
دانلود مقاله در مورد سیاست فرهنگی المان با word دارای 94 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله در مورد سیاست فرهنگی المان با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله در مورد سیاست فرهنگی المان با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله در مورد سیاست فرهنگی المان با word :
سیاست فرهنگی المان
دور نمای تاریخی،سیاستهای فرهنگی و ابزارهای اعمال آن در آلمان
آلمان بر خلاف بیشتر کشورهای اروپایی ،قرن ها ازبسیاری از ایالت در فئودال مستقل و جمهوری های شهری تشکیل شده بود که هر یک سیاست های فرهنگی خود را دنبال وموسسات فرهنگی متعددی را ایجاد می کردند. در بین آنها سنت های فرهنگی خاصی وجود داشت که در برنامه های امپراطوری رایش آلمان که در سال 1871 تاسیس شد ،در حالی که دولت رایش جدید به سیاست
فرهنگی خارجی می پرداخت ،این ایالت های مستقل مسئولیت سیاست در فرهنگی خود را حفظ می کردند. خود مختاری خاص فرمانداریها به حوزه امور فرهنگی بسط می یافت که با تعهد مدنی قوی به فرهنگ و هنرها حمایت می شد. بر اساس قانون اساسی جدید جمهوری و ایماز (1993-1919 ) ،مسئولیت و حمایت از هنرها و فرهنگ بین دولت رایش و دولت های لاندر (ایالت های تشکیل دهنده)،شهر و شوراهای شهری تقسیم می شد.
این رویکرد که رژیم سوسیالیست ملی (1945-1933) آنرا پذیرفت با تمرکز اجباری ،تضعیف تعهد مدنی و ابزاری کردن فرهنگ ،این گوناگونی راکه طی قرنها شکل گرفته بود،برای برآوردن اهداف این رژیم تغییر داد. این تجربه در خصوص متمرکز کردن ،بعدا به شکل گیری تمثیلی شدید برای فدرالیسم در جمهوری فدرال آلمان منتهی شد.
دروه این حکومت استبدادی سوسیالیست ملی و جنگ جهانی دوم در 8 می 1945 پایان یافت .رایش پس از آن به سه3 منطقه اشغالی غربی تقسیم شد .این 3 منطقه در نهایت به دو منطقه تبدیل شدند : جمهوری فدرال آلمان و جمهوری دموکراتیک آلمان (سابقا منطقه تحت اشغال شوروی بود) .
در دوره کوتاهی که با همکاری بین جمهوری فدرال و جمهوری دموکراتیک آلمان (حجادیار) مشخص است ،سیاست فرهنگی به شکل مستقل تکامل یافت و در مسیر های مختلفی در این دو ایالت آلمان توسعه پیدا کرد.این الگویی بود که تا چهل سال بعد یعنی3 اکتبر1990 و اتحاد مجدد آلمان ادامه داشت.
سیاست فرهنگی در جمهوری دموکراتیک آلمان بر اساس ایده ای از فرهنگ بود که از یک طرف میراث بشری از شکل های هنر کلاسیک را در بر می گرفت و از طرف دیگر شکل های جدید فرهنگ روزمره را شامل می شد. این برداشت از فرهنگ طبقه کارگر را که حزب وحدت سوسیالیست آلمان _اس ائی دی) آن را رهبری می کرد ،قادر می ساخت در رویدادهای فرهنگی مشارکت کنند .به هر حال پایه ایدوئولوژیکی این بر داشت ،دیدگاه یک طرفه ای از تاریخ بود که فقط سنت های خاص این جنبش کارگری را شامل می شد. علاوه بر فعال شدن مجدد موسسات فرهنگی سنتی ، موسسات جدیدی نظیر ((خانه های فرهنگ)) و باشگاههای جوانان نیز شکل گرفتند که در
فعالیت های فرهنگی شرکت داشتند. در این بین آن فعالیت هایی اهمیت خاص داشتند که انجمن های اجتماعی فرهنگی و نیز اتحادیه های کارگری شرکت های بزرگتر آنها را سازمان می دادند و همگی تحت کنترل شدید دولت بودند .این شرکت های همراه با دولت مهمترین حامیان این ((فرهنگ مردمی)) بودند. به عنوان یک قاعده ،بودجه کارهای فرهنگی همه سازمان ها را دولت تامین می کرد و اس ائی دی آنها را سازمان دهی می کرد. در جمهوری دموکراتیک آلمان گسستی در سنت فدرالیسم فرهنگی به وجود آمد که تا 1993 در آلمان رایج بود. در سال 1952
سیستم ایالتی منحل شد و به 15 ناحیه تغییر یافت .امور فرهنگی تحت کنترل دولت از سال 1954 ،تحت اداره وزارت فرهنگ قرار گرفت.
این مرحله از تحول سیاست فرهنگی جمهوری دموکراتیک آلمان به قانون اساسی جمهوری فدرال آلمان در 3اکتبر 1990(اتحاد مجدد) پایان گرفت .مسئولیت بسیاری از موسسات فرهنگی سنتی که دولت یا نواحی پانزده گانه از آن حمایت می کردند ،به لاندر و فرمانداریهای واگذار شد که به تازگی قوانین آنها را تنظیم شده بود. تقریبا همه فعالیت های فرهنگی و کارهای شرکت های تحت اداره دولت و اتحادیه های کارگری از ادامه بازماند و متوقف شد و حامیان داوطلب مسئولیت برخی از فعالیتهایی را به عهده گرفتند که انجمن های اجتماعی و فرهنگی بر آنها نظارت می کردند .از آن پس ،ساختارهای سیاست فرهنگی ایالت های شرقی آلمان اساسا شبیه ساختارهای جمهوری فدرال قدیمی شد. در پی جنگ جهانی دوم ،متحدان غربی نقش بسیار ضعیف تری برای دولت جمهوری فدرال جدید آلمان در حوزه سیاست فرهنگی در نظر گرفتند که این امر عمدتا نتیجه ضعف دولت سوسیالیست ملی سابق در پرداختن به فرهنگ و هنر ها بود. با اصلاح زیر ساختهای فرهنگی،سیاست فرهنگی به طور عمده به ارتقائ شکل های سنتی هنر و موسسات فرهنگی محدود ماند و تا زمانیکه روند نوگرایی اجتماعی همراه با جنبش های اعتراض مدنی و جوانان در دهه 1960آغاز نشد،دامنه سیاست فرهنگی به گونه ای بسط نیافت که دیگر حوزه های هنری را در بر گیرد.
سیاست فرهنگی جدید در دهه 1970 به عنوان بخشی از روند مردم سالار کردن جامعه
شکل گرفت و نگاه ان در حد در نظر گرفتن فعالیت های روزمره هنری و فرهنگی بسط یافت.
بر اساس آن قرار شد در صورت انکان هنرها برای همه اعضای جامعه قابل دسترس باشند. در دهه 1970 در خواست فرهنگ برای همه و حق مدنی درخصوص فرهنگ منجر به توسعه فوق العاده فعالیت های فرهنگ و ظهور حوزه های متعدد جدیدی از اقدامات فرهنگی شد که با افزایش بودجه دولتی تامین می شدند.این ریشه با در خواست های فزاینده مردم برای کالاها و خدمات فرهنگی همخوانی داشت.
اهداف سیاست فرهنگی دهه 1970 که رویکردی اصلاحی داشت در دهه 1980 با اولویت های تازه ای جایگذین شد که فرهنگ را به عنوان عاملی برای افزایش جذابیت آلمان به عنوان نقطه ا
ی برای امور ،بازرگانی و فعالیت های صنعتی تلقی می کرد.
امور فرهنگی دهه 1990 به طور مشخص تحت تاثیر وحدت وحدت مجدد آلمان بود. در ایالت های شرقی جدید ،پذیرش ساختار اجرایی جمهوری فدرال((قدیمی))ورویکرد آن به سیاست فرهنگی موجب تغییرات اساسی در حوزه فرهنگی شد. این سالها همچنین با سختی تلاش های فرهنگی ،محدودیت های بودجه ای ومشکلات ساختاری روز افزون و مشهور عمده موسسات فرهنگی سنتی ،مشخص شده است.
2- کارایی ،تصمیم گیری و اجرا 1-2- ساختار سازمان (نمودار سامانی)
سطح (محلی) شهری)
ادارات شهری و شوراهای بخش ها کمیته های امور فرهنگی در شهرهای بزرگ سطح ( منطقه ای)
16 دولت منطقه ای و پارلمان منطقه ای کمیته های امور فرهنگی در همه پارلمانهای منطقه ای وزرای فرهنگ/ وزرای آموزش و امور فرهنگی ،به عنوان قاعده ای در تلفیق با دیگر حوزه های سیاست فرهنگی ،شامل :ادارات امور فرهنگی سطح (ملی) فدرال)
دولت فدرال ،بوند ستاگ،بوند سرات کمیته امور فرهنگی و رسانه ای در بوند ستاگ کمیته امور فرهنگی در بوند سرات سطوح سیاست فرهنگی عمومی (ساختار ها وکارایی ها)
انجمن شهر های آلمان ،انجمن شهر ها و شهرداریهای آلمان ،انجمن بخش های آلمان ،در برخی موارد با یک کمیته امور فرهنگی و بخش خاص ،نیز :انجمن های مسئولان محلی گردهمایی وزرای آموزش و امور فرهنگی ایالتی (کی ام کی ) با کمیته امور فرهنگی و کمیته بوند لاندر برای برنا مه ریزی تحصیلی و ارتقاء (بی ال کی ) همکاری بین وزارتخانه ای بین بخش های عمومی و جهت دهنده وزارتخانه های فدرال نهاد ها/ موسسات و جزئیات
حمایت مالی مشترک موسسات فرهنگی و برنامه های آنها
(مثلا تئاتر های دولتی) و نیز موسسات فعال در ارتقاءفرهنگ (مثلا دبیر خانه های فرهنگی نورث راین –وستف لیا بنیادهایی به عنوان حامیان مالی موسسات فرهنگی و برنا مه های ارتقاء آنها (مثلا بنیاد میراث فرهنگی پروسین ،بنیاد فرهنگی ایالتی):موسسات فرهنگی تحت حمایت مالی مشترک (مثلا سالن نمایشگاه و هنر جمهوری فدرال آلمان ) موسسات مشترک و برنا مه های مشارکتی
دفاتر منطقه ای و محلی غیر انتفاعی و انجمن های فعال در ارتقاء هنر ها و فرهنگ ،اخیرا بنیادهای اجتماعی ارتقاء / ترویج فرهنگ از طریق سازمانهای رابط (نظیر شوراهای موسیقی
منطقه ای ،دفاتر امور فرهنگی در نورث راین-وستفالیا،گروههای کاری در امور اجتماعی -فرهنگی سازمانهای رابط فعال در سیاست روابط فرهنگی (مثلا موسسه بین المللی گوته ،موسسه روابط فرهنگی خارجی ،اکادمی زبان و شعر آلمان ،گروه کاری موسسات فرهنگی اراد)،صندوق های فرهنگی غیر دولتی ((بخش های رابط) سازمانهایی فعال در ارتقاءوترویج فرهنگ و تامین اقدامات فرهنگی
گروههای منطقای و محلی و بخش های فرهنگی برای شکل دهی به آراء و نظرها،همکاری و هماهنگ کردن منافع انجمن های حرفه ای خاص و میان رشته ای و سازمانهای ذیر بط خاص (مثلا شوراهای امور فرهنگی منطقه ای ،انجمن هاو کمیته های منطقه ای) انجمن های حرفای خاص و میان رشته ای و سازمان های ذیربط خاص (مثلا شورای هنرهای آلمان به عنوان چتر سازمانی برای موسسات فرهنگی ،انجمن سیاست فرهنگی موسسات هنرمندان
1-بر اساس قانون اساسی ،فرمانداریها بخش هایی از لاندر هستند .آنها علاوه براین (بر اساس ماده 28 {2}قانون اساسی ) اجازه دادند همه امور محلی را بنا به مسئولیت خود تنظیم کنند .به عبارت دیگر به شکل داوطلبانه و خود مختارانه می توانند تصمیماتی را درباره امور فرهنگی جامعه محلی خود اتخاذ کنند.
2- مفهوم بین رشته ای در ایجاد بسیار کلی تعبیر شده است زیرا طیف سازمانهای حقوقی خصوصی که موسسات فرهنگی ((عمومی)) را تامین مالی می کنند یا بودجه هایی را برای فعالیت های فرهنگی و موسسات توزیع می کنند ،بسیار نا همگون است و همگی درجات مختلفی از نزدیکی را با دولت نشان می دهند.
2-2- توصیف کلی نظام حکومتی در آلمان:
به نظر می رسد اعمال اختیارات دولتی به جز در مواردی که در قانون اساسی آلمان (بند 30 قانون اساسی ) قید شده است ،به عهده ایالت ها است .این اصل ساختاری فدرال مشخصا درباره سیاست فرهنگی قابل اجراست زیرا فدارسیون (یعنی نهاد های مرکزی ) مسایل رادراین بخش
محدود کرده است (فصل 1-5 را ببینید)به همین علت به نظر می رسد ،امور فرهنگی – به همراه مسئله مدارس و آموزش عالی تر برای خود مختاری ایالت ها اساسی است این دیده در قالب ((اقتدار فرهنگی لاندر )) منعکس است .
به هر حال فدارسیون و لاندر به هیچ وجه تنها نقش آفرینان بخش دولتی در حوزه سیاست فرهنگی نیستند .فرماندار یها ،شهرهای بزرگ و کوچک و بخش ها نیز بر اساس قانون اساسی در امور فرهنگی مسئولیت دارند (بند 28(2)).قوانین اساسی که به لاندر می پردازد ،به عنوان یک قاعده ،مسئولیت های فرهنگی خاص فرماندار یها را نیز در قالب مفهوم فعالیت های دولتی تعریف کرده است .
بنابراین سیاست فرهنگی آلمان به شکل فدرال سازمان دهی و تمرکز زدایی شده است .
فرماندار یها مسئول ارتقاء فرهنگ در سطح محلی خود هستند .لاندر مسئول تأمین مالی موسسات فرهنگی و طرحهایی است که از نظر منطقه ای اهمیت دارند فدارسیون اساساّ مسئول سیاست فرهنگی مرتبط با کشورهای سوم و قانونی فدرالی است که با امور فرهنگی در ارتباط است .میزان هماهنگی فدراسیون در رقابت ((ملی))در موضوعاتی که تاثیری ملی یا اهمیت ملی
یا بین الملی دارند اخیراً موضوع بحث بین فدراسیون و لاندر بوده است .مسایل فدرال دیگر براساس ((پیمان وحدت و قانون ایجاد بنیاد میراث فرهنگی پروسین مطرح است و بخش 1-5 را ببنید)
فدراسیون ،ایالت ها و فرمانداریها با هم سیستمی آزمایش شده را برای شکل دهی و اجرای سیاست فرهنگی پدید آوردند . در درون این سیستم ، مسایل سیاسی از یک طرف از طریق نهادهای قانونی و خودمختار (پارلمان ،مجلس شورا )و کمیته های آنها (امور فرهنگی ) اجرا می شود .و از طرف دیگر از طریق دولت یا بخش های دولتی( وزارتخانه ها/ ادارات امور فرهنگی ) اعم
ال می شود .ساختار وزارتخانه ها و ادارات خاص متفاوت است .دولت فدرال در سال 1998دفتری برای ((کمسیر دولت فدرال برای امور فرهنگی و رسانه ای (امروز :کمیسر فدرال برای امور فرهنگی و رسانه ای ) )) ایجاد کرد و بنابراین کانونی برای امور فرهنگی در سطح فدرال به وجود آمد .از آن پس کمیته ای پاسخگو در خصوص امور فرهنگی و رسانه ای در بوند ستاگ آلمان (پارلمان )ایجاد شد تا بر بحث های فرهنگی بین بخش های فعال در این باره تمرکز کند .این کمیته کار ((کمسیر
فدرال برای امور فرهنگی و رسانه ای ))و وزارتخارجه را در جایی که سیاست فرهنگی خارجی مد نظر است کنترل می کند .یکی از مهمترین مسئولیت های کمیته امور فرهنگی و رسانه ای بررسی همه پیشنهادهای حقوقی و تغییرات مطرح ،بر اساس تاثیر احتمالی آنها بر فرهنگ است ،بر این مثال می توان به قانون مالیات یا قانون انجمن ها در اینباره اشاره می کرد .این کمیته همچنین بحث هایی را درباره سیاست فرهنگی نظیر بحث درباره بر پایی بنای یادبودی برای قربانیان هولوکاست ،پناهندگان پس از جنگ جهانی دوم یا قربانیان عیادانها ،مطرح می کند .مهمترین وظیفه پارلمان وظیفه بودجه ای آن است .کمیته فرهنگی در خصوص مسایل فرهنگی و هنرها برآوردن انتظارات رای دهندگان ،نقشی هدایت کننده و تصمیم گیرنده دارد .
مسایل فرهنگی نه تنها مورد توجه کمیته فرهنگی است بلکه کمیته در فرعی آن نیز در این امر شرکت دارند (مثلاً اخیراًکمیته فرعی ((مشارکت مدنی ))یا ((رسانه نو )) ).علاوه براین کمیسیون خاص فرهنگی و مرکب از 11پارلمان و 11کارشناس آزاد در پاییز 2003تشکیل شد .وظیفه این کمیسیون که برای دوره کوتاهی ایجاد شده بود بررسی مسایل اساسی سیاست فرهنگی و حمایت از فرهنگ بود .گزارش نهایی آن درباره وضعیت حوزه فرهنگ و توصیه های آن برای سیاست های فرهنگی قرار بود در پاییز 2005 ارائه شود .
سهم عمده ای از مسایل فدرال در حوزه امور فرهنگی یعنی سیاست فرهنگی خارجی و آموزش فرهنگی همچنان بر عهده وزارتخارجه فدرال است .
در بند 32(1)از قانون اساسی آمده است ((روابط با کشورهای خارجی باید از طریق فدراسیون انجام شود .))سیاست آموزشی و فرهنگی خارجی بخشی جدا نشدنی از سیاست خارجی آلمان است و اهداف و منافع سیاست خارجی آلمان آنرا هدایت می کند .بنابراین رهنمود های سیاسی برای سیاست آموزشی و فرهنگی خارجی را در وزارتخارجه فدرال فرمول بندی و هماهنگ می کند (اخیراّدر مفهوم 2000))آن ).کثرت گرایی و خود مختاری حقوقی تنوع و استقلال کارهای فرهنگی را در هرجا تضمین می کند .فدراسیون و ایالت ها در حوزه سیاست فرهنگی خارجی با هم همکاری نزدیک دارند .فرمانداریها وگروههای اجتماعی نیز در کارهای فرهنگی به شکل فعالیت دخالت دارند . مهمترین بخش های سیاست آموزشی و فرهنگی خارجی همکاریهای بین مرزی در خصوص آموزش و علوم ، گفتگوی فرهنگی بین المللی ،ارتقاءزبان آلمانی در خارج از کشور و تبادل تجربیات در حوزه های هند ،موسیقی و ادبیات است .سیاست لازم برای بیشتر این بخش ها را سازمانها ی رابطی اجرا می کنند که وزارتخارجه فدرال آنها را تامین مالی می کند ،از جمله این سازمانها می توان به موسسه گوته (جی آی )،خدمات تبادل آکادمیکی آلمان (دی ای ای دی )،موسسه روابط فرهنگی خارجی(آی اف ای)،بنیاد الکساندر ون هامبولودت (ای وی اچ) و کمیسیون یونسکو در آلمان(دی یوکی ) اشاره کرد که اساسا ًبرای اجرای برنامه های خود آزاد هستند .
فدراسیون ،ایالت ها و فرمانداریها در حوزه اختیارات خود برای تنظیم سیاست فرهنگی آزاد هستند ، به بیان دیگر این بخش ها آزاد هستند شکل ،ابعاد و الویت های برنامه های فرهنگی خود را تعیین کنند .
به موازات سیاست فرهنگی عمومی و تامین بودجه فرهنگ ،شکل های بسیار مختلفی از کارهای فرهنگی و برنامه های فرهنگی را شبکه های رادیو و تلویزیونی،موسسات بازرگانی،گروههای مختلف اجتماعی(کلیساها،اتحادیه ها ،انجمن ها) سازمانهای مدنی ،باشگاههاو افراد مستقل تامین مالی می کنند .شبکه گسترده ای از سازمانها ی رابط بین بخش دولتی و عرضه فرهنگ
فعالیت دارند و برای پویایی فرهنگی در جامعه مدنی ،مترقی ،اجزایی حیاتی به شمار می روند .کثرت گرایی در خصوص تامین کنندگان مالی و ابزارهای فرهنگی بخشی ساختاری در سیستمی است که براساس قانون اساسی و قانونی که امور فرهنگی آلمان را اداره می کند ،به وجود آمد .شکل های مختلفی از فعالیت های فرهنگی تجاری نیز نقشی مهم در پویایی فرهنگی ملی آلمان بازی می کنند. به عنوان یک اصل ،هیچ همکاری یا هماهنگی سازمان یافته ای در فعالیت در
فرهنگی بین ((دولت ))و این شبکه گسترده از نقش آفرینان غیر دولتی وجود ندارد.با این همه نمونه های روز افزونی از همکاری بین ادارات دولتی مسئول امور فرهنگی در سطح مرکزی ،منطقه ای و محلی با این سازمانهای رابط وجود دارد که هدف از آن اجرای برنامه های حمایتی آنها یا ایجاد زمینه تامین مالی موسسات فرهنگی است .
3-2- همکاری بین وزارتخانه ای یا بین نهادهای دولتی
با توجه به خود مختاری ایالت ها – و نیز فرمانداریها – درخصوص سیاست فرهنگی ،دامنه و
بخش های اصلی فعالیت فرهنگی می تواند از منطقه ای به منطقه ای یا از فرمانداری به فرمانداری دیگر بسیار متفاوت باشد .گرچه نهادهای فراوانی در سطوح مختلف در تعیین و اجرای سیاست فرهنگی دخالت دارند،رویکردها با ترتیبات معتبری در قالب تصمیمات از طرف این نهادها در حوزه فرهنگ نادر است .تبادل تجربیات – و تا حدی همکاری داوطلبانه – در سطح منطقه ای در ((کنفراس پیوسته وزرای آموزش و امور فرهنگی ایالت ها در جمهوری فدرال آلمان (کی ام کی )صورت می گیرد .
ساختار مشابهی نیز در سطح شهری وجود دارد .در اینجا انجمن های محلی (انجمن شهرهای آلمان ،انجمن شهرها و شهرداریهای آلمان،انجمن بخشهای آلمان )است که به موضوعات خاص با اهمیت فرامنطقه ای در سطح منطقه ای و فدرال می پردازد .این انجمن ها در کمیته های امور فرهنگی در تصمیم گیری ها ی خاص خود به این موضوعات می پردازند و نتایج آن را به مسئولان محلی در قالب توصیه هایی منتقل می کنند .هیچ نهاد رسمی وجود ندارد که مسئول هماهنگی طرحهای سیاست فرهنگی ،برنامه ها و اقدامات انجام شده در سطوح مجزا در دولت باشد .تبادل آراء درباره موضوعات خاص مجزا در صورت لزوم بین نهادهای((کنفرانس دائمی (کمیته امور فرهنگی ،گروهمایی معاونان وزرا ،پلنوم )و دفتر کمسیر فدرال برای امور فرهنگی و رسانه ای (بی کی ام )انجام می شود .در همین حال کم و بیش تماس های منظمی نیز در سطح کاری وجود دارد .نمایندگان فدراسیون به طورمنظم در جلسات کمیسیون امور اروپایی و بین المللی کنفرانس دائمی و کمیته فیلم ایالت ها حاضر می شوند تا ارتباط فزاینده در موضوعات مربوط به روابط فرهنگی و سیاست فیلم تضمین شود .
تبادل آراءو هماهنگی سیاست فرهنگی بین ایالت ها و فرمانداریهای آن از روش های متعددی انجام می شود علاوه بر تماس های دوطرفه بین وزارتخانه مربوطه و فرمانداریها ،مشاوره های بین آن وزراتخانه و انجمن های محلی نیز در خصوص موضوعات مربوط به منطقه به طور کلی صورت
می گیرد .در ایالت های مختلف آلمان ،دبیر خانه های کارهای فرهنگی مشترکی با همت
فرمانداریها دایر شده است که هدف از آن تسهیل همکاری فرامنطقه ای است در برخی ایالت ها این هدف از طریق کنفرانس های منطقه ای در خصوص امور فرهنگی دنبال می شود .
در برخی ایالتها فقط طرحهای خسارت قانونی کلی وجود دارد که خاص امور فرهنگی نیست . علاوه بر کمک های ایالت ها به فرمانداریها ،حدود نیمی از آنها کمک هایی خاص را به فعالیت های فرهنگی می کنند .مثلاً حمایت از تئاترها ،موزه ها ،کتابخانه ها و مدارس موسیقی از این نظر
((قانون نواحی فرهنگی در فرستات ساکنونی))اهمیت خاص دارد و این قانون در سال 1993برای مدت 10سال تصویب شد و در ژوئیه2003تا سال 2007اعتبار آن تمدید شد .این قانون تصریح می کند 6/76میلیون یورو از بودجه مناطق به9 ناحیه روستایی و3 ناحیه شهری انتقال می یابد تا از موسسات فرهنگی و فعالیت های منطقه ای و بین منطقه ای حمایت شود .در لاندر دیگر(یعنی بادن-ورتمبرگ) ،حمایت دولت از بخش های مجزا .مثلاًتئاتر در قالب تامین مالی مشترک صورت می گیرد که حجم آن بر اساس در صد ثابت هزینه کلی تعیین می شود که فرمانداری سرمایه گذاری می کند .
سطوح مختلف دولت نسبتاً رویکردهای مختلفی به تلفیق سسیتماتیک سیاست فرهنگی به دیگر بخش های سیاست و برنامه ریزی توسعه راهبردی دارند .با این همه روبه کاهش همه سطوح دولت ،همکاری بیشتری را در تعریف اهداف و استفاده از منابع موجب شده است.
4-2-همکاری فرهنگی بین المللی
همکاری بین المللی در حوزه فرهنگ اهمیتی روز افزون می یابد .مثال بارز در این خصوص تلاش های فزاینده برای ایجاد گفتگوی فرهنگ هاست.
سیاست فرهنگی خارجی در عرصه کوچکتر را همچنان به طور عمده موسسه گوته شکل می دهد و اجرا می کند این موسسه در سال 2001یک سازمان رابط موسوم به اینتر نیشنز ادغام شد و به دنبال آن برنامه تازه ای را دریافت کرد .همکاری در خصوص سیاست فرهنگی صرف نظر از این ،از
سال 1992 بر اساس بند 151(سابقاًبند128)((پیمان ایجاد جامعه اروپا ))رشد یافت .این همکاری از طریق دستورالعمل های مشترک (نظیر دستور العمل 96/100/ائی سی پارلمان اروپا و شورای آن درباره انتقال غیر قانونی اشیاءفرهنگی از خاک کشورهای عضو)و اقدامات و برنامه های ارتقاء دهنده ای صورت گرفت که هم از همکاری بین کشورهای عضو و هم از همکاری بین کشورهای عضو و همسایگانشان (نظیر ((فرهنگ 2000))،مدیا پلاس و پایتخت فرهنگی اروپا)حمایت می کرد .
علاوه براین ترتیبات مشهود بین المللی بین شهرها ،همه بخش ها ی ایالت ها نیز به روابط منطقه ای دو جانبه و چند جانبه با بخش ها و مسئولان همتای خود در دیگر کشورها وارد شدند که عمدتاً-نه انحصاراً-در اروپا بودند .این تبادل فرهنگی بین مرزی مشخصاً((یورگیس ))خوانده شد (برای مثال سار- لور –لوکس ، یورو گیواگرنسیس یورو جیون ارزگبرگ، یورورجیون الب/ لب و انجمن یورورجیون نیس).
3-اهداف کلی و اصول سیاست فرهنگی 1-3 –بخش های اصلی الگوی سیاست فرهنگی فعلی
سیاست فرهنگی آلمان با اصول تمرکز زدایی ،اختیار تصمیم گیری فردی و چندگانگی هدایت
می شود ،این سنتی است که ریشه در رشد تاریخی این کشور دارد و در قانون اساسی آن منعکس است .فرمانداریها و ایالت ها در چهار چوب اختیارات خود ،موسسات فرهنگی و برنامه های خود را نیز دارند و یکسری مسایل و رویدادهای فرهنگی را حمایت یا تامین مالی می کنند .سطوح مختلف دولت تلاش می کنند یکدیگررا در حوزه سیاست فرهنگی به عنوان یک اصل کامل کنند. حمایت مالی مشترک موسسات و فعالیت های فرهنگی نمود این تلاش هاست (فدرالیسم فرهنگی جمعی ). از جنبه های دیگر ،پویایی فرهنگی در جمهوری فدرال با اصل رقابت مشخص است ،رقابت بین موسسات فرهنگی ،فعالیت های فرهنگی ،مبتکران و هنرمندان و سازمانهای فرهنگی واسطه بین یک شهر ، بین شهرهای مختلف و بین ایالت های مختلف .این اصل رقابت –که با تعهد سیاسی به فدرالیسم فرهنگی جمعی حفظ می شود عمده نیروی محرکه در پشت همه فعالیت های فرهنگی و هنری در چارچوب فدرالیسم آلمان است .
ویژگی ممتاز دیگر سیاست فرهنگی جمهوری فدرال آلمان ،اصل مداخله نکردن دولت به همراه مسئولیت جدی بخش دولتی در اطمینان از وجود موسسات فرهنگی و برنامه های آنها و نیز تامین مالی آنها است .قانون اساسی آزادی هنرها را تضمین می کند (بند 5(3)از قانون اساسی ) که نه تنها خود مختاری هنری و حق اداره مستقل موسسات و سازمانهای فرهنگی را قانونی می سا
زد و بلکه همچنین حفاظت از آنها را در برابر دستور العمل های دولت موجب می شود .دولت همچنین مسئول تشویق و حمایت فعالانه از این آزادی هنری است .این اصل که ناظر بر نقش دولت در ((کشوری فرهنگی ))است –کشوری که از خود مختاری هنری حمایت می کند


دانلود مقاله L C D با word دارای 12 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله L C D با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله L C D با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله L C D با word :
احتمالا هر روزه از اقلام متفاوتی استفاده میکنید که شامل LCD میباشند(1). LCDها در اطراف ما یافت میشوند؛ در کامپیوترهای لپتاپ، ساعتهای دیجیتالی، اجاقهای مایکروویو، دستگاههای پخش CD و دستگاههای الکترونیکی فراوان دیگر، امروزه LCDها متداول شدهاند به خاطر اینکه اینها نسبت به دیگر تکنولوژیهای نمایشگرها، برتری و مزیت اساسی دارند؛ برای مثال آنها نازکتر، با وضوح بهتر و مصرف برق پایینتر نسبت به CTRها (2) ظاهرشدهاند.
چرا LCDهاکریستالهای مایع( liquid crystal ) نامیده میشوند؟
به نظر میرسد عنوان کریستال مایع تضادی به همراه داشته باشد؛ عبارت کریستال(crystal) تداعی کننده یک ماده جامد نظیر کوارتز (معمولا به سختی یک سنگ) است، در حالی که مایع متفاوت از کریستال است. در این مطلب خواهید فهمید که چگونه کریستال مایع ترفندهای جالبی میزند و پی به تکنولوژی اساسی که باعث میشود LCDها کار کنند، خواهیم برد. همچنین خواهید آموخت که چگونه ویژگیهای عجیب کریستالهای مایع مورد استفاده واقع میشوند تا نوع جدیدی از شاتر(shutter) ایجاد شده و چگونه شبکههای این شاترهای ریز، باز و بسته میشوند(تا مدلهایی ایجاد نماید که اعداد، کلمات و تصاویر را به نمایش دهند.)
تاریخچه LCD ها
امروزه به هر کجا که بنگریم LCD ها را میبینیم، رشد این تکنولوژی مدت زمانی را سپری نمود. زمان طولانی از زمان کشف کریستالهای مایع به کثرت کاربردهای این وسیله طی شد تا اینکه ما از استفاده این وسیله لذت ببریم.
کریستالهای مایع اولین بار در سال 1888 توسط یک گیاهشناس اطریشی به نام فردریک رینیتزر(Friedrinch Rreinitzer) کشف شد. او مشاهده کرد زمانی که یک ماده شبیه کلستریل را ذوب میکند (اسید بنزوئیک کلستریل)، در ابتدا یک مایع تیره بوده و سپس در صورتی که درجه حرارت بالا رود، روشن میشود. پس از خنک کردن، مایع قبل از تبلور نهایی به رنگ آبی تبدیل میشود.
از ساخت آزمایشی اولین LCD در سال 1968، مدت 80 سال میگذرد. از آن هنگام سازندگان LCD گونههای ماهرانه و جالبی از این وسیله را به لحاظ تکنولوژیکی توسعه دادند و LCDها را از لحاظ تکنیکی به سطح بالایی رساندند و روند رو به رشد تکنولوژی ساخت این وسیله همچنان رو به فزونی است.
کریستالهای مایع( liquid crystals)
همه ما میدانیم که ماده دارای سه حالت عمومی است؛ جامد، مایع و گاز. مولکولهای جامدات همیشه و در همان محلی که قرار دارند موقعیت خودشان را نسبت به بقیه حفظ میکنند.
مولکولهای موجود در مایعات برعکس جامدات هستند و قادرند وضعیت خودشان را تغییر دهند و در یک حالت غیر عادی وجود دارند؛ در صورتی که مواد فراوانی هستند که در یک حالت غیر عادی وجود دارند؛ یعنی به نوعی شبیه به یک مایع و نیز شبیه یک جامد! هستند. زمانی که مواد در این حالت قرار می گیرند،
مولکولهایشان گرایش دارند که وضعیت خودشان را حفظ نمایند. شبیه مولکولهای موجود در یک جامد. اما به طرف موقعیتهای متفاوت نیز در حرکت خواهند بود. شبیه مولکولهای موجود در مایع. این توضیحات بدین خاطر ذکر شد که به این نکته اشاره شود که کریستالها هم مایع، جامد و یا مایع هستند.
بنابراین آیا کریستالهای مایع شبیه جامدات عمل میکنند یا مایعات و یا شبیه چیز دیگری؟
از شواهد بر میآید که کریستالهای مایع به حالت مایع نزدیکتر هستند تا جامد. آنها مقادی متوسطی از گرما را دریافت کرده تا یک ماده مناسب را از یک حالت جامد به کریستال مایع تبدیل کنند و فقط مقدار بیشتری گرما را جهت تبدیل همان کریستال مایع به حالت مایع واقعی دریافت میکنند. به خاطر این که کریستالهای مایع به درجه حرارت بسیار حساس هستند، آنها برای ساختن دماسنجها و ; کاربرد دارند. دلیل اینکه چرا صفحه نمایش یک کامپیوتر لپتاپ در یک هوای سرد یا در خلال یک روز داغ در کنار ساحل به خوبی نمایش میدهد، به خاطر همین کریستالها میباشد!.
همانگونه که انواع زیادی از جامدات و مایعات وجود دارد، انواع زیادی از مواد دارای خاصیت کریستال مایع نیز موجود است. بدلیل حرارت و طبیعت مواد، کریستالهای مایع در چندین حالات متفاوت میتوانند باشند. در این مطلب درباره حالت نماتیک(nematic) از کریستالهای مایع صحبت خواهیم کرد.
یک مشخصه از کریستالهای مایع این است که تحت تاثیر جریان الکتریکی قرار میگیرند. یک نوع ویژه از کریستال مایع نماتیک، نماتیکهای بهم تابیده (TN)نامیده میشود. پراکندن یک جریان الکتریکی به این کریستالهای مایع، آنها را به درجات متنوعی بسته به مقدار ولتاژ جریان، از بهم تابیدگی خارج میسازد. LCDها از این کریستالهای مایع استفاده میکنند، به خاطر اینکه به جریان الکتریکی به عنوان کنترل گذر نور واکنش نشان میدهند.
انواع کریستالهای مایع
بیشتر مولکولهای کریستال مایع به شکل ترکه هستند(شکل 1) و در گروههای ترموتروپیک(thermotropic) و لیتروپیک(lytrotropic) هستند. کریستالهای مایع ترموتروپیک برای تغییرات در درجه حرارت یا در بعضی حالات، در فشار واکنش نشان میدهند.
واکنش کریستال مایع لیتروپیک که در ساخت صابون و مواد پاک کننده استفاده میشود، بستگی به نوع حلالی دارد که مخلوط میشوند. کریستالهای مایع ترموتروپیک یا از نوع ایزوتراپیک(isotropic) و یا نماتیک(nematic) هستند. تفاوتهای کلیدی این دو در این است که مولکولها در مواد کریستالهای مایع از نوع ایزوتراپیک در آرایش، بدون ترتیب هستند، در حالی که نماتیکها دارای نظم تعریف شدهای بوده ودارای مدل هستند.
در حال نماتیک، کریستالهای مایع میتوانند بیشتر در راهی که مولکولها خودشان جهتگیری میکنند طبقه بندی شوند. سماتیک، لایههایی از مولکولها را ایجاد میکند. تعداد فراوانی از حالات سماتیک موجود است، نظیر سماتیک نوع c که مولکولها در یک لایه به یک زاویهای از لایه قبلی زاویهدار میشوند. حالت متداول دیگر حالت کلستریک (cholestric) میباشد که به نماتیک کایرال (chiral nematic) نیز شهرت دارد؛ در این حالت مولکولها تا اندازهای از یک لایه به لایه دیگر منحرف میشوند و در یک ساختار مارپیچی شکل میگیرند.
کریستالهای مایع فروالکترونیک (FLC) (4)
از مواد کریستال مایع استفاده میکنند که دارای مولکولهای کایرال هستند و در یک نظم سماتیک نوع C هستند. به خاطر اینکه طبیعت مارپیچی از این مولکولها اجازه زمان پاسخ سوییچ میکروثانیهای را میدهد، به طور اخص FLCها را برای نمایشگرهای پیشرفته، مناسب میسازد. کریستالهای مایع فروالکترونیک با سطح مقاوم(SSFLC) (5) فشار کنترل شده را از طریق استفاده از سطح شفاف بکار میگیرد؛ از حالت مارپیچی مولکولها، برای ایجاد سوییچ سریعتر جلوگیری میکند.
ایجاد یک LCD ساده
ترکیب 4 نکته زیر امکان LCDها را فراهم میسازد:
* نور میتواند پلاریزه شود.
* کریستالهای مایع میتوانند منتقل شوند و نور پلاریزه شده را تغییر دهند.
* ساختار کریستالهای مایع میتوانند توسط جریان الکتریکی تغییر یابند.
* مواد شفافی موجودند که قادرند جریان الکتریسیته را هدایت کنند.
یک LCD وسیلهای است که این 4 الگو را بکار میگیرد. برای ایجاد یک LCD دو بخش شفاف پلاریزه شده باید در اختیار باشد. یک پلیمر خاصی که شیارهای میکروسکوپی در سطح ایجاد میکند و در کنار بخش شفافی که فیلم پلاریزه شده بر روی آن نیست، کشیده میشود. شیارها بایستی در همان جهتی که فیلم پلاریزه میشود، باشند.
سپس نوبت افزودن روکشی از کریستالهای مایع نماتیک به یکی از فیلترها میباشد. شیارها اولین لایه از مولکولها برای تنظیم کردن (با جهت فیلتر) را سبب میشود. سپس دومین قطعه از بخش شفاف با فیلم پلاریزه شده در جهت زاویه راست به اولین قطعه اضافه میشود. هر لایه متوالی از مولکولهای TN، بتدریج منحرف میشوند تا اینکه فوقانیترین لایه در یک زاویه 90 درجه تا انتها باشد و فیلترهای بخش شفاف پلاریزه شده را به هم جفت میکند.
چنانچه نور به اولین فیلتر برخورد کند آن پلاریزه میشود و چنانچه نور از میان لایههای کریستالهای مایع بگذرد مولکولهای سطح نور ارتعاش پیدا میکند و برای جور شدن زاویهشان تغییر مییابد. در صورتی که نور به دورترین جهت از مواد کریستال مایع برسد آن در همان زاویه (در لایه پایانی مولکولها) مرتعش میشوند. اگر آخرین لایه با دومین فیلتر شفاف پلاریزه شده همخوانی داشته باشد نور گذر خواهد کرد.
اگر ما یک شارژ الکتریکی را برای مولکولهای کریستال مایع به کار گیریم آنها از هم باز خواهند شد. زمانی که آنها مرتب شدند زاویه نوری که از میان آنها میگذرد تغییر مییابد و بنابراین زمانی نمیگذرد که با زاویه فیلتر پلاریزه شده فوقانی یک جور در خواهد آمد در نتیجه هیچ نوری از میان ناحیهای ازLCD که آن ناحیه را تیرهتر از نواحی اطراف میکند، عبور نمیکند.
ساخت یک LCD ساده، آسان است. این کار میتواند با قرارگیری سطح شفاف(شیشهای) و کریستالهای مایع که قبلا به آنها اشاره شده است و با افزودن دو الکترود شفاف به آن آغاز شود. به عنوان مثال تصور کنید که شما میخواهید که سادهترین LCD ممکن را فقط با یک الکترود بر روی آن ایجاد کنید. لایهها شبیه شکل 2 خواهند بود.
این LCD که به آن پرداخته میشود ساده و مقدماتی است. در قسمت پشت، یک آینه است(A)، این آینه کار انعکاس نور LCD را بر عهده دارد. بعد از این یک بخش شفاف (B) با فیلم پلاریزه شده بر روی بخش انتهایی و یک سطح الکترود (C) که از اکسیدایندیم ساخته میشود، اضافه میشود. یک سطح تمام فضای LCDرا میپوشاند. بالای آن لایهای از ماده کریستال مایع است(D)، بعد از این لایه بخش دیگری از سطح شفاف وجود دارد(E)؛ با الکترودی به شکل مستطیلی در بخش انتهایی و در قسمت فوقانیLCD، فیلم پلاریزه شده و دیگری(F) هست که نسبت به اولی در زاویه راست وجود دارد.
الکترود به یک منبع تغذیه وصل میشود(شبیه یک باتری)، زمانی که جریانی نباشد، نور از رو به روی LCD وارد میشود و به سادگی به آینه برخورد کرده و به حالت اول خویش برمیگردد. زمانی که باتری جریان لازم را برای الکترودها فراهم میسازد، کریستالهای مایع مابین الکترود سطح مشترک و الکترود مستطیلی شکل، نور را در آن ناحیه، از عبور کردن متوقف میکنند. این عمل باعث میشود که LCD مستطیل را به صورت یک ناحیه تیره نشان دهد.
توجه داشته باشید که LCD ساده مورد نظر شما به یک منبع نور خارجی نیاز دارد. مواد کریستال مایع هیچ نوری از خودشان ساطع نمیکنند. LCDهای کوچک و ارزان غالبا منعکس کننده هستند؛ یعنی چیزی را که نمایش میدهند، بایستی نور را از منابع نور خارجی انعکاس دهند. به عنوان نمونه در مورد LCD یک ساعت، اعداد بر روی صفحه نمایش داده میشود؛ جایی که الکترودهای کوچک، کریستالهای مایع را شارژ میکنند، بنابراین نور از میان فیلم پلاریزه منتقل نمیشود.
بیشتر نمایشگرهای کامپیوتر توسط لامپهای فلورسنت داخلی، روشنایی تولید میکنند؛ کنار، بالا و یا پشت LCD یک سطح انتشار سفید در پشت LCD نور را هدایت کرده و آن را پخش مینماید. در این مسیر از میان فیلترها، لایههای کریستال مایع و لایههای الکترود، مقادیر زیادی از این نور از دست میرود (گاهی اوقات بیش از نیمی از آن.)


دانلود مقاله روش ها وفنون تدریس با word دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله روش ها وفنون تدریس با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله روش ها وفنون تدریس با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله روش ها وفنون تدریس با word :
روش ها وفنون تدریس
مقدمه
از زمانی که انسان خلق شده بشر همواره دنبال دانش اندوزی و کسب علم بوده و با طراحی برنامه ها و آموزش های گوناگون پرورش و آموزش همواره با موفقیت ها و فراز و نشیب هایی در آموزش روبرو شده با تحلیل وقاع گذشته دو مشکل اساسی جهت توسعه و غنی سازی برنامه های مذکور قابل مشاهده است:
1) عدم تأثیر فعالیت های پرورشی بر سرنوشت دانش آموزان
2) نقصان اثر بخشی نظام برنامه ریزی درسی در حوزه آموزش و پرورش که حل دو مشکل یاد شده در گرو اقدامات متنی بر یافته های عملی و تجر بی متکی برارزش های دینی و ملی است.
در نظام آموزش و پرورش کشور برنامه درسی به غلط در کتاب درسی خلاصه گردیده و به تدریج «محتوی محوری» سیطره سنگین خود را بر اغلب فعالیت های مدرسه ای تحمیل نموده و تقریباً تمام وقت دانش آموزان با کتابهای درسی پر می شود و یقیناً در چنین فضایی تغییر و تحول در جهت افزایش اثربخشی فعالیت های درسی و چشاندن حلاوت و شیرینی و تلاش کوششهای علمی به صورت فردی و اجتماعی به دانش آموزان بسیار دشوار بوده و راه ساختن انسان های مطلوب برای آینده را بس طولانی خواهد نمود که همواره باید با همت معلمان، مربیان وکارشناسان متعهد تغییرات بنیادی و مطلوب در نظام برنامه ریزی درسی و نظام ارزشیابی تحصیلی شاهد باشیم و این کار جز با روش های فعال و نقطه اثرات، پیشنهادات، انقادات میسر نمی شود.
پیش گفتار
زندگی بدون یادگیری و آموزش همچون مردابی در حال تقلیل وفساد است. از زمانیکه آموزش و یاد دادن شروع شد نحوه انجام دادن این فعالیت یعنی چگونگی آموختن و روش های تدریس مورد توجه دست اندرکاران قرار گرفت. هنر معلم در انتخاب این شیوه ها و روش مؤثر می باشد. از آجا که توانایی های افراد متفاوت است نحوه یادگیری و چگونگی آموزش نیز متفاوت خواهد بود.
روش های تدریس
یکی از عناصر اصلی دربرنامه درسی وطراحی آموزش، موضوع روش های یاددهی، یادگیری است. کلیه اقدامات، تصمیمات، ضمن اجرای روش به مرحله ظهورمی رسد ویادگیری اتفاق می افتد.
درطراحی آموزشی، موضوعاتی چون اهداف، روش های ارزشیابی، وسایل آموزش ;. تدوین واز طریق روش تدریس به راه کارهای عملی تبدیل می شود. اگ
ر روش تدریس مورداستفاده به خوبی انتخاب واجرا شود بدون شک خلاقیت دانش آموزان نیز مجال پرورش پیدا می کنند.
درنتیجه روش های یادگیری دردانش آموزان آموزش داده می شود وآنان می دانند چگونه یادبگیرند که یادبگیرند.(یادگیریِ یادگیری )
معلمان درمقام برنامه ریز وطراح آموزش درچند گروه قرارمی گیرند که با شناخت ویژگی های خاصی، حرفه ای یا غیرحرفه ای بودن آن ها مشخص می گردد.
1- معلمان حافظه گرا (غیرحرفه ای)
2- معلمان معلم مدار (غیرحرفه ای )
3- معلمان عمل گرا (حرفه ای )
4- معلمان شاگردمدار (حرفه ای )
روش های تدریس از زوایای گوناگون قابل تقسیم بندی است .
الف ) روش تاریخی که شامل: 1- روش سقراطی 2- نظام مکتبی (درایرا
ن)
ب) روش های جدید که شامل: 1- روش توضیحی 2- روش سخنرانی
3- روش اکتشافی 4- حل مسئله 5- مباحثه ای 6- پرسش وپاسخ
7- انفرادی 8- واحدکار(پروژه) 9- روش نمایشی 10- روش بدیعه پردازی
11- روش بازیهای تربیتی 12- روش ایفای نقش
13- روش دریافت مفهوم 14- روش استقرایی
15- روش آزمایش وکاوشگری و;.
یاددهی – یادگیری فعال
با عنایت به اینکه امروزه یادگیری رویکردی اکتشافی تلقی می شود واز طریق مشارکت فعال معلم ودانش آموزصورت می گیرد. ضرورت شناخت روابط فعال بین عوامل تدریس اهمیت بسیار دارد. کسب تجربه به وسیله یک فردیک فعالیت دوجانبه است . فراگیران باید خود را دربطن فرآیند آموزش ببینند ونقش راهبردی ‹‹ اکتشاف مفاهیم وعلوم›› را درک کنند دراین صورت باعلم تولید شده شریک می شوند و با کمال میل از آن دفاع می کنند.
برای نیل به این اهداف ورویکردها مربیان، معلمان باید ویژگی ما وخصوصیات روش های تدریس یاددهی ویادگیری فعال را بدانند. وبرای دستیابی به آن ها کوشش ورزند دراین روش ها :
1- فراگیرندگان روشهای یادگیری را می دانند ونقش مربی ومعلم تسهی
ل یادگیری وراهنمایی است.
2- بیشتر فعالیت ها بصورت گروهی است وفعالیت فرددرگروه معنا پیدا می کند.
3- دانش آموز ومعلم هردو مسئول یادگیری اند.
4- منابع وامکانات آموزشی با راهنمایی معلم وتلاش دانش آموزانتخاب یا تولید می شود.
مهارت هایی چون اندیشیدن، حل مسئله، تفکر وخلاقیت ا
همیت ویژه ای دارد انگیزه درونی دانش آموزان زیاد است. مهارت اجتماعی وارتباطی افراد افزایش می یابد. براعتماد به نفس وحس مسئولیت پذیری فراگیرندگان افزوده می گردد. روحیه جستجوگری وتفحص درافراد تقویت می شود.
ارزیابی از عملکرد بصورت فرآیندی است ونتیجه وپایان مسئله موردنظر نیست فراگیدندگان خود آغاز گر، خودکنترل کننده، خودارزشیاب می شوند. فضای کلاس به یک کارگاه عملی تبدیل می شود. مهارت کلامی دانش آموزان تقویت می شود. ذهن فراگیرفعال وسیال می شود. کلاس درس محل ایجاد فرصت های یادگیری وتبادل تجربیات می شود.
تشویق وترغیب بصورت گروهی وانفرادی انجام می شود.
درفرایند آموزش وتدریس دانش آموزان با سؤالات زیادی روبرو می شوند وآنان برای سوالات ایجاد شده فرضیه سازی وآن ها را براساس روش های مناسب بررسی می کنند.
روش استوایی
هیلدا تابا یکی از صاحب نظران معروف تعلیم وتربیت عقیده دارد که می توان از طریق روش های تدریس مهارت تفکر را درفراگیرندگان افزایش داد. پس برا
ی انتخاب روش تدریس موضوع مهارت تفکر وتفکر خلاق را مورد توجه قراردهند تا فرآیند تفکر استقرایی را به سه مرحله کلی تقسیم وبرای هریک از مراحل عملیات اجرایی پیشنهادهایی ارائه می دهد .
1) تکوین مفهوم 2) تفسیرمطالب 3) کاربرداصول
روش حل مسئله
یکی دیگر از روش های فعال تدریس روش حل مسئله اس
ت . برای رسیدن به هدف درهر اقدامی به نوعی حل مسئله است.
یکی از تفاوت های اصلی انسان ها درمقام ذی شعورودارای فکر وخلاقیت همین است که می توانند از طریق تفکر برای تمام رویدادها راه حلی جستجو کند وبه حقیقت امر برسند. رسیدن به کنه قضیه وحقیقت یابی نوعی حل مسئله است.
باید به فراگیرندگان روش حل مسئله وتصمیم گیری را بیاموزیم وآن ها را به روش های گوناگون مسلح کنیم تا در موقعیت های مناسب دست به انتخاب بزنند باید رویکرد روش حل مسئله را تقویت کنیم، تا دانش آموزان بتوانند به مقتضیات زمان اطلاعات وآموخته های خویش را تعمیم دهند ونیروی بالقوه را به فعل برسانند به رفتار مطلوب دست یابند.
– مراحل روش حل مسئله مبتنی برالگوی (جان دیویی)
1- مشخص کردن مسئله 2- جمع آوری اطلاعات برای ساخت فرضیه
3- فرضیه سازی 4- آزمایش فرضیه ها
5- نتیجه گیری، تعمیم وکاربرد
– مراحل روش حل مسئله مبتنی برالگوی (جورج پولیا)
1- درک وفهم مسئله 2- نقشه کشی یا طراحی برای حل مسئله
3- اجرای نقشه وراهبردهای انتخاب شده 4- بازنگری وکنترل
روش ایفای نقش
این روش، درتکوین شخصیت فردی واجتماعی فراگیرندگان سهم بسزایی دارد موقعیت های متفاوت این روش نمونه های کوچکی از ایفای نقش های زندگانی است وبهتر از بقیه روش ها فراگیرندگان را درعرصه زندگی می آزماید دربعضی درس ها مانند تعلیمات اجتماعی بطور ویژه وخاصی به کسب مهارت های اجتماعی پرداخته می شود. دراین روش دانش آموزان براساس علایق خویش نقش های موردنظر را انتخاب می کنند و با نظارت معلم وهمکاری دیگر دوستان ایفای نقش می کنند. از این طریق آموزش قوانین درروابط اجتماعی بهتر انجام می شود وبه یادگیری موثر وکارآمد می انجامد.
امتیازات روش ایفای نقش
1- ایجاد شور وشوق وانگیزه درونی درفراگیرندگان
2- مشارکت وفعالیت دانش آموزان
3- کاهش کم رویی وخجالت دانش آموزان
4- افزایش مهارت های روانی – حرکتی فراگیرندگان
5- کسب نگرش های جدید وقبول ارزش های اجتماعی
6- تقویت قدرت مدیریت وسازماندهی افراد
روش بارش طوفان فکری
نظام آموزشی درجهت تقویت زمینه های بالقوه خلاقیت نقش مهمی ایفا می کند ویکی از مسیرهای ساخت این فضا به کارگیری روش های تدریس خلاق وخلاقیت زاست. درفرآیند خلاقیت سه محور اصلی وجود دارد.
1- دانش مهارت ها 2- انگیزه درونی 3- دارابودن تفکر خلاق
روش مباحثه ای
این روش بطور فزاینده ای سبب رشد وگسترش مهارت های ارتباطی می گردد. براساس بحث وگفتگوی فردی وگروهی تنظیم می شود.
روش بحث گروهی که جزو یادگیری های اکتشافی است .
دانش آموز بطور فعال به فعالیت شرکت می جویند روش مباحثه ای یک روش قدیمی که همواره برای تجزیه وتحلیل مطالب وموضوعات است وبسط وگسترش آن ها بکار رفته وروش فعال بحساب می آید.
روش پروژه
دراین روش فراگیرندگان مقدمات لازم را فراهم می آورند وبرای انجام دادن پروژه برنامه ریزی می کنند.
اجرای کار عملی (پروژه) مستلزم بررسی، جمع آوری اطلاعات انتخاب راهبردهای مناسب وسپس اجرای روش حل مسئله است.
یکی دیگر از ویژگی های روش پروژه فراگیرندگان درخارج از کلاس ومدرسه به فعالیت پرداخته، یادگیری عمیق است . ودانش آموزان اعتماد به نفس پیدا می کنند. بین معلم ودانش آموز وهمچنین بین خود دانش آموزان تعامل برقرارمی شود.
روش بدیعه پردازی(نوآفرینی )
یکی دیگر از روش های فعال درفرآیند یاددهی ویادگیری روش بدیعه پردازی است. قوه خلاقیت دانش آموزان را افزایش می دهد. چون ذهن به تفکر وامی دارد. این روش شبیه روش پرورش خلاقیت ‹‹ اسکمپر›› است که درآن شخص مفهوم آشنایی با موقعیت ها
ی گوناگون به موارد دیگر تشبیه وبین آن ها ارتباط برقرارمی کند وتقویت مهارت حل مسئله درفراگیرندگان از مهم ترین دستاوردهای روش بدیعه پردازی است.
یادگیری مشارکتی
یادگیری از طریق همیاری ومشارکت دانش آموزان دریادگیری وآموزش تاکید بر دانش آموزمحوری وفعال بودن آنها درحین آموزش است نتایج یادگیری مشارکتی عبارتند از:
1- نیازبه ابراز وجود درفراگیران ارضا می شود.
2- میزان پیشرفت تحصیلی بیشتر می شود.
3- قدرت بیان دانش آموزتقویت می شود.
4- میزان یادسپاری افزون تر می شود.
5- ارتباطات مثبت ناهمگن بیش تر و همین موجب شوق و هیجان شاگردان برای یادگیری می شود.
6- انگیزه درونی شاگردان برای یادگیری بالا می رود. روحیه حمایت از دیگران تقویت می شود و شاگردان وظیفه شناس تر می شوند یادگیری عمیق تر می شود و از عقب ماندگی درسی جلوگیری می شود.
شیوه یادگیری
مشارکتی از روش های دانش آموز محور است که به چهار مرحله تقسیم می شود:
1- آمادگی 2- یادگیری مفاهیم مورد نظر 3 – ارائه مفاهیم توسط اعضای یک گروه به گروه های دیگر 4- ارزشیابی
سینر گوژی : (Synergogy)
برپایه بهترین ویژگی های پتاگوژی و آندراگوژی ساخته می شود. در حالی که محدودیت های هیچ کدام را ندارد. ساختار سینرگوژی از طریق قادر ساختن فراگیران به کسب دانش مدرن تحت شرایطی که درگیری و تعهدشان را بر می انگیزد، فراهم می شود.
صاحبان نظریه سینرگوژی چنین اظهار می دارند که “ما کار را 30 س
ال پیش زمانیکه به عنوان استاد روانشناسی اجتماعی در دانشگ
اه تگزاس تدریس می کردیم شروع کردیم. از عکس العملهای دانشجویان بعد از جنگ نسبت به کار درسی شگفت زده شده بودیم. آنها موقعیت کلاس درس را فاقد انگیزه می دیدند اما به هنگام شرکت در کارهای آزمایشگاهی یادگیری و علاقه شان بر انگیخته می شد. به علاوه زمان کار در آزمایشگاه دریافتیم که کاربرد آنچه در کلاس آموخته اند تا چه حد اندک است. مشاهداتمان ما را بر آن داشت تا به تحقیق این موضوع بپردازیم که چه طور روش های دانش مدرن و یادگیری آزمایشگاهی را درهم آمیزیم و به روش
ی دست یابیم که دانش آموزان را به استفاده از آنچه آموخته اند برای حل مشکلات زندگی واقعی و یا برای غنی سازی تجربه خودشان ترغیب کند.”
سینرگوژی جهت آموزش دروس مختلف و موقعیتهای متفاوت هر چهار روش را ارئه می دهد.
معلم جهت آموزش در موقعیت های متفاوت باید هر چهار روش را فراگیرد تا بتواند به اهدافی که آموزش “یادگیری از طریق همیاری” مطرح می کند دست یابد.
در قلب این روش موضوع “انگیزه” نهفته است. اگر فراگیران به اندازه کافی دارای انگیزه نشوند، نه به طور مؤثر عمل می کنند و نه یادگیری را پاداش دهنده و یا ارضا کننده می یابند.
یکی دیگر از نقاط قوت این طرح این است که مسئولیت یادگیری را بر دوش شرکت کنندگان قرار می دهد و آنان را درگیر فرایند یادگیری می نماید.
روش 1: طرح کارایی تیم The Team Effectiveness Design (TED)
در این روش هر یک از اعضای تیم دانش خود را قبل از بحث تیمی ارزیابی می کند. بعد از یک مرور اولیه (پیش مطالعه) هر فراگیری به یک سری سؤال صحیح – غلط یا چند گزینه ای از موضوعی که قرار است آموخته شود پاسخ می دهد. سپس اعضای تیم در مورد هر یک از پاسخها با یکدیگر بحث می کنند تا بتوافق برسند. در ضمن بحث اعضا گزینه ها و دلایل انتخاب خویش را ارائه می ده
ند.
از آنجاییکه اعضای تیم باید در مورد بهترین پاسخ به توافق برسند، شرکت کنندگان این فرصت را پیدا می کنند تا اطلاعات را رد و بدل کنند، دلایلشان را توضیح دهند، دلایل و شواهد دیگران را ارزیابی نمایندو برای ارزیابی گفته های بله یا خیر یا علیه هر گزینه به عنوان بهترین جواب از منطق استفاده کنند.
در مرحله بعد، در جلسه عمومی، پاسخ های تیم، نمره گذاری می شود و هر عضو می تواند کار فردی خود را ارزیابی کند.
در این روش کلید پاسخ ها باید دلیل درست یا نادرست بودن هر جواب را توضیح دهد، تا اعضای تیم بتوانند درک عمیقی از بهترین پاسخ بدست آوردند.
سپس زمان مشخصی برای ارزیابی تعیین می شود. در این مدت اعضای تیم به ارزیابی کار تیمی خود می پردازند. آنان باید مشخص نمایند که به عنوان یک تیم تا چه حد خوب عمل کرده اند. سپس برنامه ای برای افزایش مؤثر بودن خویش ارائه دهند.
مواردی پیش می آید که یک عضو جواب صحیح را ارائه می دهد ولی قادر نیست که توافق تیم را برای آن جواب جلب کند. در این صورت در زمان ارزیابی از کار تیمی، بحث های بسیار جالبی در می گیرد و تیم به این مسأله می پردازد که چرا وقتی پاسخ صحیح پیشنهاد شده است، در مورد آن به توافق نرسیده اند.
ویژگی بارز این طرح، التزام حس مسئولیت دو جانبه بین اعضای تیم است.
در این روش مربی درس را ارائه نمی دهد، بلکه ابراز یادگیری را توزیع می کند و به دانش آموزان کمک می کند تا فرایند یادگیری خویش را پیگیری نمایند. مسئولیت معلم در این طرح ساخت ابراز است.
زمانیکه لازم است دانش آموزان حقایق و اطلاعات را فراگیرند و اصول و نتایج را استنتاج کنند، از روش کارایی تیم استفاده می شود.
در این طرح به دلایل زیر در فراگیران ایجاد انگیزه می شود:
– کنجکاوی ذاتی فراگیر که چرا دیگران به این صورت فکر می کنند.
– اشتیاق فراگیر جهت علاقه مند کردن و یا حتی تحت تأثیر قرار دادن دیگر اعضای تیم با کمک های شخصی به بحث.
روش 2: طرح تدریس اعضای تیم The Team Member Teaching Design (TMTD)
در این روش کل موضوع درس بین اعضا تقسیم می شود و هر فراگیر مسئول بخش تعیین شده و تدریس آن به دیگران است. بنابراین طرح تدریس اعضای تیم شبیه پازل تصویری است. وقتی همه اعضا کار خویش را انجام دادندکل درس آموزش داده می شوند. (این روش را نباید با تدریس تیمی ] Team Teaching [اشتباه گرفت. در تدریس تیمی دو یا س
ه مربی در مسئولیت تدریس به یک گروه از دانش آموزان سهیم می شوند حال آنکه در این طرح، تدریس توسط اعضای تیم فراگیران انجام می شوند).
در این طرح موضوع درسی تقسیم می شود و یک بخش از آن به عنوان پیش مطالعه به هر یک از اعضا داده می شود. وقتی که اعضای تیم جمع می شوند، عضوی که اولین بخش را دارد موضوع را به دیگران درس می دهد، سپس دیگر اعضا به نوبت، بخش خودشان را آموزش می دهند.
بعد از اینکه آموزش کامل شد، یک آزمون جامع از موضوع توزیع می شود تا درک هر یک از فراگیران را ارزیابی کند. سپس کلید پاسخ ها در اختیار آنها قرار می گیرد. کلید باید دلایل منطقی برای درست یا نادرست بودن هر یک از پاسخها را ارائه دهد و به فراگیران کمک کند تا درک کنند چرا پاسخشان غلط است.
در زمانیکه برای نقد در نظر گرفته شده است، اعضای تیم از کار خویش ارزیابی می کنند و به این سؤالات پاسخ می دهند.
– هر کدام تا چه حد موضوع تعیین شده را خوب فرا گرفته و در اختیار دیگران قرار داده است؟
– برای مؤثر بودن کار خود در تیم چه پیشنهاداتی ارائه می دهند؟
این طرح فراگیران را بر می انگیزاند تا در مورد بخش تعیین شده مطالعه کنندو خبره شوند. چون تسلط بر مطلب آنان را قادر می سازد که به تیمشان کمک کنند. همینطور اعضای تیمی که آموزش می بینند، بسیار انگیزه مند می شوند تا در ارائه مطلب به عضو ارائه دهنده کمک کنند تا بتوانند آنچه را که مطالعه کرده است بیان کنند.
طرح های کارایی تیم و تدریس اعضای تیم برای یاری رساندن به فراگیران جهت کسب اطلاعات، حقایق و اطلاعات آماری بسیار مفیدند. به خصوص طرح تدریس اعضای تیم برای کسانیکه لازم است دانش یا اطلاعاتی را ارائه دهند و به این زمینه مهارت کسب کنند بسیار مناسب است. به علاوه این طرح مهارتها و توانایی های شنیداری شرکت کنندگان را برای مطرح کردن سؤالهای سازنده در برابر ارائه اطلاعات از طرف دیگران رورش می دهد.
در این روش مهارتهای مطالعه پرورش می یابد. اعضا در طرح تدریس اعظای تیم به احتمال بیشتری، عمیق مطالعه می کنند و بی نیاز به ترکیب اطلاعات به نحوی دارند که
مطلب را منتقل و منسجم ارائه دهند. بنابراین در اثر اجبار آنان به سازماندهی یک ارائه پر محتوا، یادگیری دیگر اعضا تسهیل می شود.
طرح های کارایی تیم و تدریس اعضای تیم می توانند با هم مورد استفاده قرار گیرند تا به نوع موقعیت یادگیری افزوده شود.
روش 3: طرح قضاوت عملکرد(PJD)
The performance Judging Design
این طرح برای کلاس هایی که باید فراگیران مهارت های عملی کسب کنند، طرح مفیدی است. کاربرد این روش شامل آموزش کارکردن با یک دستگاه آزمایشگاه، نگارش یک نامه یا گزارش وتدریس نواختن یک وسیله موسیقی می شود.
دراین طرح ابتدا درک روشنی از معیارها آنان را قادر می سازد کیفیت کار خویش را مورد قضاوت قراردهند. دراین صورت می توانند تا حدودی از ارزیابی کارشان توسط دیگران بی نیاز شوند.
سپس هرشخص کار خویش را ارائه می دهد. اعضای تیم کار هر فرد را بادیگری وبا معیارهایی که فراگرفته اند مقایسه می کنند. هرفرد انتقادهایی را که به کارش شده است دریافت می دارد. طبق این پیشنهادها، احتمالاً فراگیران می توانند بشکل موثرتری به سطح تعیین شده درمعیارها برسند.
روش 4: طرح روشن سازی طرز برخورد( تلقی )Clarifying Attitudes Design
طرز برخورد افراد عمیقاً روی موثر بودن ورضایت شخصیشان اثر می گذارد. از این رو طرز برخوردها جنبه مهمی از یادگیری احساس اجتماعی هستند. با این وجود خیلی از افراد طرز برخورد را به عنوان یک مسأله شخصی تلقی می کنند. هرچند بکار بردن اجباری طرز برخوردهای شخصی جایی درآموزش ندارد ولی چنانچه افراد بتوانند آزادانه طرز بر
خوردهایشان را مورد بررسی قراردهند، بینشی کسب می کنند که می توانند رفتار خویش را کنترل نمایند ودریابند که طرز برخوردشان تا چه حد ممکن است محدوده یا کیفیت عملشان را محدود سازد ویا تحریف کند.


دانلود مقاله در مورد شیوه های معماری در دوره هخامنشیان با word دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله در مورد شیوه های معماری در دوره هخامنشیان با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله در مورد شیوه های معماری در دوره هخامنشیان با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله در مورد شیوه های معماری در دوره هخامنشیان با word :
شیوه های معماری در دوره هخامنشیان
مشخصات شیوه پارسی (( معماری ))
1- استفاده از سنگ بریده ، منظم و پاکتراش و گاها صیقلی و تهیه بهترین مصالح ازلحاظ مرغوبیت رنگ و دوام از هر جا که مسیر بوده است .
2- آماده کردن پی از سنگ ریزه
3- نهادن ستون ها در حداکثر فاصله ممکن و تا ارتفاع بسیار چشم گیر و آرایش سرستون ها با جزئیاتی که برای بردن بارسقف چوبی کاملا متناسب و منطقی باشد
4- پوشش با شاه تیر، تیرچه چوبی تخت بریده و درودگری شده .
5- آرایش دیوارهای اطراف پلکان های کوتاه با نقش های برجسته و کنگره های زیبا و متناسب
6- ساختن دیوارهای جدا کننده با خشت خام و آرایش داخلی و خارجی آن با رنگ کاشی لعابدار .
7- پرداختن فرش کف با بهترین مصالحی که در آن روزگار بوده است .
8- تعبیه سایبان و آفتابگیرمنطقی و ضروری برای ساختمان ها .
پس از فروپاشی هخامنشیان به وسیله اسکندر ایران بین سرداران یونانی و مقدونی تقسیم شد .
قسمتی از ایران در دوره هخامنشیان بوسیله سلوکیان اداره می شد . سلوکیان فرماندهان نظامی اسکندر بودند . اسکندر غیر یونانی بود ولی سران لشگر تاثیر فرهنگی و هنری خود را از یونانیان گرفتند. و تعدادی از یونانیان در ایران ساکن شدند. به لحاظ هنری خیلی از آثار بدست آمده و تاثیر هنر یونانی را برایران نشان می دهد .
تاقبل از سلوکیان نوع طراحی انتزاعی بوده ولی در دوره سلوکیان تاثیر هنر یونانی وجود دارد. ( تا اواخر دوره اشکانی حتی در ساسانی )
مجسمه های یونانی تقلید از طبیعت داشته ولی نقوش برجسته های تخت جمشید حالت انتزاعی داشت .
در هنر روم واقعیت گرایی دنیایی وجود دارد ولی هنر یونان ایدالیست است یعنی حالت نمادین و تجلی اش در جسم انسانی است
شیوه های معماری در دوره هخامنشان
پارسیان با بهره گیری از سنت های معماری کاخ های ستوندار رایج در مناطق مرتفع مشرف بر بین النهرین و هنر دستی ایونی ها (INONIENS) ،در تزیینات کاخ از سنت های هنری کهن مردمانی استفاده کرده اند که در پی کشور گشایی های کوروش و داریوش به امپراطوری نو پای پارس پیوسته بودند . ویژگی بارز این سنت های هنری ، پیچیدگی هنری بود که خود ریشه در آمیزش هنری آن داشت. ;
از یک سوی امپراطوری های مغلوب آشور و بابل تا زمان سقوط خود به دست سپاهیان پارس، میراثی را حفظ کرده بودند که به گذشته های دور در عصر سومریان یعنی میراثی که عناصر جهانی را در هنر خویش تجسم می کرد.
از سوی دیگر مردم مناطق لوان LEVANT در ساحل شرقی مدیترانه ،آرامی ها و بالاخص فنیقی ها شماری از مضامین تصویرگری را که از بین النهرین ،مصر و مناطق حاشیه دریای اژه به عاریه گرفته بودند، حفظ کرده بودند. لیکن با سقوط سازمان پادشاهی و سیستم اجرایی و اداری وسیع آن ،مفاهیم اسطوره ای اولیه به فراموشی سپرده شد. لذا پارسیان که به تازگی یکجانشین شده بودند و به مقام سروری ملت های آن دوره رسیده بودند،هنری را پذیرفتید که از مکاتب مختلف و گاه متعارض هنری شکل یافته بود. عاریه های هنری از هنر یونان ،هنر درباری پارسیان را که در خدمت شکوه پادشاه و مردم سرزمین های وی بود،غنا بخشید.
رشد و پیشرفت هنر تزیینی در عصر سلطنت کوروش و داریوش هر چند نخستین شکل اولیه هنر تزیینی کاخ های هخامنشی در پاسارگاد دیده می شود اما امروز،می دانیم که این هنر در دو مرحله گسترش یافته است. بر روی قطعات بجای مانده از تزیینات حجاری کاخ کوروش کبیر در پاسارگاد با همان تالار بار عام ، مجموعه ای نقش برجسته را می بینم که نگهبان خدایان آشور و بابل بودند ولی فارغ از مفاهیم نمادین اولیه خود این کاخ آفریده شده اند:نگهبان خدای خورشید به شکل انسان ـ گاو و نگهبان خدای تباهی به شکل فرشته ـ ماهی در مقابل در کاخ ورودی و بر روی
یکی از درگاه های جانبی تالار که به شکل سنگی یکپارچه هنوز پا برجا است، نقش انسانی را می بینم که وجود کتیبه ای به سه زبان (که امروزه تقریبا از بین رفته است ) گواه آن دارد که نقش فوق،تصویری از کوروش کبیر می باشد. به واقع تاج سه شاخ که به نظر می رسد از هنر تصویرگری مقدس مصریان به عاریه گرفته شده است ـ در آن هنگام مصر هنوز توسط پارسیان فتح نشده بود و منطقه لوان در حد فاصل ایران و مصر نقش واسطه ای در این انتقال هنری ایفا کرده بود ـ و نیز بال های آن به گونه ای است که نقش فرشته حامی شبیه نقش نگهبان کیهانی فراموش شده معابد آشور و بابل را در ذهن متبادر می سازد. چهره نجیب و شریف این نقش بیانگر تصویری آرمانی از
انسان است که امروزه به دلیل شناخت کافی از سیاست شامح و مدارای کوروش با رعایای خویش مشخص شده است که ارایه چنین تصویری با این سیاحت بی ربط نمی باشد. لباس عیلامی که نمونه مشابه آن بر روی نقش برجسته های آشور بنیپال شناسایی شده است و از نظر زمانی در حدود یک قرن تقدم زمانی به آن دارد،سنت پادشاهی بومی آن منطقه را یادآوری می سازد که پارسیان مهاجر و نو وارد به این منطقه سعی داشتند که خود را با این سنت مرتبط سازند. دروازه های اصلی نیز با نقش حیوانات عظیم الجثه ای تزیین یافته بودند که امروزه تقریبا از بین رفته اند . این نقش برجسته ها از تزیینات کاخ های آشوری که در آن زمان امکان دیدن آنها وجود داشته است ،الهام گرفته شده اند. با این حال این داریوش بود که در فاصله سال های 521 تا 486 قبل از میلاد به هنر درباری هخامنشی شکلی ثابت بخشید و از آن حمایت کرد به گونه ای که جانشینان وی نیز قواعد این هنر را پذیرفتند و آن را دنبال کردند.
پیروزی های متوالی داریوش در 2سال نخست پادشاهی اش بر یاغیان امپراطوری و قدرتی که از این فتوحات به دست آورده بود ، سرانجام در صخره بیستون ، مشرف بر جاده بین النهرین و ماد به تصویر کشیده شده است. برای نخستین بار رویدادهای و وقایع تاریخی دوران یک پادشاه به شکل ترکیبی و نه حادثه ای به تصویر کشیده شده است. چنین روایتی را می توان ریشه در سنت جاری بین النهرین در عصر پادشاهی نارام سین کبیر، فرمانروای آکد در دو هزار سال قبل از آن دانست که داریوش نیز از آن الهام گرفته بود.
در این نقش برجسته ،تصویر گوماتا، دشمن اصلی داریوش را می بینیم که در زیر پای وی بر روی سنگ حک شده است و نقش افراد دیگر به عنوان نمایندگان ملت های مغلوب در حالی که دست و پای آنها بسته شده و به صف ایستاده اند،در پیش روی داریوش به تصویر کشیده شده است. بر فراز این نقش ها ، تصویر خدایی را می بینیم که در میان حلقه ای بالدار قرار گرفته است و داریوش مراسم سپاس و احترام به وی را برگزار می کند. این خدا شباهت بسیاری با خدای خورشید حامی پادشاهان آشور دارد که آنها نیز از حلقه خورشید مصریان الهام گرفته بودند. اما آنچه که به نظر واقعی تر می رسد این است نقش فوق ،تصویر اهورامزدا ، خدای آریان یا ایرانیان، حامی و مددکار سلسله هخامنشی است . نکته مهم در این است که چگونه مضمونی تصویری برای نشان دادن اسطوره ای کیهانی که فاقد ارزش اولیه است،پذیرفته شده است، و نمادگرایی پیچیده ای را آفریده است که ایدئولوژی پادشاهی و خداشناسی جدیدی را به با یکدیگر در هم آمیخته است . در نقش برجسته بیستون چین های پهن لباس پادشاه،تقلیدی ناشیانه از نمونه حجاری یونانیان در گنجینه سیفنوس SIPHNOS در دلف DELPHES در مرکز مذهبی یونان قدیم می باشد. اگر بخواهم به شکلی صحیح تر سخن بگویم به نظر می رسد که پارسیان مجبور بودند از چنین مدلی الهام بگیرند. زیرا بر خلاف آشوریان سعی داشتند تا با نشان دادن چین لباس با سنت هنر بومی که پیشتر در لرستان و اورارتو به تصویر کشیده شده بود،بار دیگر رابطه برقرار سازند.
آنها با این کار،قصد داشتند که برای بیان ثبات پادشاهی جهان گستر خود این هنر را از آن خود سازند.
هنر در خدمت ایدئولوژی امپراطوری
داریوش در تزیینات کاخ ها و آرامگاه خود بدون در نظر گرفتن پیروزی ابتدایی خود که به طور قطعی به دست آمده بود،این ایدئولوژی را بیان کرده است. به این ترتیب وی آن را با آرمان صلح ،کوروش کبیر در گستره وسیع تری مرتبط می سازد. در آرامگاه داریوش در دل دیواره های سنگی نقش رستم واقع در مجاورت مکان باستانی آیینی عیلامیان، این نگاه جنبه ترکیبی تری به خود می گیرد.
بر فراز ورودی آرامگاه،سردری دیده می شود که از هنر مصری به عاریه گرفته شده است و شبیه ایوان ورودی کاخ ستوندار هخامنشی است و سر ستون های آن که پیشتر کوروش نیز آنها را به کار برده است ،سرویس های تزیینی گاو دوسره می باشد . این نقش ها و مجسمه ها که جزو هنر اولیه پارسیان به شمار می آیند، بعدها در ساخت کاخ های شوش و تخت جمشید با عناصری نظیر طوماری سر ستون که از هنر مردم لوان به عاریه گرفته شده اند و نیز با سر ستون های گلدانی شکل مصری و بدنه و شال یونانی ستون ها تکمیل شده است.
در ایوان این کاخ و یا شاید داخل آن سکویی در دو طبقه دیده می شود که تقلیدی از نمونه یافت شده در ایذه ـ مالمیر می باشد که شاهزادی عیلامی در اواخر هزاره دوم قبل از میلاد بر روی سنگ آفریده است. همچنین آشوریان در نقش برجسته های خود تصویری از تخت سلطنتی را نشان داده اند اما این بار ستون های پهلوان پیکر اساطیری این تخت را بر دست گرفته اند. دایوش به جای ستون های پهلوان پیکر از نقش افرادی استفاده کرده است که نماینده ملت های مغلوب
می باشند و هر یک از این افراد را می توان با توجه به لباس آنها شناسایی کرد. برخی از این افراد مسلح هستند . این بدان معنا است که افراد مذکور اسیر به شمار نمی آمدند بلکه آنها مردمانی آزاد محسوب می شدند که در سرزمین های امپراطوری هخامنشی حق زندگی داشتند.
پادشاه که بر روی تخت سمبلیک نشسته است ،در حال تکریم و ادای احترام به اهورامزدا است که بر فراز آتش مقدس نشان داده شده است. با وجود این که آتش یکی از عناصر مذهب باستان ایرانیان بوده است ،ثابت نشده است که مذهب باستانی ایرانیان، زرتشتی بوده است.
هنر در خدمت شکوه و اقتدار امپراطوری
در تخت جمشید و در مقایسه با معماری و تزیینات کاخ های شوش به نظر می رسد که هنر منسجم به کار برده شده در ساخت و تزیین کاخ ها هدفی جز بیان شکوه و عظمت امپراطوری و بالاخص شخص پادشاه ندارد،در وسط دیواره های تراس آپادانا،نقش برجسته هایی وجود داشت که در آن تصویر شاه را بر روی سنگ آفریده بودند. شاه در زیر سایبانی بر روی تخت پادشاهی نشسته است و شاهزاده و جانشین وی نیز به حالت ایستاده کنار او دیده می شود. امروزه این نقش برجسته ها در محل خود دیده نمی شوند. چهره پادشاه و جانشین وی به یک شکل نشان داده شده است زیرا در آفرینش این نقش ها چهره پردازی برای شاه مد نظر نبوده است بلکه می خواستند تمثال های برجسته ای بیافرینند که با چهره آرمانی که در هنر آشور دیده می شود،قرابت داشته باشد و در این میان با نمونه چهره آرمانی که کوروش در نقش برجسته فرشته بالدار در
پاسارگاد بر روی یکی از درگاه های کاخ ورودی آفریده است ،شباهتی ندارد. دو پیشخدمت در پشت سر پادشاه دیده می شود که یکی دستمال و دیگری تبرزین جنگی پادشاه را به دست گرفته اند. نیام خنجری که به کمربند وی بسته شده است کنده کاری شده است. یکی از درباریان و نجیب زاده ها که همانند مادها لباس پوشیده است،پارسیان و سایر نمایندگان ملت ها را به حضور پادشاه معرفی می کند . بنابر دلایلی که تاکنون نیز مکتوم مانده است ،این دو نقش برجسته از محل اصلی خود جدا شده و به داخل حیات اصلی ،گنجخانه منتقل شده اند ؛ ( برخی معتقدند که بر خلاف نظر اشمیث باستان شناس مشهور آلمانی که مطالعات بسیاری در خصوص تخت جمشید و امپراطوری هخامنشیان انجام داده است،نقش پادشاه در این نقش برجسته ها از آ
ن داریوش نبوده و خشایار می باشد. جانشین وی نیز داریوش ، فرزند ارشد خشایار است. در مورد علت جابه جایی این نقش برجسته ها نیز دکتر فرخ سعیدی در کتاب خود چنین آورده است : «در ده سال آخر دوران شاهی خشایار،آرتاپانوس ،فرمانده نگهبانان شاه که در مقام هازاراپاتین مورد اعتماد شاه نیز بود،با همدستی یکی از خویشاوندان مادی به نام آسپی میتریس که خواجه سالار دربار بود ، خشایار را شب هنگام در کاخش می کشند.
سپس سوی اردشیر اول یکی از پسران جوان خشایارشا شناخته و داریوش فرزند ارشد او را متهم به شاه کشی می کنند. ( اردشیر اول بی درنگ فرمان قتل داریوش را صادر می کند و خود بر تخت می نشیند. دیری نمی پاید که توطئه علیه اردشیر آشکار می شود . هر دو گرفتار شده و به فرمان اردشیر اعدام می شوند; لذا اردشیر اول با توجه به این که نمی خواست نقش آنها را در کاخ آپادانا در معرض دید جهانیان قرار بدهد و از سوی دیگر نابودی آنها نیز ممکن نبود،دستور داد که در سال 465 قبل از میلاد این دو نقش برجسته را به گنجخانه منتقل سازند. »ـ مترجم )
پس از این انتقال ،خشایارشا دستور داد که به جای آن نقش برجسته دیگری آفریده شود. امروزه در محل آنها نقش سربازان پارسی و مادی را می بینیم که رو به روی هم ایستاده اند.در دو سوی آنها دو نقش برجسته دیده می شود که در هر یک از آنها شیری،گاوی را با پنجه و دندان شکار کرده است . صحنه شکار گاو توسط شیر را می توان تجسمی از اسطوره های باستانی به صورت حیوانی دانست که فارغ از مفاهیم نمادین اسطوره ای و ستاره شناسی در این جا نشان داده شده اند.
در جبهه غربی تراس ، سربازان پارسی در سمت راست در سه ردیف نشان داده شده اند در حالی که در جبهه شمالی سربازان پارسی به تناسب و به صورت متقارن در سمت چپ قرار گرفته اند. در ردیف بالایی ، ارابه باشکوه پادشاه نیز وجود داشت که امروزه فقط نقش ارابه ران باقی مانده است . در اسناد مکتوب به جای مانده از دوران هخامنشیان، در لوح استوانه ای کوروش که امروزه در بریتیش میوزیوم نگهداری می شود به استفاده از این وسیله نقلیه اشاره شده است که پادشاه برای شکار شیر به سوی آنها هدف گرفته است.
ملت های امپراطوری
بر روی دیواره پلکان آپادانا و در سه ردیف متقارن نقش برجسته هایی دیده می شود که در قالب نمایندگان ملت های امپراطوری برای تقدیم هدایای نمادین به پادشاه که در منطقه خود تولید کرده اند،در کاخ حاضر می شدند.
هر چند بسیاری از باستان شناسان سعی کرده اند هویت این افراد را شناسایی کنند با این وجود به نظر می رسد که نمی توان هویت آنها را به طور قطعی شناسایی کرد. چرا که همانند نقوش آرامگاه های هخامنشی که در آن تصویر نمادین ملت ها به صورت متفاوت از هم بر روی دیواره سنگی کوه حک شده اند،و نام آنها نیز نوشته شده است ، در پلکان آپادانا هیچ کتیبه ای برای شناسایی هویت این افراد وجود ندارد ( در نقش رستم 28 ملت امپراطوری هخامنشی که تخت پادشاه را بر دست دارند،از روی لباس شناسایی شده اند و در کتیبه پشت نقش شاه و همچنین میان دو نیمه ستون مرکزی ، نام تک تک این ملت ها آورده شده است که در شناسایی آنها بسیار مؤثر بوده است ـ مترجم ).
در میان این نقش برجسته ها،مادها را می توان با توجه به فرم سر و کلاه آنها شناخت و در پشت سرمادها،ارمنیان قرار گرفته اند که همانند مادها لباس سرهم پوشیده اند . در ردیف زیری ارمنیان ، خوزی ها دیده می شوند که همه پیراهن و دامن چین دار پوشیده اند و هدیه آنها عبارتست از یک شیر ماده و دو بچه شیر،یک جفت خنجر مشابه خنجری که داریوش در مجسمه خود که در شوش یافت شده است،به کمر بسته است. به دنبال آن هراتیان ARYENS ها قرار گرفته اند که شتر دو کوهانه ای با خود آورده اند، بابلی ها با گاومیش کوهان دار،و لیدیه ای ها (یا سوریه ای ها؟) که جواهرات و ارابه دوچرخی را به عنوان هدیه برای پادشاه آورده اند؛ جواهرات عبارتند از : گلدان های پر نقش و نگار با بریدگی های عمودی ، دو کاسه سرباز ، بازوبندهای نفیس مزین به نقش گریفون ،حیوان اسطوره ای (یا سه شیر؟)
در ادامه نقش برجسته ها می توان اهمیت مردمان ساکن در مناطق شرقی امپراطوری پارس و در آسیای مرکزی را به خوبی دریافت کرد که به نظر می رسد پارسیان روابط دوستانه نزدیک خود را با آنها حفظ کرده بودند به عنوان مثال می توان چهره دو سکاهای تیز خود « SAKA TIGRAKHAVDA » را شناسایی کرد که اسب کوتاه قد آراسته، دستبندهایی با سر حیوانات ، پارچه های چین دار و جبه به عنوان هدیه با خود آورده اند. تمام این افراد مسلح هستند و این امر مؤید آن است که
حضور آنها در خاک امپراطوری پارس و زندگی در آن با روابط دوستانه با پادشاه همراه است . تمامی هیأت های نمایندگان به طور همزمان برای تکریم پادشاه به هنگام برگزاری مراسمی با شکوه در آپادانا گردهم آمده اند. به نظر می رسد این نقش تصویری از واقعیتی است که در صفحه آپادانا همه ساله وجود داشت . به هر حال نمی توان به راحتی پذیرفت که این افراد به هنگام برگزاری
مراسم سال نو در تخت جمشید گردهم می آمدند ( برخی از محققان نظیر دکتر فرخ سعیدی و شاپور شهبازی معتقدند که دلیل حضور این نمایندگان از دورترین نقاط در این کاخ برای شرکت در مراسم نوروز بوده است و هدف از این نقش ها،صرفا آرایش دیوار پلکان نبوده است بلکه هدف مستند ساختن جشن نوروز بود که در این کاخ برگزار می شد، از سوی دیگر یکی از اهداف دوگانه ساخت جمشید را برگزاری مراسم جشن نوروز می دانند،هدف دوم ایجاد گنجخانه ای شایسته برای گردآوری ثروت کشور بود. مترجم)
مهرها و طلاجات
به نظر می رسد که شاهان هخامنشی حتی پس از استقرار امپراطوری پارس،عادات نیاکان خود را حفظ کرده بودند و به طور متناوب در شوش ،تخت جمشید،بابل و همدان اقامت می کردند . آنها همچنین علاقه مندی و میل به داشتن اشیاء زرین را از آنها به ارث برده بودند . هنر به کار رفته در ظروف سلطنتی، دستبندها،بازوبندهای کمانداران و گردن بندهای سربازان و پادشاهان باسنت دیرین شناخته شده در گورهای مارلیک و حسنلو ارتباط پیدا می کنند. هنر زرگری دوران هخامنشی از فنون و تکنیک های ظریف ملل مغلوب بالاخص مصریان در تسلط بر کاربرد همزمان طلا و نقره و مرصع کاری با سنگ های با ارزش وارداتی از مناطق دور نظیر فیروزه ،لاجورد ،عقیق سرخ بهره گرفته است. نشانه هایی که از این هنر بر روی نقش برجسته های تخت جمشید به جای مانده است ،به خوبی هماهنگی و نظم به کار رفته در آمیزش سبک ها و موضوعات تصویر گری های تمدن های مخلتف موجود در امپراطوری پارس را نشان می دهد.
در خصوص اشیایی که در نقش برجسته تخت های سلطنتی دیده می شود باید یادآوری کرد که تنها نمونه های نادری از آنها باقی مانده است نظیر عاج هایی که در داخل چاهی در شوش یافت شده اند ، که به نظر می رسد جزو لوازم آرایش بودند . شانه هایی با نقش قهرمانان پارسی و محفظه هایی به شکل زن و پلاک های کوچکی که قبلا بر روی اثاثیه و صندوق ها به کار برده می شد.
بسیاری از این اشیاء سبک کاملا مصری دارند که نشان دهنده وارد کردن آنها از مصر به امپراطوری پارس است و نیز اشیایی که بر روی آنها طرح های یونانی دیده می شود که به سبک میدیاهای MIDIAS آتنی به شکل ظریفی حک شده است . هنر لووانی LEVANTINE نیز در برخی از این اشیاء دیده می شود که قبلا در امپراطوری آشور گسترش یافته بود. ذوق گزینش گرای پارسیان در مهرهای دیوانی تخت جمشید که در تمامی امپراطوری نیز متداول بود ، مشهود است:مهرهای
استوانه ای مهرهای دیوانی تخت جمشید که در تمامی امپراطوری نیز متداول بود.مشهود است :« مهرهای استوانه ای بر اساس سنت یکپارچه خط الرسم میخی ، بر روی الواح گلی عیلامی و نیز نقش مهرهایی که برای مهمور کردن اسناد نوشته شده به زبان آرامی بر روی پاپیروس در تمامی امپراطوری به کار می رفت . بر روی مهرهای استوانه ای نقوشی دیده می شود که نمی توان
معنای اولیه آنها را درک کرد . بر روی این مهرها، قهرمانان پارسی رو به روی هم نشان داده شده اند که همانند خدایان آشور و بابل دیوان نگهبان آسمان آنها را بر روی شانه های خود نگهداشته اند گاهی سربازان پارسی و مادی جایگزین آنها می شوند که در حال ادای احترام به اهورامزدا هستند.
معماری بناها و کاخ ها در دوره هخامنشیان
در حدود 560 سال پیش از میلاد که دو دولت نیرومند آریایی یعنی ماد و پارس با هم موتلف گشتند امپراطوری بزرگ ایران به وجود آمد. این واقعه زمانی رخ داد که کوروش بزرگ نخستین شاه هخامنشی نیای خود آستیاک (اژی دهاک) فرمانروای ماد را از تخت پادشاهی به زیر آورد . با کوشش دو تن از پادشاهان توانمند این سلسله یعنی کوروش و سپس داریوش همه آسیای باختری و خاوری از رود نیل تا جیحون و از دریای اژه تا رود کنگ به تصرف در آمد و شاهنشاهی ایران بصورت نخستین امپراطوری بزرگ جهان سازمان یافت و مدت دویست و سی سال با ثباتی کم نظیر دوام آورد . راه شاهی که از سارد پایتخت لیدیه تا شوش به مسافت بیش از 1600 میل امتداد داشت با یکصد و دوازده ایستگاه بین راهی در طول آن برای کمک به کاروان ها و حمل ونقل کالا در مدتی کمتر از نود روز در سراسر امپراتوری و حتی سنگ فرش بودن راههای بین شوش و تخت جمشید و اکباتانه (همدان) نمونه ای کوچک از اقدامات عمرانی هخامنشیان بوده که نشانگر تمدن درخشان ایرانی در این دوره است. هنر ایران در دوران هخامنشی هنری است شاهی و سرنوشتش با سرنوشت شاهان هخامنشی پیوند خورده است و به این دلیل است که در دوران پادشاهی کوروش و داریوش این هنر به اوج ترقی می رسد و سپس پیشرفت آن متوقف می گردد و فقط در زمان خشایارشا و اردشیر مختصر جنبشی از خود نشان میدهد.
مهمترین بناهای به جای مانده این دوران کاخهای شاهی است تاریخ ساختمان این کاخها به اواسط قرن ششم قبل از میلاد باز می گردد آنچنان که از آثار معماری این دوره بر می آید آغاز آن از مسجد سلیمان و بعدا در پاسارگاد و تخت جمشید گواه آن است. یکی از عناصر مهم ساختمانی صفه مصنوعی است که پشت به کوه دارد و روی آن ساختمانهای کاخها و اقامتگاههای شاهی را بنا میکردند با پلکانهای سنگی برای صعود به صفه.
به عنوان نخستین ابزار سیاسی و به نشانه تایید آسمانی در حدود سال 550 پیش از میلاد کوروش ساختمان مجموعه کاخ و پرستشگاههایی را در پاسارگاد در استان فارس بنا نهاد که نخستین کانون امپراطوری هخامنشی و معرف سبک معماری هخامنشی است و آشکارا منابع آنرا روشن می سازد . معماری پاسارگاد در حقیقت یک نوع معماری تکامل یافته از شیوه معماری پارسی است با آنکه بسیاری از بخشهای آن از میان رفته ولی زیبایی و اصول فنی در ساختمان را رعایت نموده اند.
هخامنشیان تنها سازندگان کاخ نبودند بلکه از آنها نیز آثار معابد و مقابر آرامگاهی صخره ای بجای مانده است . به هر روی که این دوره از معماری ایرانی را بررسی کنیم در خواهیم یاغت که از چه پیشینه ای غنی و بادوام برخوردار است همچنانکه بیش از این گفتم معماری هخامنشی به نوعی شکل تکامل یافته معماری ایلامی و مادی است و به عبارت دیگر هخامنشیان از آن مجموعه فنون و هنرهای ساختمانی با روشی خاص و استادانه استفاده کردند . آنان مصطبه سازی آجرهای لعابدار ایلامی و تالارهای ستون دار با ایوانهای جانبی و مقابر صخره ای مادی را تکامل بخشیدند و از همسایگان و ملل تابعه هم غافل نماندند بلکه از معماری و معماران بابلی آشوری لیدی ساردی مصری استفاده های شایانی بردند و افزون بر آثار موجود از ملل متقدم هنرمندان آثاری پدید آوردند که در طول تاریخ بشریت اگر بی نظیر نباشد کم نظیر است. معماران هخامنشی از هوش و ذکاوتی سرشار بهره مند بوده اند . زیر در آثار آنها اصولی رعایت شده که بعدها به عنوان اصول معماری
ایرانی معمول و مرسوم گردید.هر چه بنا کردند به استثنای پاره ای از موارد مصالح بوم آورد را در نظر گرفتند . از آن جمله پاسارگاد است که آن را می توان از پروژه های عظیم و آغازین امپراطوری هخامنشی محسوب نمود . هخامنشیان با اینکه قبلا در مسجد سلیمان آثاری از خود به جای گذاشته بودند اما پاسارگاد داستانی دیگر دارد . پاسارگادی که به اعتقاد بسیاری از مورخین نخستین پایتخت امپراطوری نوپا بود و از همانجا سایر نقاط کشور بزرگ و پهناور ایران آنروز تسخیر گردید.
پاسارگاد را باید از کارهای کوروش بزرگ قلمداد کرد . در پاسارگاد هنر ایرانی وحدت یافته تر می شود با آثاری نظیر کاخ دروازه و دیگر کاخها و تل تخت. در این شهر مجموعه ای از بناهای کاخها مقابر پل و کوشکهایی بر پا گردیدند . که هر یک از آنها جای بررسی و مطالعه جداگانه دارند. زیرا تمام آنچه که یک اثر معمارانه باید داشته باشد در این ساختمانها رعایت گردیده است. حال برای جلوگیری اطاله کلام به شرح و توصیف جزئیات برخی از این بناها می پردازیم.
تل تخت(تخت سلیمان): این اثر معماری که صفه بزرگی است مشرف به تمام کاخ ها و باغهای پیرامون خود در پاسارگاد بر روی تپه ای به بلندی 50 متر قرار گرفته که بقایای دیوار سنگی بزرگ آن قابل ملاحظه است . سکوی این بنا از سنگهای بزرگ تراشیده شده در نما و با سنگهای لاشه ای در دیوار اصلی ساخته شده است.بخش غربی این سکو را از ستیغ و لبه یک تپه کوه مانند ساخته اندو سپس مجموعه ای از کاخها و سایر تاسیسات را روی آن ایجاد کرده اند.بی هیچ گمانی این تخت را برای زیربنای کاخ های باشکوهی همانند کاخهای تخت جمشید به وجود آورده اند


دانلود مقاله در مورد مدیریت عملکرد با تأکید بر ارزیابی منابع انسانی با word دارای 16 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله در مورد مدیریت عملکرد با تأکید بر ارزیابی منابع انسانی با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله در مورد مدیریت عملکرد با تأکید بر ارزیابی منابع انسانی با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله در مورد مدیریت عملکرد با تأکید بر ارزیابی منابع انسانی با word :
مقدمه:
سازمانها، برای حفظ بقای خود و پیشرفت در دنیای رقابتی، به بهبود مستمر عملکرد خود نیاز دارند. منابع انسانی سرمایههای بنیادی سازمانها و منشاء هر گونه تحول و نوآوری در آنها تلقی میشوند. انسان موجودی است تغییر پذیر با تحولات و تواناییهای بالقوه بیشمار. این تواناییها باید ارزیابی و تحت شرایط تعلیم و تربیتی مطلوب از قوه به فعل در آیند.
از دیدگاه سازمانی ارزیابی عملکرد کارکنان، وظیفهای ضروری و انکارناپذیر در زمینه سنجش پیشرفت افراد در مسیر نیل به اهداف و ماموریتهای سازمانی است. ارزیابی عملکرد، موجب آگاهی و بازخورد شده و نقاط قوت و ضعف عملکرد و موقعیت سازمان در محیط پرتلاطم و پر از تغییرات محیطی را تعیین خواهد کرد.
اصلاح عملکرد فردی و سازمانی، کلید موفقیت در رقابت است.
ارزشیابی عملکرد فرد و سازمان، به مدیران کمک میکند تا میزان تحقق اهداف استراتژیک سازمان را کنترل کنند. مدیران برای آگاهی در مورد میزان تحقق اهداف سازمان، لازم است با تمام کارکنان در ارتباط باشند. این امر، مستلزم آن است که مشاغل را بدرستی طراحی کرده، افراد مناسب و آموزش دیده را برای تصدی سمتهای سازمانی برگزینند و برای دستیابی به اهداف استراتژیک سازمان به آنها پاداش مناسب دهند و انگیزش لازم را ایجاد کنند. مدیریت عملکرد، رفتار فردی و سازمانی را سامان داده و عملکرد افراد را در سطوح پایین تا بالای سازمان بهبود میبخشد. یافتههای پژوهشی نشان میدهند سازمانهایی که از مدیریت عملکرد برخوردارند، دارای سود بیشتر، گردش مالی بهتر، بهرهوری بیشتر، عملکرد مالی بهتر و درامد بیشتر هستند.
در سالهای اخیر، سازمانها توجه بیشتر به کارکنان و اعضای خود را آغاز کرده و روشهای بهسازی محیط کار و تشویق کارکنان را جستوجو میکنند. این توجه از آنجا ناشی میشود که «انسان ارزندهترین سرمایه هوشمند» سازمان به شمار میرود. سازمانهایی که سرمایه هوشمند خود را از دست میدهند، شانس اندکی برای بقا دارند. برای ارج نهادن به این سرمایه عظیم، به مدیریت عملکرد و بویژه نظام ارزیابی عملکرد نیاز داریم.
مدیریت عملکرد، به منظور آگاهی از مهارتها، تواناییها، دانش و رفتار کارکنان پیوندی استراتژیک از طریق ارزیابی و ممیزی آنان فراهم میسازد. به این ترتیب، مدیریت ارشد در مورد چگونگی تأمین نیازهای کنونی و آتی سازمان خود آگاهی مییابد و نسبت به همسویی رفتار کارکنان در راستای تحقق اهداف، بازخورد مناسب میگیرد و در مییابد که آیا افراد، الزامات دستیابی به اهداف سازمانی را رعایت میکنند؟ آیا افراد از اینکه در تحقق اهداف سهیمند، احساس رضایت میکنند؟ آیا سازمان، رفتارهای مورد نیاز برای تحقق اهداف استراتژیک و پیشرفت را شناسایی، تشویق و ترغیب میکند؟ و آیا سازمان فرهنگ سازمانی مطلوبی را تقویت میکند؟
مدیریت عملکرد
تقریباً هر سازمانی دارای نوعی سیستم مدیریت عملکرد است که از آن انتظار میرود اهدافی مهم را در زمینه مدیریت سرمایه انسانی براورده سازد. این اهداف عبارتند از: برانگیختن افراد در جهت عملکرد مطلوب، کمک به افراد در جهت گسترش مهارتهایشان، ایجاد فرهنگ عملکرد، تعیین اینکه چه کسی مستحق ارتقاست، تصمیمگیری درباره افرادی که عملکردی ضعیف دارند و کمک به اجرای استراتژیهای کسب و کار (رحمانی، 1384).
عملکرد هر سازمانی، تابع عملکرد منابع انسانی آن سازمان و تعامل آنها با منابع، امکانات و تکنولوژی موجود در سازمان است. از سوی دیگر عملکرد منابع انسانی، تابع انگیزش و توانایی آنهاست. توانایی منابع انسانی خود تابع دانش شغلی و مهارت در کاربرد دانش مذکور در انجام وظایف و فعالیتهای شغلی است. انگیزش منابع انسانی، تابع نگرش آنها و شرایط و موقعیتی است که در آن کار میکنند. مدیریت عملکرد، فرایندی است که این توابع از طریق آن در سازمان بهکار گرفته میشوند. به بیانی دیگر، مدیریت عملکرد مجموعهای به هم پیوسته از سیاستها و اقداماتی است که از طریق تمرکز بر عملکرد فردی، موجب دستیابی به اهداف میشود.
تحقیقات موجود، نمایانگر این واقعیت است که بین انجام وظایف و مسئولیتهای اجتماعی یک سازمان از یکسو و عملکرد واحد مدیریت منابع انسانی آن از سوی دیگر، رابطهایی بسیار نیرومند وجود دارد (fa.Wikipedia.org).
عناصر اصلی مدیریت عملکرد عبارتند از:
1 ایجاد چشماندازی مشترک از اهداف استراتژیک سازمان
2 تعیین اهداف عملکردی (ناشی از اهداف استراتژیک سازمان) برای هر یک از افراد و گروهها به منظور حصول اطمینان نسبت به همسویی عملکرد افراد در راستای نیازهای سازمان
3 استفاده از فرایند رسمی بررسی و ارزشیابی میزان موفقیت گروهها و افراد در تحقق اهداف
4 پیوند دادن ارزشیابی عملکرد و توسعه کارکنان، پاداشدهی و ایجاد انگیزه و تقویت رفتار مطلوب. این عناصر بین اهداف استراتژیک سازمان و عملکرد کارکنان، توسعه سازمانی، پاداشها و نتایج سازمانی پیوند برقرار میکند.
همانگونه که از نمودار 1 استنباط میشود، مدیریت عملکرد از طریق رعایت این چرخه، باعث پرورش مستمر منابع انسانی سازمان میشود (میرسپاسی، 1383 ص 224).
ارزیابی عملکرد
این شیوه، عبارت است از سنجش سیستماتیک و منظم کار افراد در ارتباط با نحوه انجام وظیفه آنها در مشاغل محوله و تعیین پتانسیل موجود در آنها به منظور رشد و بهبود (میرسپاسی، 1383 ص 223).
ارزیابی عملکرد، معیاری است برای سنجش اثربخشی سازمان. اگر عملکرد فرد اصلاح شود، پر واضح است که عملکرد سازمان نیز بهبود خواهد یافت. ارزیابی عملکرد، فعالیتی اساسی و مستمر مدیریتی است. به همین دلیل است که مدیران دائماً رفتار کارکنانشان را مورد مطالعه قرار داده و در مورد آنها قضاوت میکنند. فرایند ارزیابی، به صورت رسمی و غیررسمی انجام میشود و تأثیری مستقیم بر افزایش حقوق، ارتقا و ترفیع، انفصال، انتقال و آموزش دارد.
به منظور آگاهی از نتایج عملکرد منابع انسانی و میزان کارایی آنان، ضروری است که منابع انسانی موجود در سازمان مورد ارزیابی قرار گیرند. از این طریق، با شناخت نقاط قوت و ضعف منابع انسانی، اقدامات بهسازی و بالندگی نیروی انسانی به منظور دستیابی به اهداف سازمانی صورت میپذیرد.
کیفیت عملکرد سازمانهایی که در زمینه رفع نیازهای اجتماعی فعالیت میکنند، در جامعه مورد ارزیابی مستمر قرار میگیرد و ادامه فعالیت و بقای این سازمانها، منوط به ارزیابی مثبت جامعه از عملکرد آنان است. از سوی دیگر، ادامه فعالیت و بقای هر سازمان، دستیابی به اهداف است. هر دو مورد یاد شده مرهون کارامدی و شایستگی منابع انسانی شاغل در سازمان بوده و ضروری است که نحوه انجام کار توسط افراد و عملکرد آنان مورد ارزیابی قرار گیرد و ضمن مقایسه با استانداردها و معیارهای قابل قبول، بازخورد مناسبی به فرد داده شود (حبیباله دعائی، 1384، ص 203).
صرفنظر از اهمیت مدیریت عملکرد، اکثر سازمانها دارای هیچ نوع روش سیستماتیک برای ارزیابی یا استفاده از سیستمی که با فرهنگ سازمانی و اهداف استراتژیک سازمان همخوانی داشته باشد، نیستند.
مدیران منابع انسانی، در طراحی و پیادهسازی سیستمهای ارزیابی و ارائه آموزشهای آشنایی مدیران و کارکنان با اهمیت و کاربرد ارزیابی عملکرد در توسعه منابع انسانی، بهبود عملکرد و دستیابی به اهداف استراتژی سازمان، نقشی چالش برانگیز و حساس دارند. البته پذیرش این واقعیت که ار
زیابی کارکنان جزء وظایف اساسی و خطیر مدیران است، از سوی آنان کاری دشوار تلقی میشود.
مدیر یا رهبر در اجرای چنین نقشی، با زیردستان خود ارتباط برقرار کرده و همچون گذشته، خود را به عنوان قاضی یا دادستان به آنها تحمیل نمیکند. فراتر اینکه، فرد تشویق و ترغیب میشود برای برنامهریزی و ارزیابی نقشی که خود در راه تأمین هدفهای سازمانی ایفا میکند، مسئولیتهای بیشتری را برعهده بگیرد که در نتیجه، به فرصتهای مناسبی دست مییابد تا بتواند نیازهای خود شکوفایی خویش را ارضا کند. (پارسائیان، 1380، ص 338).
مقاصد و اهداف اساسی ارزیابی عملکرد
هدف اساسی ارزیابی عملکرد، ارائه اطلاعات صحیح و دقیق درباره عملکرد شغلی اعضای سازمان است. این اطلاعات هر چه دقیقتر و مؤثرتر باشند، ارزش بالقوه آنها برای سازمان بیشتر است. هدف ارزیابی عملکرد، شناسایی میزان اثربخشی و کارامدی کارکنان سازمان از طریق ایجاد و توسعه اطلاعات حیاتی منابع انسانی است.
ارزیابی عملکرد، نه تنها اطلاعاتی معتبر و صحیح را در اختیار مدیران قرار میدهد بلکه اطلاعات مناسبی را در اختیار کارکنان نیز قرار میدهد، آنان را نسبت به عملکرد و رفتارهای شغلی خود آگاه میسازد و باعث میشود تا به نقاط قوت و ضعف عملکرد خود پی ببرند. این اطلاعات، پایه مناسبی برای اصلاح و بهبود رفتارهای شغلی و رشد و پرورش شخصیت کارکنان خواهد بود.
نمودار 1: چرخه مدیریت عملکرد
نمودار 2: پیوند استراتژیک اهداف و عملکرد سازمانی با اهداف و عملکرد فردی
هدف اساسی نظام ارزیابی، تعیین و تعریف شکافهای ارزیابی است. این شکاف، زمانی پدید میآید که عملکرد در حد استانداردهای تعیین شده نباشد. هدف اساسی نظام بازخوردی، آگاهی دادن به کارکنان در مورد کیفیت عملکرد و مسائل شغلی آنهاست.
یکی از دلایل شکست سازمانها، عدم رعایت اصل مسئولیتپذیری و پاسخگویی است. این بیتوجهی در جایی رخ میدهد که کارکنان، وظایف و مسئولیتهای مشخصی داشته باشند، اما در برابر آنها پاسخگو نباشند. عدم پاسخگویی باعث میشود که افراد، نقص کار خود را به دیگری نسبت دهند
گرچه بقای سلامت سازمان و ایجاد میل و رغبت به کار در کارکنان، در گرو وجود سیستم صحیح ارزیابی نیروی انسانی است، اما بهطور کلی میتوان اهم اهداف آن را به شرح ذیل بیان کرد:
1 تعیین بازدهی کار یا بهرهوری
عبارت است از قدرت تولید و یا مقدار تولید یک شخص یا یک کارگر در یک واحد زمانی، به بیانی دیگر میتوان گفت: بهرهوری عبارت است از میزان و قدرت تولید یک واحد تولیدی و یا نسبت میان مقدار معینی محصول و مقدار معینی از یک یا چند عامل تولید.
2 تعیین کارایی
عبارت است از نسبت کار انجام شده یا انرژی مصرف شده به منابع مصروفه و یا نسبت مقدار تولید شده به مقدار عواملی که به کار گرفته شدهاند.
3 تعیین کارامدی
عبارت است از میزان موفقیت در تحقق اهداف و یا انجام مأموریتها.
4 طبقهبندی عادلانه کارکنان
عبارت است از دستیابی به وضعیت استعداد و توان نیروی انسانی موجود و سوق دادن استعدادهای نهفته به سمت اهداف مطلوب سازمان و نیز به کارگیری این اطلاعات در انتصابات و ترفیعات آتی و براورد نیازهای آموزشی کارکنان و تعیین طبقهبندی عادلانه کارکنان در گروههای مختلف شغلی (حبیباله دعائی 1374 ص203).
ویژگیهای برنامه پویایی ارزیابی عملکرد عبارتند از:
1 بیان اهداف
2 بازخورد عملکرد
3 اصلاح عملکرد
هدفگذاری مؤثر، یکی از الزامات اساسی برنامه ارزیابی عملکرد بوده و مبنایی برای اندازهگیری عملکرد و دریافت بازخورد است. هدفگذاری یکی از ضرورتهای مطلق برای بازخورد عملکرد است.
بازخورد نیز برای هدفگذاری کیفی برنامهها، ضروری است زیرا به کارکنان اجازه میدهد تا نسبت به چگونگی انجام امور آگاهی یابند، نقاط قوت و ضعف عملکردی خود را باز شناسند. همچنین به آنها کمک میکند تا هدفهای درستی تعیین کنند. هدفگذاری مؤثر برنامهها میتواند ابزار قدرتمندی برای افزایش انگیزه کارکنان و عملکرد آنان باشد (ریموند استون، 1998).

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دانلود مقاله پیش بینی دبی رودخانه با استفاده از روش نزدیک ترین
دانلود مقاله نکته ها (22) با word
دانلود مقاله طرح اعزام نیروهای واکنش سریع به مناطق بحران زده کش
دانلود مقاله بررسی تغییرات PH و اینورت و رنگ در فرایند تغلیظ شر
دانلود مقاله بررسی کارآیی آلوم بازیافتی در حذف رنگ و مواد آلی ا
دانلود مقاله بررسی روش تلفیقی(زراعی و شیمیایی) بر خصوصیات کمی و
[عناوین آرشیوشده]