیرامون نسبىاندیشى معرّفى مىگردد
بعد از آن، از تعریف علم و فرضیه و عیبناکى علوم روز و علل این عارضه و راههاى درمان آن خواهیم گفت و از تعامل علم و فلسفه جهت حلّ نارسایىهاى علمى پرده برخواهیم داشت
در نهایت، رویکرد مختار این مقاله در تولید علم با عنوان اجتهاد متوسّط معرّفى مىشود و زوایاى آشکار و پنهان آن تبیین مىگردد؛ در این راستا، جایگاه عقل و نقل و رابطه آن دو با یکدیگر و با وحى مشخّص مىشود. دستآخر، ماهیت یافتههاى ناشى از اجتهاد متوسّط روشن مىگردد
رویکردهاى سه گانه به توسعه علم
در این مقال، رویکردهایى که در توسعه علم بدان اشاره مىشود عبارتاند از: رویکرد استقرایى که با نمایندگى آگوست کنت معرّفى مىشود، رویکرد ابطالگرایانه که مطمحنظر کارل پوپر است، و رویکرد پارادایمى که مورد توجه کوهن مىباشد. در نهایت نیز رویکرد اسلامى در توسعه علم تشریح مىشود
رویکرد استقرایى
کنت با اعتقاد راسخ به فلسفه اثباتگرایى (پوزیتیویسم) بر آن بود که باید براى علوم انسانى نیز حیثیتى مشابه علوم تجربى قائل شد؛ به این معنا که در علوم انسانى نیز باید از ابزار پژوهش تجربى استفاده شود. از نظر او، جوامع انسانى از سه مرحله الهى، فلسفى، و علمى عبور کردهاند. همچنین در جوامع الهى ـ که تبلور تاریخى آن قرون وسطى است ـ پیامبران، و در عصر رنسانس و پس از آن فیلسوفان به عنوان رهبران جامعه شمرده مىشوند. امّا در دوره کنونى (عصر علمى)، دانشمندان و جامعهشناسان رهبران جامعه خواهند بود. البته ممکن است در هر جامعهاى، بازماندههاى فکرى اعصار گذشته رسوب کرده باشند
استقراگرایان از جمله فرانسیس بیکن تجربه را که به واسطه مشاهده و آزمایش به دست مىآید به منزله منبع معرفت معرفى مىکنند. مطابق استقراگرایى سطحى، علم با مشاهدات آغاز مىشود. عالم مشاهدهگر باید داراى اعضاى حسى معمولى و سالم باشد و باید آنچه را که با توجه به وضعیت مورد مشاهده مىتواند ببیند، بشنود و; با امانتدارى تمام ضبط کند و این عمل باید با ذهنى خالى از پیشداورى انجام پذیرد.8 از اینرو، پوزیتیویستها با تکیه بر استقرا که مبتنى بر مشاهده و آزمایش است به دنبال کسب معرفت مىباشند
رویکرد ابطالگرایى
کارل پوپر9 به عنوان یکى از نظریه پردازان فلسفه علم، پیرامون شکلگیرى دانش، قائل به نظریهابطالگرایى10 است. او مىگوید: دانش علمى مىتواند از طریق شکلدهى ایدههاى جدید(حدسیات) و تلاش براى ابطال آنها از طریق پژوهشهاى تجربى، با شتاب بیشترى پیشرفت کند. وى بر آن است: واقعیات و حقایق واگرا و چندگانهاى11 وجود دارند و هدف غایى علمْکشف و تبیین تفسیرى ماهیت و معناى پدیدهها و تعیین رفتار آنهاست
پوپر اعتقاد دارد: گرچه ما همواره در چارچوبى از تئورىها، انتظارات، تجارب گذشته و زبان خود زندانى هستیم، امّا با تلاش مىتوانیم این چارچوبها را بشکنیم. مسلّما پس از آن، دوباره خود را درون چارچوبى خواهیم یافت؛ چارچوبى که بهتر و وسیعتر خواهد بود و ما مىتوانیم در هر لحظه مجددا آن را بشکنیم
وى وجود حداقلّى از جزماندیشى را براى نظریه علمى ضرورى مىداند تا تئورىهاى علمى فرصت بروز و ظهور داشته باشند
رویکرد پارادایمى
کوهن با ردّ دو رویکرد ابطالگرایانه و استقرایى، قائل به نظر سومى است. او مىگوید: توسعه علم به جاى اینکه از طریق واقعیتهایى که خود را براى اندیشمندان آشکار مىسازند (نگرش استقراگرا) یا به جاى اینکه به وسیله دانشمندانى که در هر آزمایشْ سعى در ابطال فرضیات خود دارند (نگرش ابطالگرا) انجام پذیرد، از طریق حلّ تنشهاى سیاسى در جامعه علمى و به طور تناوبى صورت مىگیرد؛ لذا به جاى اینکه سیر تکامل علم شامل یک مسیر خطّى از فرضیات ابطالپذیر باشد، متشکّل از یکسرى دورههاى غیرمستمر از علوم هنجارى و تغییرات انقلابى است. این امر بدان معناست که براى یک دوره زمانى (یک شیوه دیدن جهان) هنجار تلقّى مىشود و در صورتى که این شیوه پاسخگوى مسائل نبود، با بحران مواجه مىشود و در نتیجه این بحران، انقلاب علمى رخ مىدهد. البته از دیدگاه کوهن، پارادایمْ وسیعترین واحد اجماع درون یک رشته علمى است که یک جامعه علمى یا خردهجامعه علمى را از دیگرى متمایز مىسازد
او چنین تحوّلى را در مقام قیاس با انقلابهاى سیاسى، انقلاب علمى (پارادایم) مىنامد
پارادایم، نوعى جهانبینى است که ماهیت جهان، جایگاه فرد در آن و دامنه روابط احتمالى او نسبت به جهان و اجزاى آن را مشخّص مىکند. باورهاى موجود در پارادایمها از آن جهت اساسى و بنیادىاند که باید با ایمان پذیرفته شوند و هیچ راهى، براى اثبات حقیقى بودن آنها وجود ندارد
کوهن در تبیین رویدادهایى که هنگام جایگزینى یک پارادایم به جاى پارادایم دیگر اتّفاق مىافتد، مىگوید
انقلابهاى پارادایمى وقتى رخ مىدهند که مجموعه جدیدى از پیشفرضها، اندیشمندان را قادر به مسائلى مىکند که قبلاً لاینحل بودهاند. در عین حال، این پیشفرضها باید قبل از اینکه تغییر پارادایمى کامل شود، مورد قبول طیف وسیعى از علما و کاربران قرار گیرد.
نکته حائز اهمیت آنکه کوهن این نگاه پستمدرنیستى را که قائل است: نظریاتْ موجبات تکامل یکدیگر را فراهم مىکنند، و هیچ نظریهاى نظر قبلى را رد نمىکند، به شدّت نقد کرده است. او این تلقّى را که سیر تحوّل علمْ سیرى صعودى است که در هر گام نسبت به گام پیشین به کشف واقعیت نزدیکتر مىشود، شدیدا به چالش مىکشد. ویژگى عمده نظریه وى تأکیدى است که بر ممیزه انقلابى پیشرفتهاى علمى دارد؛ به طورى که موافق آن انقلاب متضمّن طرد و ردّ یک ساختار نظرى و جایگزینى آن با ساختار ناسازگار دیگرى است.19 کوهن بر آن است که پارادایم نوین، اصلاحشده پارادایم پیشین نیست
متدولوژىهاى سهگانه فوق، جهت توسعه دانش، بر ابزار حس تکیه مىکنند و منبع شناخت را صرفا تجربه مىدانند. با این حال، مکاتب و دانشمندان دیگرى وجود دارند که عقل را نیز به عنوان منبع معرفتى در تولید علم معرفى مىکنند. و گروه سومى سعى دارند تا میان این دو منبع، جمع بکنند
تجربه گرایى و خردگرایى
در مجامع علمى، سخن از تعارض تجربهگرایى کلاسیک بیکن،21 لاک،22 برکلى،23هیوم24 و استوارت میل25 با خردگرایى کلاسیک دکارت،26 اسپینوزا27و لایبنیتس28به میان مىرود. در این مقوله، دو سؤال مطرح است: 1) آیا نحلههاى فکرى و علمى صرفا همین دو نحله مىباشند؟ 2) آیا میان این دو نحله علمى، به راستى تعارضى وجود دارد؟
کارل پوپر مىگوید
من خواهم کوشید تا نشان دهم که تفاوتهاى بین دو مکتب تجربهگرایى و خردگرایى، اهمیت کمترى دارند تا همانندىهایى که از آنها دیده مىشود. به نظر من، گرچه مشاهده و عقلْ هریک باید نقش مهمى را انجام دهند، امّا کارکرد آنها غیر از آن است که بزرگان کلاسیک این مکتبها تعیین کردهاند.
دکارت، اسپینوزا و لایبنیتس عقل را تنها منبع شناخت مىانگارند؛ در مقابل، جان لاک، برکلى، و هیوم (به ویژه به دلیل نقدهایش از اعتبار معرفت تجربى و نقد علّیت) منشأ شناخت بشر را تماما از تجربه حسّى و حواسّ پنجگانه مىدانند
سرانجام کانت براى ایجاد سازگارى میان دو گروه عقلگرا و تجربهگرا تلاش کرد. او بخشهایى از معرفت را که در عقل ریشه داشتند از بخشهایى که ناشى از تجربیات بودند جدا، و ادّعا کرد که مىتوان سهم هریک را به دقّت مشخص ساخت
امّا نقد جدّى بر ارکان رویکردهاى سهگانه در توسعه علم، نسبىاندیشى در این رویکردهاست
نقدى بر رویکردهاى سه گانه: مفهوم پردازى نسبى اندیشى
مفهوم نسبى اندیشى مفهومى مناقشه برانگیز است که شاید به عنوان مشترک لفظى استعمال شود. در باب مفهوم نسبى اندیشى، باید توجه داشت که چه معنایى از نسبیت اراده شده است: آیا نسبیت در مقابل حقیقى بودن، و به معناى مقایسهاى بودن است یا نسبى بودن در مقابل مطلق بودن قرار مىگیرد و به معناى آن است که واقعیت شىء وابسته به مجموعهاى از شرایط باشد؛ و معناى مطلق بودن، رها بودن از برخى شرایط است؟ اگر نسبیت را به این معنا بگیریم، همه امور مادّى و طبیعى از آن نظر که وابسته به یک سلسله شرایط محدود زمانى و مکانى مىباشند، و چون تنها در آن شرایط و وابسته به آن شرایطْ واقعیت خاصّ خود را دارند، نسبى مىباشند؛ تنها مجرّداتْ وجود مطلق دارند، بلکه مطلق حقیقى که واقعیتى است رها از هر شرط و علّت و از هر قید، ذات مقدّس حق است
در این مقاله نسبیت در مقابل مطلق بودن است و نه حقیقى بودن؛ به این معنا که مبانى و اصول یا بایدها و نبایدها، وابسته به شرایط زمانى و مکانى خاصّى هستند یا مستقلّ از زمان و مکان، در تمام شرایط و مقتضیات حاکم و پابرجایند
عدهاى از دانشمندان قائلاند که معرفت و فهم بشرى و نیز ایدئولوژىها و جهانبینىها متناسب با مقتضیات زمانى و مکانى تغییر مىکند، و حتى اعتقاد دارند: معرفت درباره موضوع واحد، براى افراد گوناگون، متفاوت حاصل مىشود
قائلان به نسبیت حقیقت یا معتقدان به نسبیت دانش و فهم بشرى عقیده دارند که در شرایط حسّى واحد، یک شناخت مشترک بین دو نفر نمىتواند پیدا شود؛ زیرا حقیقتْ چیزى جز حاصل تأثیر و تأثّر متقابل فرد و خارج، و فهم حقیقتْ چیزى جز نگرش از دیدگاه پیشفرضهاى سابق نیست، و هرکس وجود مختصّ به خود دارد یا گرفتار پیشفرضهاى ذهنى خود است
این نوع نگاه وجود مقیاس و ملاک مشترک براى سنجش اندیشهها را ملغى مىکند. البته موضعى که در مطالب فوق اتّخاذ شد به این معنا نیست که همه ادراکات ما مطلق است و هیچکدام وابسته به شرایط زمان و مکان نیست؛ بلکه باید گفت: آنچه نسبى است علوم و ادراکات اعتبارى و عملى است. این ادراکات است که در فرهنگهاى گوناگون، برحسب شرایط متنوّع زمانى و مکانى، مختلف است؛ نیز این ادراکات است که واقعیتى ماوراى خود که از آن حکایت کند و معیار حق و باطل یا صحیح و غلط بودن آن باشد، ندارد. امّا علوم و ادراکات و اندیشههاى نظرى که فلسفه و علوم نظرى انسان را مىسازند، همچون اصول جهانبینىِ مذهب و اصول اولیه اخلاق، اصولى ثابت و مطلق و غیرنسبى مىباشند
واقع مطلق است و علم و معرفتِ مطلقْ امکانپذیر؛ گرچه در مواردى خطا نیز واقع مىشود، همانطور که معارفى که بشر به آنها رسیده است همگى صواب و مطابق با واقع نیست. بنابراین آنچه برخى در تحلیل دانش و معرفت مىپندارند و همه علمها را به فرضیه برمىگردانند و یا با تأکید بر نسبىگرایى، حقیقت را توزیع مىکنند و با مصالحه، هر فرضیه و ایدهاى را بهرهمند از قدرى از حقیقت مىدانند، در تقابل با مبناى درست قرار مىگیرد؛
نسبى اندیشى در شناخت شناسى رویکردهاى سه گانه


دانلود مقاله کلّى طبیعى مقایسه اى میان ابن سینا و ملّاصدرا با word دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله کلّى طبیعى مقایسه اى میان ابن سینا و ملّاصدرا با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله کلّى طبیعى مقایسه اى میان ابن سینا و ملّاصدرا با word
چکیده
مقدّمه
چیستى کلّى طبیعى
هستى کلّى طبیعى
نتیجه گیرى
منابع
پی نوشت
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله کلّى طبیعى مقایسه اى میان ابن سینا و ملّاصدرا با word
ـ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، شرح خواجه نصیرالدین طوسى و قطبالدین رازى، قم، البلاغه، 1383
ـ ـــــ ، الالهیات من کتاب الشفاء، تحقیق حسن حسنزاده آملى، چ دوم، قم، بوستان کتاب، 1387
ـ ـــــ ، النجاه، چ دوم، قم، مرتضوى، 1364
ـ افلاطون، دوره آثار افلاطون، ترجمه محمّدحسن لطفى، چ سوم، تهران، خوارزمى، 1380
ـ اکبریان، رضا، حکمت متعالیه و تفکر فلسفى معاصر، تهران، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، 1386
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، نهایهالحکمه، تعلیق محمّدتقى مصباح، تهران، الزهرا، 1363
ـ ـــــ ، نهایهالحکمه، قم، مؤسسهالنشر الاسلامى، 1362
ـ عبودیت، عبدالرسول، «اصالت وجود»، معرفت فلسفى، ش 2، زمستان 1382، ص 177ـ206
ـ فیاضى، غلامرضا و احمدحسین شریفى، «اصالت وجود و عینیت ماهیت»، پژوهش و حوزه، ش 1، بهار 1379، ص 71ـ68
ـ مطهّرى، مرتضى، شرح مبسوط منظومه، چ دوم، تهران، حکمت، 1404ق
ـ معلّمى، حسن، «اصالت ماهیت از عرش عینیت تا فرش سرابیت»، معرفت فلسفى، ش 3، بهار 1383، ص 89ـ106
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، شرح و تعلیقه بر الهیات شفا، تصحیح، تحقیق و مقدّمه نجفعلى حبیبى با اشراف سیدمحمّد خامنهاى، تهران، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، 1382
ـ ـــــ ، الحکمهالمتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، چ چهارم، بیروت، داراحیاء التراثالعربى، 1410ق
ـ ـــــ ، المشاعر، اصفهان، مهدوى، بىتا
چکیده
تحقیق در باب نحوه وجود کلّى طبیعى یا ماهیت را مىتوان یکى از دشوارىهاى فلسفه ابنسینا و ملّاصدرا دانست. در ساختار فلسفى هریک از این دو فیلسوف، کلّى طبیعى تعریف و آثار ویژهاى دارد. غفلت از این تفاوتها ممکن است موجب بروز اشتباهات بسیارى گردد. ماهیت، در صورتى که لابشرط اعتبار شود، چیزى جز خودش نخواهد بود. ادّعاى ابنسینا آن است که ماهیتِ لابشرط (کلّى طبیعى) در خارج وجود دارد. امّا به راستى، چگونه ممکن است حقیقت لابشرط ـ که هیچ وصفى جز خود را نمىپذیرد ـ در خارج محقّق، و همچنان اعتبار لابشرط بودن آن حفظ شود؟
در این مقاله، نشان دادهایم که ابنسینا در تبیین نحوه وجود کلّى طبیعى در خارج، با مسائلى مواجه است که آنها را بىپاسخ گذاشته و ملّاصدرا تلاش کرده تا پاسخى موجه براى چنان مسائلى بیابد. البته وى نیز باید تبیینى از کلّى طبیعى ارائه دهد که به هیچروى با نظریه وى در باب اصالت وجود ناسازگار نباشد. ما تلاش کردهایم تا با بررسى دو رویکرد مختلف درباره تحقّق خارجى کلّى طبیعى، برترى نظریه ملّاصدرا و چگونگى سازگارى آن با اصالت وجود را نشان دهیم
کلیدواژه ها: ابن سینا، ملّاصدرا، کلّى طبیعى، ماهیت لابشرط، اصالت وجود
مقدّمه
کلّى طبیعى با تعریف خاصّ خود، در معناى ماهیت من حیث هى هى که نسبت به تمامى اوصاف غیر از خودش لااقتضاست، اصطلاحى نوظهور در فلسفه فارابى و ابنسینا شمرده مىشود؛ اصطلاحى که تا پیش از ایشان، در آثار حکماى یونان از جمله ارسطو وجود نداشته است. گرچه ماهیت به معناى ذاتیات اشیا ـ و آنچه بر اشیا حمل مىشود ـ چیزى است که ارسطو در قالب مقولات دهگانه ارائه کرده است، امّا باید توجه داشت که ارسطو غیر از ماهیات چیز دیگرى را نمىشناسد و یگانه تفسیر او از واقعیت به کمک ماهیتْ صورت مىپذیرد؛ به این معنا که وى ذات اشیا را همان واقعیت اشیا مىداند (درست برخلاف رأى اندیشمندانى چون ابنسینا و ملّاصدرا که با تعریفى که از ماهیت ارائه مىدهند، صراحتا قائل به نفى تحقّق بالذّات ماهیت شده و آن را دون جعل دانستهاند.) چنین نگاهى به واقعیت در فلسفه فارابى و ابنسینا، به مسئله تمایز میان وجود و ماهیت بازمىگردد. فارابى نخستین بار این مسئله را مطرح کرده، مسئلهاى که تبعات و لوازم بسیارى به دنبال داشته است؛ از جمله آنکه در چنین نگاهى، مىتوان ماهیت را با نظر به خودش و صرفنظر از غیر خودش لحاظ و اعتبار کرد. به عبارت دیگر، مىتوان ماهیت را جدا از عینیت و عدم عینیت در نظر گرفت؛ به گونهاى که در این اعتبار، غیر از خود ماهیت، هیچ چیز را نتوان دید
گفتنى است که اندیشمندانى چون ابنسینا و پیروانش ریشهاىترین معناى ماهیت را که به نحو «ما یقال فى جواب ماهو» تعریف مىشود، ماهیت من حیث هىهى مىدانند که به نوعى مىتوان آن را همان اعتبار ذهن در مقام تحلیل عقلى دانست؛ به این معنا که ما در هنگام مواجهه با شىء خارجى، و در مقام تحلیل عقلى، دو چیز را جدا از شىء خارجى فهمیده و امر واحد عینى را به دو جزء تحلیل مىکنیم که عبارتاند از: دو معناى وجود و ماهیت. منظور از ماهیت در این بحث همان «ما یقال فى جواب ماهو» است که در مقام تحلیل عقلى به آن دست یافتهایم. البته این نحوه از اعتبار ماهیتْ ریشه در حقیقتى دارد که در میان شارحان ابنسینا از آن به «تقرّر ماهوى» تعبیر مىشود. مقام تقرّر ماهوى در فلسفه ابنسینا ناظر به جایگاه حقیقى کلّى طبیعى یا ماهیت من حیث هى هى مىباشد؛ یعنى ماهیات متقرّره همان ماهیات در مرتبه ذات هستند که با حفظ همین ویژگى خود، در خارج محقّق مىباشند. البته اندیشمند بزرگى همچون ملّاصدرا در عین انکار مقام تقرّر ماهوى براى کلّى طبیعى به قرائت ابنسینایى آن، تحقّق ماهیت من حیث هى هى را با تفسیرى متفاوت از ابنسینا اثبات مىکند که براى تبیین آن، پرداختن به دیدگاههاى دقیق هر دو فیلسوف در باب کلّى طبیعى ضرورى است. در ادامه، به بیان چیستى و هستى کلّى طبیعى از دیدگاه ابنسینا و ملّاصدرا و نیز مقایسه میان آراى آنان پرداخته و نتیجه نهایى را از مقایسه آراى ایشان بیان خواهیم کرد
چیستى کلّى طبیعى
در هنگام بحث از چیستى کلّى طبیعى، باید توجه داشت که هریک از فلاسفه مورد بحث (ابنسینا و ملّاصدرا) تعریف خاصّ خود را در اینباره ارائه کردهاند و این تفاوت، به اختلاف دیدگاه دو فیلسوف نسبت به واقعیت بازمىگردد. بنابراین، لازم است که چیستى کلّى طبیعى را به طور جداگانه از دیدگاه هر دو حکیم بررسى کنیم
ابنسینا در جاى جاى آثار خود، به بحث از ماهیت من حیث هى هى پرداخته و این مسئله را با عنوان «امور عامّه و کیفیت وجود آن» در فصل اوّل از مقاله پنجم الهیات شفا به طور مبسوط مطرح ساخته و نیز در بخشهاى متعددى از آثار خود اشاراتى به آن داشته است. وى در مقاله یادشده، پس از تقسیم کلّى به اقسام سهگانهاى که بعدها تحت عناوین کلّى منطقى، کلّى طبیعى و کلّى عقلى نامیده شدند، به توضیح هریک از آنها به ویژه کلّى طبیعى پرداخته است. او پس از تعریف ماهیت به عنوان امرى که کلّیت به آن ملحق مىشود و معناى خودش غیر از معناى کلّیت الحاقى است، از ویژگى خاصّ ماهیت با چنین ملاحظهاى سخن مىگوید. ماهیت در این لحاظ (مرتبه ذات)، به گونهاى است که هیچچیز جز خود ماهیت (ذات ماهیت) بر آن حمل نمىشود که از آن به ماهیت من حیث هى هى تعبیر مىشود. ماهیت در این مرتبه، به گونهاى است که تمامى صفات از جمله صفات متقابل و متناقض از آن سلب مىگردد.1 البته وى به دو اعتبار دیگر از ماهیت هم اشاره کرده است: 1) اعتبار ماهیت به طور عام (ماهیت بشرط لا که موطن آن ذهن است)؛ به گونهاى که تعریف آن به اشیاى متعددى صدق کنند. 2) اعتبار ماهیت به طور خاص (ماهیت بشرط شىء که همان افراد خارجى ماهیت است)؛ به این معنا که ماهیت همراه با خواص و اعراضى لحاظ شود که به واسطه این اعراض، قابل اشاره و متعیّن خواهد بود
در مورد ماهیت لابشرط، باید توجه داشت که سلب صفات متقابل و متناقض از مرتبه ذاتْ مصداقى براى ارتفاع نقیضین نیست و حکماى اسلامى چندین راه را براى نشان دادن این مطلب برگزیدهاند. خود ابنسینا در اینباره به تقدّم سلب بر حیثیت اشاره کرده است.3 توضیح اینکه سلب صفات متقابل از ماهیت به دو صورت قابل بیان است
1 انّ الفرسیه من حیث هى فرسیه لیست بالف
2 انّ الفرسیه لیست من حیث هى فرسیه بالف و لا شىء من الأشیاء
در صورت تقدّم حیثیت بر سلب (بیان 1)، صفات متقابل به نحو مطلق از «موضوع مقیّد به قید حیثیت» سلب مىگردد؛ در حالى که با تقدّم سلب بر حیثیت (بیان 2)، «محمول مقیّد به قید حیثیت» را از موضوع (فرسیه) سلب کردهایم و بنابراین، صفات متقابل مطلقا از موضوع سلب نشدهاند، بلکه با لحاظ قیدى خاص و حیثیتى ویژه از آن سلب شدهاند که آن حیثیت، همان حیثیت ذاتى ماهیت است.4 به عبارت سادهتر، هنگامى که گفته مىشود: ماهیت من حیث هى هى نه موجود است و نه معدوم، نه کلّى است و نه جزئى، نه واحد است و نه کثیر، و نه هیچچیز دیگرى غیر از خودش؛ مقصود بیان این نکته است که وقتى ماهیت با نظر به ذاتش و فقط در آن مرتبه مورد ملاحظه قرار گیرد، هیچچیز جز ذاتش نیست (یعنى هیچ مفهوم و معناى دیگرى جز خودش در آن مرتبه مأخوذ نبوده و در حدّ و تعریف ماهیت بیان نمىشود.)
راه دیگر براى رفع شبهه ارتفاع نقیضین از ماهیت این است که نشان دهیم قضیه به لحاظ صورت منطقى مستلزم تناقض نیست. توضیح اینکه ما درباره ماهیت در مرتبه ذات چنین مىگوییم: «الماهیه لیست من حیث هى هى بالف و لا لاالف.» این قضیه را مىتوان به دو قضیه تحلیل کرد
1 الماهیه لیست من حیث هى هى بالف = ~P
2. الماهیه لیست من حیث هى هى بلاالف = ~Q
ظاهرا قضایاى 1و2 نقیض یکدیگرند، در حالى که چنین نیست؛ زیرا نقیض هر چیزى رفع آن چیز است. بنابراین قاعده، هریک از قضایاى 1و2 نقیض خاصّ خود را دارند و اکنون نشان خواهیم داد که خود این دو قضیه نقیض یکدیگر نمىباشند
نقیض قضیه 1: لیس (الماهیه لیست من حیث هى هى بالف) = الماهیه من حیث هى هى الف. P= (~P)~
نقیض قضیه 2: لیس (الماهیه لیست من حیث هى هى بلاالف) = الماهیه من حیث هى هى لا الف. Q= (~Q)~
همانطور که نشان داده شد، قضایاى 1و2 نقیض یکدیگر نبوده و هریک داراى نقیض خاصّ خود مىباشند. از این طریق نیز شبهه ارتفاع نقیضین در مرتبه ذات ماهیت قابل رفع است
بنابراین با روشن شدن این مطلب که نحوه سلب صفات متقابل از ماهیت چگونه است، این مطلب واضح خواهد بود که ما وقتى به ماهیت در مرتبه ذاتش نظر مىکنیم، چیزى جز خود ماهیت را نمىیابیم؛ یعنى هیچچیز جز ذات ماهیت در آن مرتبه اخذ نشده است. حتى عوارض و لوازم خود ذات مانند زوجیت براى عدد چهار، از این قاعده مستثنا نیست؛ چراکه اگر قرار باشد لوازم ماهیت در حدّ ماهیت و در مرتبه ذات مأخوذ باشند، معنایش این خواهد بود که ما هرگز نمىتوانیم عدد چهار را بدون در نظر داشتن زوجیتش لحاظ کنیم، در حالى که براى فردى که هیچ تصوّرى از زوجیت و فردیت ندارد تصوّر عدد چهار ممتنع نیست و همین امر نشان مىدهد که حتى لوازم ماهیات هم در حدّ آنها مأخوذ نیستند
با روشن شدن تعریف کلّى طبیعى از دیدگاه ابنسینا، لازم است تا نگاهى به بیان خاصّ ملّاصدرا در اینباره نیز داشته باشیم. وقتى مىخواهیم از طبیعت و ماهیت اشیا در حکمت متعالیه سخن بگوییم، بحث ما به طور جدّى با نظریه خاصّ ملّاصدرا در باب اصالت وجود گره مىخورد و بنابراین، بدون تبیین ارتباط این دو مسئله با یکدیگر، قادر به فهم بیان وى در اینباره نخواهیم بود. مسئله اصالت وجود یا ماهیت مستقیما با نگاه فیلسوف به واقعیت، و اینکه او واقعیت را از چه سنخى بداند، ارتباط دارد. بنابراین، پیش از ورود به بحث، لازم است که مقدّمهاى درباره تفاوت نوع نگاه ابنسینا و ملّاصدرا به واقعیت ذکر شود تا در پرتو آن، دیدگاه ملّاصدرا در اینباره به درستى فهمیده آید
مىدانیم که در زمان ابن سینا، هنوز نزاع اصالت وجود یا ماهیت شکل نگرفته بود؛ سابقه این نزاع به طور جدّى، به دوران میرداماد و آراى وى در این زمینه بازمىگردد.5 بنابراین، هیچیک از اظهارات ابنسینا را نمىتوان بر اصالت وجود یا اصالت ماهیت حمل کرد؛ هرچند مىتوان با توجه به اظهارات وى تعیین کرد که غالبا چه نگرشى به واقعیت داشته است. بر اساس نظریه ابنسینا در باب ماهیت و تقرّر ماهوى، مىتوان نگاه او به واقعیت را چنین به تصویر کشید: ابنسینا از یکسو، قائل به تقدّم ماهیت بر وجود است6 و از سوى دیگر، ماهیت را ذاتا نسبت به وجود و عدم لااقتضا مىداند و معتقد است که جعل به ماهیات تعلّق نمىگیرد؛ بنابراین، براى تحقّق ماهیات، لازم است که از جانب واجب تعالى به آنها وجود افاضه شود و در غیر این صورتْ ماهیت تحقّقى در خارج نخواهد داشت.7 تقدّم ماهیت بر وجود به اصالت ماهیت نزدیک، و عدم تعلّق جعل به ماهیت از چنین اندیشهاى دور است. این دوگانگى در تعبیر از آنروست که اساسا براى ابنسینا این سؤال مطرح نبوده که: واقعیت خارجى را وجود تشکیل داده است یا ماهیت؟ و این یعنى که خود وى در هیچیک از اظهاراتش یکى از طرفین مدّعا را اراده نکرده، بلکه در هر موردى متناسب با مسئله فلسفى و اینکه سنگینى کفه وجود بیشتر است یا ماهیت، به نظریهپردازى دست زده است. در مورد آراى ابنسینا در باب کلّى طبیعى یا ماهیت نیز چنین نمودى در عبارات وى دیده شده، و گویى سنگینى کفه ماهیت در این مورد بیشتر بوده است؛ چراکه در اینباره، تعابیرى از ابنسینا وجود دارد که بسیار به اصیل دانستن ماهیت نزدیک است؛ از جمله: تعابیر وى درباره تقدّم وجود الهى اشیا (وجود ماهیات متقرّره) بر وجود طبیعى آنها8 و یا این عبارت وى درباره وجود ماهیت در خارج: «و امّا الحیوان مجرّدا لابشرط شىء آخر فله وجود فى الاعیان، فانّه فىنفسه و فى حقیقته بلاشرط شىء آخر.»9 و نیز این تعبیر از کلّى طبیعى که: «لانا نطلب حیوانا مقولاً على کثیرین بان یکون کلّ واحد من الکثیرین هو هو.»


دانلود گزارش کارآموزی ساختمان مسکونی با word دارای 69 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود گزارش کارآموزی ساختمان مسکونی با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود گزارش کارآموزی ساختمان مسکونی با word
مقدمه
فصل اول
فصل دوم:تخریب
رعایت اصول ایمنی در تخریب
خاکبرداری
فصل سوم
پیاده کردن نقشه
پی کنی
کرسی چینی
فصل چهارم: قالب بندی
انواع قالب از لحاظ جنس
فصل پنجم:آرماتور بندی
بستن میلگردها به یکدیگر
آچارخم کن میلگرد یا آچار F
قلاب انتهای میلگرد واندازه استاندارد
فصل ششم :بتن سازی
بتن ریزی
بتن ریزی در هوای گرم
تراکم بتن تازه
قالب بندی شناژ های عمودی
فصل هفتم :ستون
راه پله
دیوار برشی
فصل هشتم: باز کردن قالب
فصل نهم : تیر
فصل دهم :سقف
مسائل اجرائی سقف های پیش تنیده و پس کشیده
مراحل اجرای کابل های سقف
افت بتن (انقباض)
خزش یا وارفتگی
فصل یازدهم: نازک کاری
دیوار چینی
شمشه گیری
کف سازی
سفید کاری
کشته کشی
کاشی کاری
نصب سنگ نما
مقدمه:
مرکز کارورزی موردنظر یک ساختمان مسکونی میباشد که توسط شرکت ساختمانی پیش تنیده گراوان اجرای آن بعهده گرفته شده است
این بنایک ساختمان 3 طبقه بااسکلت بتنی میباشد
درزمانی که من وارد این پروژه شدم اول کار(یعنی درمرحله خاکبرداری)بود.ودر زمان اتمام کارورزی قالب بندی وبتن ریزی ستون های انجام شده بود
معرفی محیط کار
مرکز مورد نظر دارای امکانات معمول ساختمان سازی و 3کارگر ساده بودویک نفر کارگر آرماتوربند و یک نفر به عنوان نگهبان وسرکارگرکه وظیفه حراست از مصالح وتجهیزات موجود درکارگاه رابرعهده داشت.ونیز دارای امکاناتی چون آب لوله کشی برق واتاق برای کارگران می بود
تجهیزات موجود:
وسائل حمل ونقل:سطل استامبولی.فرقون.تراک میکسر وویبراتور
ابزارووسائل آرماتوربندی عبارتنداز:متر فلزی.انبردست.دستکش.سیم مفتول.دستگاه خم آرماتور.قیچی آرماتور.آچارگوساله
ابزارووسائل قالببندی:انواع قالب(چوبی وفلزی)وسائل نگهداری فالب
وسائل اولیه:بیل.غربال.الک.سرند.کمچه وماله.کلنگ و;;
فصل اول
بررسی بخشهای مرتبط بابخش علمی کارآموزی: اولین نیازطبیعی انسان غذا می باشد زیرا انسان بدون خوراک قادربه ادامه حیات نیست .دومین نیازانسان مسکن می باشد ومکانی که در آن زندگی میکند وفرزندانش را بزرگ میکند ودر آن به زندگی ادامه می دهد مسکن تنها به ساختمان مسکونی ختم نمیشود بلکه شامل ساختمانهای اموزشی ودرمانی واداری نیز میباشد.به همین دلیل تمام ارگانها ونهادها نیازمبرم به ساختمان دارند. در تاسیس یک ساختمان نیازبه همکاری مهندس عمران ومعماروتکنسین ساختمان وحتی مهندس برق وتاسیسات نیز میباشد به همین دلیل رشته عمران مرتبط با تمام رشته هامیباشد
بررسی آموخته ها وپیشنهادات:
اصولا کارهایی راکه برای احداث یک ساختمان صورت میگیرد بسیار گسترده میباشد وبه علت محدود بودن زمان کارآموزی نمیتوان تمام کارهای انجام شده رادید و از نزدیک لمس کرد.در این مجموعه سعی شده است تاحدودی به بیان مراحل مختلف اجرا ازقبیل تخریب وآماده سازی زمین وتجهیزکارگاه وساخت و اجرای بتن وقالب بندی وآرماتوربندی واجرای سقف تیرچه بلوک پرداخته شود
فصل دوم
تخریب :
زمین احداث این منزل مسکونی یک زمین صاف وهموارشده نبود بلکه یک ساختمان فرسوده وکلنگی بود که باید تخریب میشد. تخریب این ساختمان در دومرحله صورت گرفت که ابتدا سقف ان توسط کارگران تخریب شداما دیوارها وکف ان توسط لودر تخریب گردید وپس ازآن اقدام به خروج همه نخاله ها از محل کارگاه شد قبل از این مرحله اقدام به بریدن همه تیراهنهای سقف توسط هوا برش شد و همه درب وپنجره ها و تمام کابینتها وشیرآلات ولوله های آب از محل کارگاه خارج شد
دو حلقه چاه نیزدرمحل وجود داشت که با شفته آهک وقلوه سنگ پر شد
رعایت اصول ایمنی در تخریب :
قبل از هر چیز باید روش تخریب مشخص شود و کار برای عوامل اجرایی شرح داده شود. تخریب در معابر عمومی باید درمحوطه ای محصور با نرده های حفاظتی به ارتفاع دو متری انجام شود.کلیه کارگران میبایست مجهزبه کلاه ایمنی باشند ودر ساعات غیر کاری به هیچ عنوان نباید اقدام به برداشتن حصار کرد. تمامی راههای عبورومرور افراد غیر مسؤل به کارگاه باید مسدود شود. به هیچ عنوان نباید مسیر ریزش آوار به عنوان مسیراصلی انتخاب شود ودر هنگام عملیات تخریب از اب برای ته نشین کردن غبار در محیط جلو گیری شود
البته در اجرای اصول ایمنی درعملیات تخریب این پروژه ازحصار و نرده به علت خلوت بودن محیط استفاده نشد اما برای ایمنی و اطمینان بیشترراههای ورودی به صورت موقت مسدود شد وهمچنین از آب پاشی برای کم کردن گردوخاک استفاده شد
خاکبرداری:
ـ پس از عملیات تخریب ساختمان قدیمی نوبت به خاکبرداری محل رسید
ـ به علت همجواری ساختمان با دو ملک شخصی، کار خاکبرداری به دو قسمت مجزا تقسیم شد
خاکبرداری با ماشین
خاکبرداری با دست
ـ در خاکبرداری با ماشین خاک کف به طور کلی به استنثناء m5/1 از کنار دیوار و ساختمان همسایه تا عمق موردنظر و پائینترین تراز موجود در نقشهها توسط لودر برداشته شد. علت اینکه فاصله m5/1 از کنار دیوار را خاکبرداری نکردیم این بود که تراز خاکبرداری ما از تراز فونداسیونهای همسایه پائینتر بود و در صورت برداشتن این حجم خاک امکان ریزش خاک و نشست دو ساختمان وجود داشت
ـ البته به علت وجود ستون در اطراف ساختمان مجبور شدیم که خاک محل استقرار ستونها را نیز به روش دستی و به صورت تونلی برداشت کنیم. بدین ترتیب کار خاکبرداری در همین جا خاتمه پیدا کرد و برداشتن مابقی خاک به زمانی که سقف دو طبقه ساختمان تکمیل و توانست بارهای احتمالی از ساختمان همسایه را تحمل کند، موکول شد
ـ پس از اتمام خاکبرداری با دست و به صورت کلی، عملیات خاکبرداری نوبت به اجرای فونداسیون رسید
فصل سوم
تجهیز کارگاه:
برای تجهیز کارگاه باید مصالح وابزار مورد نیازبه کارگاه آورده شود. مصالحی مانند سیمان که به دو صورت فله وپاکتی موجود میباشددر کارگاه میبایست به نحوی درست انبار شود که البته در این پروژه بیشتر از سیمان پاکتی استفاده شد. روش نگهداری ازسیمان در قسمت بعد توضیح داده خواهد شد
برای جلوگیری از شلوغ شدن کارگاه معمولا موارد مصرف شن وماسه ازقبل پیش بینی میشد وبه صورت روزانه به گارگاه منتقل میشد
انبارکردن سیمان :
درموقع انبار کردن سیمان باید دقت شود که رطوبت هوا وزمین باعث فاسدشدن سیمان نشود.در این پروژه برای انبار کردن پاکتهای سیمان ابتدا تمامی پاکتها برروی قطعات تخته که بازمین حدود ده سانتیمتر فاصله داشت قرار داده شد وکیسه ها در ردیفهای ده تایی روی هم چیده شد
علت این کار این است که اگربیش ازده کیسه را روی هم قرار دهیم کیسه های زیرین دراثر فشار زیاد سخت شده ودرصورت نگهداری دراز مدت غیر قابل مصرف خواهند شد واستفاده ازانها منوط به آزمایش سیمان خواهد بود. چنانچه سیمانهای سخت شده به راحتی با دست پودرشوند قابل مصرف در قطعات بتنی میباشند درغیر اینصورت سیمان فاسد شده وبرای اطمینان بیشتراز فاسد شدن ان از آزمایشهایی استفاده میکنند
بتنی که باسیمان فاسد شده ساخته میشود باربر نبوده و نمیتوان از ان در قطعات اصلی ساختمان مانند تیرهاو ستونها وسقف استفاده کرد.چنانچه این سیمانها کاملا فاسد نشده باشند میتوان ازانها به عنوان ملات برای فرش موزاییک ویا اجرای بتن مگر استفاده نمود
اگر بخواهیم سیمان را برای مدت طولانی انبار کنیم باید تا انجا که امکان داردبا دیوارهای خارجی انبارفاصله داشته باشد
البته چون در این پروژه از سیمان پاکتی استفاده شد برای نگهداری پاکتها در فضای بازپس از اینکه انها را بر روی چوبهای تراورس قرار دادند روی انهارا با ورقه های پلاستیکی پوشانیدند تا از نفوذ رطوبت به انها جلوگیری شود. اگرسیمان به طرزصحیح انبارشود حتی تا یک سال بعد نیزقابل استفاده خواهدبود البته فقط ممکن است زمان گیرش آن قدری به تاخیر بیافتد ولی درمقاومت28 روزه ان تاثیری نخواهد داشت
پیاده کردن نقشه :
پس از بازدید از محل اولین قدم در ساخت یک ساختمان پیاده کردن نقشه میباشد منظور از پیاده کردن نقشه انتقال نقشه ساختمان از روی کاغذ برروی زمین با ابعاداصلی است.بطوری که محل دقیق پی ها وستونها ودیوارها وزیرزمینها و عرض پی ها روی زمین بخوبی مشخص باشد. همزمان با ریشه کنی وبازدید ازمحل باید قسمتهای مختلف نقشه ساختمان مخصوصا نقشه پی کنی کاملا مورد مطالعه قرارگرفته بطوری که در هیچ قسمت نقطه ابهامی وجود نداشته باشد وبعدا اقدام به پیاده کردن نقشه بشود.باید سعی شود حتما در موقع پیاده کردن نقشه از نقشه پی کنی استفاده شود.در انجام پیاده کردن نقشه این ساختمان که پروژه من بود با توجه به کوچک بودن ساختمان از متر و ریسمان استفاده شد
ابتدا محل کلی ساختمان روی زمین مشخص شدو بعد با کشیدن ریسمان در یکی ازامتدادهای تعیین شده وریختن گچ یکی ازخطوط اصلی ساختمان تعیین شد .بعد از ان خط دیگر ساختمان را که عمود بر خط اول میباشد رسم شد. در اصطلاح بنایی استفاده از این روش را 3-4-5- میگویند.درصورت قناس بودن زمین ممکن است دوخط کناری نقشه برهم عمود نباشند در این صورت یکی از خطوط میانی نقشه را که حتما بر خط اول عمود است انتخاب ورسم مینماییم. ممکن است برای عمود کردن خطوط از گونیای بنایی استفاده شود دراین صورت دقت کار کمتر میشود. در موقع پیاده کردن نقشه برای جلوگیری از جمع شدن خطاهها بهتر است اندازه ها را همیشه از یک نقطه اصلی که آن را مبداء می نامیم شروع وروی زمین منتقل می نماییم . بعد از اتمام کار پیاده کردن نقشه باید حتما مجددا اندازه گذاری های نقشه پیاده شده را کنترل نماییم
علت این کار این است که حتی المقدور از وقوع اشتباهات احتمالی جلوگیری شود. برای اینکه مطمئن شویم زوایای بدست آمده اطاق ها قائمه می باشد باید دوقطر هراتاق را اندازه گیری کنیم چنانچه مساوی بودند آن اتاق گونیا است . به این کار اصطلاحا چپ وراست می گویند.البته چنانچه در این مرحله اطاقها 3 الی 4سانتیمترنا گونیا باشد اشکالی ندارد زیرا با توجه به اینکه پی ها همیشه قدری پهن ترازدیوارهای روی آن می باشد لذا در موقع چیدن دیوار می توان ناگونیایی ها را برطرف نمود. بطور کلی باید همیشه توجه داشت که پیاده کردن نقشه یکی از حساسترین ومهمترین قسمت اجرای یک طرح بوده وکوچکترین اشتباه درآن موجب خسارتهای فراوان می شود
پی کنی :
اصولا پی کنی به دو دلیل انجام می شود .1-دسترسی به زمین بکر و برای محافظت ازپی ساختمان . با توجه به اینکه کلیه بار ساختمان به وسیله دیوارها یا ستونها به زمین منتقل میشود در نتیجه ساختمان باید روی زمینی که قابل اعتماد بوده و قابلیت تحمل بار ساختمان را داشته باشد بنا گردد. برای دسترسی به چنین زمینی ناچار به ایجاد پی برای ساختمان می باشیم . برای محافظت پایه ساختمان وجلوگیری از تاثیرعوامل جوی در پایه ساختمان باید پی سازی کنیم در این صورت حتما در بهترین زمینها باید حداقل پی هایی به عمق 40تا50 سانتیمترحفر کنیم. طول وعرض وعمق پی ها کاملا بستگی به وزن ساختمان وقدرت تحمل خاک محل ساختمان دارد
در ساختمانهای بزرگ قبل از شروع کاربوسیله ازمایشهای مکانیک خاک قدرت مجاز تحملی زمین را تعیین نموده وازروی ان مهندس محاسب ابعادپی را تعیین میکند. ولی در ساختمانهای کوچک که ازمایشات مکانیک خاک در دسترس نیست باید از مقاومت زمین در مقابل بار ساختمان مطمئن شویم
اغلب مواقع قدرت مجازتحملی زمین برای ساختمانهای کوچک با مشاهده خاک پی ودیدن طبقات ان وطرز قرار گرفتن دانه ها به روی همدیگرو با ضربه زدن بوسیله کلنگ به محل پی قابل تشخیص است
البته قبل از ان باید مهندس محاسب وزن ساختمان و میزان باری که ازطرف ساختمان به زمین وارد میشود اگاه باشد.باید متذکر شد که نوع پی استفاده شده در این ساختمان پی نواری میباشد. با توجه به تشخیص مهندس محاسب ساختمان وبررسی نوع خاک محل حداقل عمق پی در این پروژه 50 سانتیمتردر نظر گرفته واجرا شد. البته باید در نظر داشت که اگر در این عمق به زمین بکر نرسیدیم باید عمق پی را تا زمین بکر ادامه داده ویااز روشهایی دیگراز جمله شمع کوبی ویا تسطیع اقدام به اصلاح مقاومت زمین کرد
کرسی چینی:
معمولا در طبقه همکف ساختمانها سطح اتاقها را چند سانتیمتراز کف حیاط یا کوچه بلندتر میسازند که به این اختلاف ارتفاع کرسی چینی گویند . معمولا کرسی چینی به سرعت انجام میشود.هدف از ساخت کرسی در ساختمان این است که درابتدااز قدیم بشر تمایل بیشتر داشت قدری بلندتر از کف زمین سکونت کند وبدین ترتیب احساس امنیت بیشتری میکرد درثانی ارتفاع طبقه همکف با سطح زمین مانع ورود برف وباران وغیره به داخل اطاقها میگردد.وسوم اینکه چون اغلب زمینهایی که ما برای ساختمان انتخاب میکنیم کاملا مسطح نبوده ودارای شیب میباشند واز طرفی اتاقها وسالنهای ساختمان باید کاملا در یک سطح ساخته شوند لذا برای مسطح کردن اطاقها قسمتهای پایین را بوسیله کرسی چینی با قسمتهای دیگرهم سطح میکنند
عرض کرسی چینی باید قدری از دیوار اصلی وقدری کمتر از پی زیر ان باشد اگر ارتفاع کرسی چینی فقط در حدود 10الی 15 سانتیمتر باشد میتواند پهنای ان مساوی دیوار روی آن باشد اماهمیشه بایددر نظر داشت برای کلیه دیوارهای اعم از حمال ویا تیغه ای و پارتیشنها پی سازی و کرسی چینی انجام شود
نحوه کرسی چینی یا ساخت پی سنگی:


دانلود مقاله معرفت لازم و کافی در دین با word دارای 40 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله معرفت لازم و کافی در دین با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله معرفت لازم و کافی در دین با word
چکیده
مقدمه
تعریف دین
معرفت و کاربردهای آن
1 معرفت یقینی بالمعنىالاخص
2 معرفت یقینی بالمعنىالخاص
3 معرفت یقینی بالمعنىالاعم
4 معرفت ظنی یا ظن صادق
راهها و ابزارهای معرفت دینی
حواس
عقل
وحی و الهام
شهود یا مکاشفه
مرجعیت
ادله نقلی
پیشین یا پسین بودن معرفتهای دینی
گزارههای اعتقادی
گزارههای اخلاقی
احکام
بازگشت به مسائل اصلی
ابتنای راهحل بر چند اصل
مبتنی نبودن راهحل مسئله بر شناختاری بودن زبان دین
1 معرفت ممکن در دین
2 معرفت لازم در دین (اسلام)
دیدگاه متفکران مسلمان در این مسئله
نظریه قاضی طباطبائی
نظریه محقق قمی
نتیجهگیری
••• پىنوشتها
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله معرفت لازم و کافی در دین با word
ـ ابنسینا، الشفا (البرهان)، تحقیق ابوالعلا عفیفی، (قاهره، الامیریه، 1375 ه ق)، المقاله الاولی، الفصل الرابع؛
ـ الانصاری، مرتضی، فرائد الاصول، (قم، مجمع الفکر الاسلامی،1422هق)، الطبعه الثانیه، ج1؛
ـ الایجی، عضدالدین، المواقف، (بیروت، عالم الکتاب و ;، بىتا)؛
ـ السیوری الحلی، مقداد بن عبدالله، اللوامع الالهیه، (تبریز، بىنا، 1395 ه ق)؛
ـ ـــــ، ارشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، (قم، مکتبه آیهالله المرعشىالعامه، 1405ه ق)؛
ـ الشهید الاول، الألفیه و النفلیه، (سی دی المعجم، نسخه سوم، قم، 1422 ه ق)؛
ـ الشهید الثانی، المعالم، (سی دی المعجم، همان)؛
ـ ـــــ، المقاصد العلیه، (سی دی المعجم، همان)؛
ـ الشیخ البهائی، الزبده، (سی دی المعجم، همان)؛
ـ الطوسی، نصیرالدین، نقد المحصل، (تهران، دانشگاه تهران و مککیل، 1359)؛
ـ العراقی، آقا ضیاء، مقالات الاصول،(سی دی المعجم، همان)؛
ـ العلامه الحلی، حسن بن یوسف، نهایه الوصول، (سی دی المعجم، همان)؛
ـ القمی، میرزا ابوالقاسم، القوانین المحکمه فی الاصول، چاپ سنگی؛
ـ المجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، (بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403) الطبعه الثانیه، ج 3؛
ـ المحقق الاردبیلی، مجمع الفائده، ج 2، (سی دی المعجم، همان)؛
ـ المحقق الاول، المعارج، (سی دی المعجم، همان)؛
ـ المحقق الکرکی، رسائل المحقق الکرکی، ج 1، (سی دی المعجم، همان)؛
ـ المحقق النراقی، منهاج الاحکام، (سی دی المعجم، همان)؛
ـ المظفر، محمدرضا، عقائد الامامیه، مقدمه( تهران، نینوا، بی تا)؛
ـ الیزدی، السید محمدکاظم، العروه الوثقی، مسئله 20؛
ـ باربور، ایان، علم و دین، بهاء الدین خرمشاهی(تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1362)؛
ـ حسینزاده، محمد، مبانی معرفت دینی، (قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1380)، چ دوم؛
ـ ـــــ، پژوهشی تطبیقی در معرفتشناسی معاصر، (قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382)؛
ـ خوانساری، آقاجمالالدین، مبدأ و معاد، (تهران، نهضت زنان مسلمان،1359)؛
ـ رازی، فخرالدین، المطالب العالی من العلم الالهی، (بیروت، دارالکتب العربی، 1407 ه ق)، ج 1؛
ـ شعرانی، ابوالحسن، شرح فارسی تجرید الاعتقاد، (تهران، اسلامیه، 1351)؛
ـ علامه حلی، ابومنصور حسن بن یوسف بن مطهر، مناهج الیقین فی اصول الدین، (قم، بىنا، 1374)؛
ـ ـــــ، نهج الحق و کشف الصدق، (قم، دارالهجره، 1407ه ق)؛
ـ کاظمی، محمدعلی، فوائد الاصول، (قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1406 ه ق)؛
ـ محقق طوسی، نصیرالدین، کشفالمراد فی شرح تجرید الاعتقاد، حسن بن یوسف الحلّی، (بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1399 ه ق)؛
ـ مظفر، محمدحسن، دلائل الصدق، ج 1، (تهران، مکتبه النجاح، بىتا)؛
چکیده
در بحث «معرفت لازم و کافی در دین اسلام»، که یکی از مهمترین و دشوارترین مباحث معرفتشناسی دینی است، با سه پرسش اساسی مواجهیم: اولاً، در دین (اسلام)، به چه نوع معرفتی مىتوان دست یافت؟ آیا دستیابی به معرفت یقینی بالمعنىالاخص در دین ممکن است؟ ثانیا، در صورت امکان دستیابی به چنین نوع معرفتی در دین، آیا تحصیل و کسب آن لازم است، یا صرفا مظنه یا علم متعارف یا جزم کفایت مىکند؟ ثالثا، در صورت کفایتِ علم متعارف یا جزم، معیار صدق این گونه معرفتها چیست؟
این نوشتار، پس از بیان واژههای «دین» و «معرفت» و شرح کاربردهای معرفت و دیگر مقدماتی که به نحوی در فهم یا حل مسئله دخالت دارند، به این نتیجه رسیده است که اولاً، دستیابی به یقین بالمعنىالاخص در بخشهایی از دین ممکن است؛ و ثانیا، به رغم امکان دستیابی به معرفت یقینی، تحصیل آن لازم نیست
افزون بر ادلهای که به آنها استناد شده، تلاش شده است تا دیدگاه متفکران مسلمان در این مسئله پىگیری شود. نتیجه کاوش این است که متفکران مسلمان به طور جداگانه به این مسئله نپرداختهاند. تنها شهید قاضی طباطبایی و میرزای قمی و آیتالله مظاهری به روشنی این بحث را مطرح کردهاند و از میان آنان، مرحوم قاضی دستیابی به یقین بالمعنىالاخص را در اصول اعتقادی لازم دانسته است، که دیدگاه و ادله وی در این مقاله نقد شده است. گرچه دیگران این مسئله را به طور مستقل مطرح نکردهاند، مىتوان با توجه به قراین و شواهدی، به آنان نسبت داد که تحصیل یقین بالمعنىالاخص در دین لازم نیست
کلید واژهها
معرفت یقینی بالمعنىالاخص، علم متعارف، جزم، اعتبار ذاتی یقین، آموزه حجیت، امکان معرفت
مقدمه
معرفتشناسی دینی یکی از انواع معرفتشناسىهای مقید است که به ارزیابی معرفت در حوزه دین مىپردازد و صرفا معرفتهای دینی را مطالعه و بررسی مىکند. از مهمترین مسائلی که مىتوان در این نوع معرفتشناسی مطرح کرد، مسئله «معرفت لازم و کافی در دین» است. توضیح آنکه معرفت قضیهای اقسامی دارد: معرفت ظنی، معرفت یقینی بالمعنىالاعم، معرفت یقینی بالمعنىالاخص و; . اکنون مسئله این است که اولاً، در دین به چه نوع معرفتی مىتوان دست یافت؟ آیا مىتوان در همه بخشهای دین به معرفت یقینی بالمعنىالاخص دست یافت یا اینکه چنین معرفتی صرفا در پارهای گزارهها و معرفتهای دینی ممکن است و در برخی بخشهای دیگر دین، دستیابی به چنین معرفتی ممکن نیست، بلکه صرفا مىتوان به معرفت اطمینانی (علم متعارف) و در نهایت به یقین روانشناسانه دست یافت؟ ثانیا، بر فرض اینکه دستیابی به یقین بالمعنىالاخص در همه یا پارهای گزارههای دینی ممکن باشد، آیا تحصیل چنین مرتبه رفیعی از معرفت در دین لازم است؟ به تعبیر دیگر، آیا در دین چنین معرفتی از انسانها خواسته شده یا اینکه مظنه یا اطمینان یا یقین روانشناسانه که با جهل مرکب نیز سازگار است، کفایت مىکند؟ ثالثا، در صورت کفایت علم متعارف (اطمینان) یا جزم (یقین روانشناختی) مبانی معرفتشناختی اینگونه معرفتها چیست؟ به تعبیر روشنتر، چنین معرفتهایی چگونه موجّه مىشوند؟ یا به عبارت سوم، معیار صدق اینگونه معرفتها چیست؟
پرسشهای مزبور مشکلترین مسائل معرفتشناسی دینی است؛ و بلکه مىتوان گفت از مسائل پیچیده معرفتشناسی مطلق نیز دشوارتر است و حل آن به دقت و تلاش بیشتری نیاز دارد. برای یافتن پاسخی متقن، دقیق و صحیح به این پرسشها، ابتدا لازم است مراد خود را از واژههای «دین» و «معرفت» دقیقا مشخص سازیم؛ سپس کاربردها یا اصطلاحات معرفت گزارهای را شرح دهیم، و در ادامه نظری به ابزارها یا راههای کسب معرفت دینی بیفکنیم، و در پایان پیشین یا پسین بودن گزارههای دینی را بررسی کنیم
تعریف دین
از آنجا که دین تعریفهای بسیاری دارد، شرح و بررسی همه آنها در این نوشتار نمىگنجد. در اینجا، تنها یکی از تعریفهای پذیرفته شده را مطرح مىکنیم. دین عبارت است از آنچه خداوند متعال بر پیامبران فرو فرستاده و تبیین آنرا بر عهده ایشان و جانشینانشان نهاده است. بر اساس این تعریف، دین، افزون بر عقاید، اخلاق و احکام، شامل پدیدههای تاریخی، نظیر تاریخ امتها و انبیای پیشین، و پدیدههای جهانشناختی، همچون آسمان، زمین، تعداد و کیفیت پیدایش آنها و خواص گیاهان، میوهها و سبزىها، مىشود.23 در واقع، مصداق چنین تعریفی شریعت اسلام است. در هر صورت، دین بر اساس این تعریف به چهار بخش منقسم مىگردد: 1 عقاید؛ 2ارزشهای اخلاقی و حقوقی و مانند آنها؛ 3 احکام؛ 4 معرفتهایی در باب تاریخ، طبیعت و مانند آنها
بر اساس این تقسیم، گزارههای دینی به چهار دسته تقسیم مىشوند
1 گزارههای ناظر به عقاید؛
2 گزارههای ناظر به اخلاق و دیگر ارزشها؛
3 گزارههای ناظر به احکام، یا به عبارت دیگر، گزارههایی که بیانکننده احکام دیناند؛
4 گزارههای ناظر به رویدادها و حوادث تاریخی، طبیعی و مانند آنها
معرفت و کاربردهای آن
معرفت از منظر متفکران مسلمان به معنای مطلق آگاهی و علم است که شامل معرفت بدون واسطه (علم حضوری) و معرفت با واسطه (علم حصولی) و نیز شامل همه اقسام معرفت حصولی، یعنی مفاهیم یا گزارهها، تصورات یا تصدیقات مىشود. بدینسان، معرفت اقسامی دارد. آنچه در این مقام مورد بحث است، معرفت گزارهای است، و آن نیز خودْ کاربردها یا اصطلاحات گوناگونی دارد که بدین شرحاند
1 معرفت یقینی بالمعنىالاخص؛
2 معرفت یقینی بالمعنىالخاص؛
3 معرفت یقینی بالمعنىالاعم یا یقین روانشناسانه؛
4 معرفت ظنی
اکنون لازم است که به شرح کاربردها یا اصطلاحات فوق بپردازیم و مراد خود را از آنها دقیقا مشخص سازیم
1 معرفت یقینی بالمعنى الاخص
معرفت گزارهای یقینی بالمعنىالاخص، که «یقین منطقی» و «یقین مضاعف» نیز نامیده مىشود، عبارت است از: «اعتقاد جازم صادق ثابت»، یا به تعبیر دیگر، اعتقاد جزمی مطابق با واقع و زوالناپذیر. با قید «اعتقاد جازم» ظنون از آن خارج مىشود و با قید «صادق» یا «مطابق با واقع» همه جزمها و یقینهای غیر مطابق با واقع، یعنی جهلهای مرکب، خارج مىشود، و با قید «ثابت» اعتقادها و باورهای صادق مقلدان. آشکار است که قید «ثابت» هم شامل گزارههایی مىشود که بیّن هستند و به استدلال نیاز ندارند و هم شامل گزارههایی که مبیَّن بوده، به استدلال نیاز دارند و با استدلال برهانی اثبات مىشوند
2 معرفت یقینی بالمعنى الخاص
معرفت گزارهای یقینی بالمعنىالخاص اصطلاحی است که آنرا برای معرفت گزارهای ویژهای، یعنی اعتقاد جازم صادق، قرارداد کردهایم. تمایز این اصطلاح با اصطلاح پیش در این است که این اصطلاح به قید چهارم، یعنی ثابت یا زوالناپذیر، نیاز ندارد. از اینرو، معرفت تقلیدی را نیز در برمىگیرد؛ بدینسان، این اصطلاح تمایز عمدهای با اصطلاح پیش ندارد و تفاوت آنها به معرفت تقلیدی باز مىگردد
3 معرفت یقینی بالمعنى الاعم
معرفت گزارهای یقینی بالمعنىالاعم که همان یقین روانشناسانه است، چنین تعریف شده است: «مطلق اعتقاد جازم». بر اساس یکی از کاربردهای آن، فقط در صورتی که با واقع مطابق باشد معرفت بر آن صادق است، وگرنه آنرا «جهل مرکب» مىخوانند؛ هر چند بر اساس بعضی از کاربردهای علم و معرفت، جهل مرکب را نیز از این نظر که دارای صورت علمی است «معرفت» مىدانند. از اینرو، یقین روانشناختی درباره یک قضیه یا باور، یقینی است که انسان بدان قضیه یا باور حالت نفسانی قطع و جزم پیدا کند و هیچ شک و تردیدی درباره مفاد آن نداشته باشد. در این لحاظ، صرفا ارتباط قضیه با مُدرِک مورد نظر است، نه ارتباط قضیه با واقع. چنین حالتی را که برای انسان مُدرِک پیدا مىشود، معمولاً «قطع» یا «یقین» مىخوانند. بدینسان، یقین روانشناختی شامل جهل مرکب نیز مىشود
4 معرفت ظنی یا ظن صادق
معرفت گزارهای ظنی که «ظن صادق» نام دارد، عبارت است از: «اعتقاد راجح صادق». در صورتی مىتوان درباره این قسم گزاره معرفت را به کار بُرد که اینگونه گزاره با واقع مطابق باشد. اگر مطابق با واقع نباشد، معرفت بر آن صادق نیست، بلکه ظن کاذب خواهد بود. ظن کاذب دقیقا در مقابل این قسم قرار دارد و عبارت است از: «اعتقاد راجح کاذب». در هر صورت اینگونه گزارهها به دو قسم تقسیم مىگردند: ظن اطمینانی و ظن غیر اطمینانی. اطمینان یا ظن اطمینانی همان علم عادی و عرفی است که مرتبه اعلای ظن، و نزدیک به یقین است؛ از اینرو، خلاف در آن محتمل است
لازم است خاطر نشان کنیم که در میان کاربردهای چهارگانه معرفت گزارهای، شایعترین و رایجترین آنها کاربرد اول، سوم و چهارم است. معمولاً کاربرد اول را «یقین منطقی ریاضی» و کاربرد سوم را به لحاظ اینکه شامل جهل مرکب نیز مىشود، «یقین روانشناختی»، و کاربرد چهارم را «مظنه» مىنامند. همچنین احیانا یقین را دستکم به دو قسم منطقی و روانشناختی تقسیم مىکنند، و از مظنه، اگر به حد اطمینان برسد، به «علم متعارف» تعبیر مىکنند
از همینجا به این نکته مهم رهنمون مىشویم که اطلاق «معرفت» بر گزارههای موهوم یا مشکوک، یعنی گزارههایی که مُدرِک درباره آنها وهم یا شک دارد، صحیح نیست. گزارهای را مىتوان معرفت دانست که حالت مُدرِک، حالتی فراتر از شک، یعنی ظن یا قطع، باشد
راهها و ابزارهای معرفت دینی

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دانلود مقاله پیش بینی دبی رودخانه با استفاده از روش نزدیک ترین
دانلود مقاله نکته ها (22) با word
دانلود مقاله طرح اعزام نیروهای واکنش سریع به مناطق بحران زده کش
دانلود مقاله بررسی تغییرات PH و اینورت و رنگ در فرایند تغلیظ شر
دانلود مقاله بررسی کارآیی آلوم بازیافتی در حذف رنگ و مواد آلی ا
دانلود مقاله بررسی روش تلفیقی(زراعی و شیمیایی) بر خصوصیات کمی و
[عناوین آرشیوشده]