هرکس دانش اندوزد و به آن عمل نکند، خداوند روز قیامت وی را نابینا برانگیزد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ـ خطاب به ابن مسعود ـ]
 
یکشنبه 95 مرداد 31 , ساعت 4:51 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله روانشناسی یادگیری با word دارای 16 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله روانشناسی یادگیری با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله روانشناسی یادگیری با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله روانشناسی یادگیری با word :

روانشناسی یادگیری

روانشناسی یادگیری (Learning Psychology)

هیلگاد روانشناس آمریکایی در یک تعریف جامع یادگیری را اینگونه تعریف می‌کند: ” یادگیری یعنی؛ تغییر نسبتا پایدار در رفتار که بر اثر تجربه در توانایی‌های بالقوه فرد بوجود می‌آید.”

دیدکلی
• تفاوت سطح انسان قرن 21 با اجداد غارنشین را چه چیزی پر می‌کند ؟
• یادگیری در زندگی انسان چه نقشی دارد ؟
• ایا یادگیری محدود به مدارس و آموزشگاهها است ؟
نقش یادگیری در همه صحنه‌های زندگی نمایان است. یادگیری تنها آموختن مهارتی خاص با مطالب درسی نیست؛ بلکه در رشد هیجانی ، رشد شخصیتی ، تعامل اجتماعی انسان دخالت دارد. انسان یاد می‌گیرد که از چه چیزی بترسد، چه چیزی را دوست بدارد و کجا چگونه رفتار کند. در واقع نوزاد از همان لحظه تولد درگیر فرآیند یادگیری می‌شود و این توانایی است که باعث پیشرفت و تفاوت روزانه او تفاوت انسانهای یک نسل از انسانهای نسل قبل از خودشان می‌شود.

فرآیند یادگیری با توجه به اهمیتش همیشه مورد توجه بوده و در این مورد دانشمندان بسیاری اظهار نظر ، پژوهش و نظریه پردازی کرده و جواب بسیاری از سوالات را روشن کرده‌اند، بطوری که می‌توان با صراحت و اطمینان در مورد اینکه “یادگیری چیست ؟ ، چگونه رخ می‌دهد و عوامل موثر کدام هستند ؟ ” بحث کرد.

ویژگی‌های یادگیری
تغییر در رفتار
یادگیری همره با “تغییر” است، به گونه‌ای که بعد از کسب یادگیری موجود زنده (از جمله انسان) رفتارش (بیرونی یا درونی) به یک روش یا حالت جدید تغییر می‌یابد. این تغییر هم در رفتارهای ساده و هم در رفتارهای پیچیده دیده می‌شود.
پایداری نسبی
درست است که یادگیری همراه با تغییر است ولی هر تغییری یادگیری محسوب نمی‌شود، بلکه تغییرات ناشی از یادگیری پایداری (Permanency) دارند؛ و تغییراتی که پایداری نداشته باشند را نمی‌توان به یادگیری نسبت داد (نظیر تغییرات ناشی از مصرف دارو یا مواد ، هیجانها ، خستگی و; که پس از رفع اثر دارو ، موضوع هیجان یا رفع خستگی و;تغییرات نیز ناپدید می‌شوند). فردی که مسئله یا چیزی را یاد گرفته است تغییرات حاصل از آن را همواره با خود دارد و در مواقع لازم به اجرا در می‌آورد.

توانایی‌های بالقوه
یادگیری در فرد نوعی توانایی ایجاد می‌کند، بدین معنی که ” تغییرات پایدار در رفتار” نتیجه تغییر در “توانایی‌ها” است، نه تغییر در رفتار ظاهری. اگر طرف دیگر این توانایی‌ها همیشه مورد استفاده قرار نمی‌گیرند بلکه بعضی مواقع بصورت بالقوه هستند و هر وقت موقعیت و فرصت استفاده فراهم شود؛ از حالت بالقوه خارج و به حالت بالفعل (عمل) در می‌آیند. مثلا فردی که دوچرخه سواری را یادگرفته است، اگر موقعیت دوچرخه سواری برای او فراهم نباشد این توانایی بصورت بالقوه در فرد باقی می‌ماند و هر وقت موقعیت و فرصت دوچرخه سواری فراهم شود (مثلا یک دوچرخه در اختیار او قرار گیرد) این توانایی از بالقوه به بالفعل (حالت عمل) در می‌آید. این بدان معنی است که یادگیری هیچ وقت از بین نمی‌رود.

تجربه

هر نوع تغییر در توانایی‌های بالقوه زمانی یادگیری محسوب خواهد شد که بر اثر “تجربه” (Experience) باشند، یعنی”محرک‌ها” (عوامل) بیرونی و درونی بر فرد (یاد گیرنده) تاثیر بگذارد (نظیر خواندن کتاب ، گوش دادن به یک سخنرانی ، زمین خوردن کودک و فکر کردن در باره یک مطلب و ;) بدین ترتیب تغییرات پایداری که در توانایی افراد بوسیله عواملی به غیر از تجربه بدست می‌آید یادگیری محسوب نمی‌شود. تغییرات پایدار غیر تجربه‌ای بیشتر عوامل رشدی را دربر می‌گیرند (نظیر عضلانی شدن ، دندان درآوردن ، تغییرات بلوغ ، پیر شدن و ;).

یادگیری یا وراثت
بحث در مورد نقش یادگیری و وراثت (Inheritance) به سه نظریه متفاوت که هر یک طرفداران خود را دارند؛ منتهی می‌شود. گروه اول از این دیدگاه دفاع می‌کنند که “این وراثت است که رفتار و اعمال ما را شکل می‌دهد و یادگیری نقشی زیادی ندارد. گروه دوم به نقش مطلق یادگیری تاکید و وراثت را رد می‌کنند. اما در دهه‌های اخیر نظریه سومی نیز مطرح گردید که در آن بر نقش “تعاملی وراثت و یادگیری” تاکید شده است. هم از لحاظ نظری و هم از دیدگاه تحقیقی نظریه سوم بهترین دیدگاه و راهکار را دارد. از دیدگاه این گروه هیچ کدام مطلق نیستند، بلکه آنها کامل کننده یکدیگر هستند.

“انسان موجودی یادگیرنده است اما انسان چیزی را یاد نمی‌گیرد، مگر آنکه قبلا در ساخت ژنتیکی‌اش ، توانایی‌ها و برنامه ریزی‌هایی وجود ندارند که مستقل از توارث باشد و هیچ رفتاری وجود ندارد که تحت تاثیر یادگیری قرار نگیرد مثلا کودکان بعد از سن معینی شروع به “خزیدند ، ایستادن و راه رفتن” می‌کنند (نقش وراثت) با این حال در ابتدا نواقص و مشکلات زیادی دارند که با گذشت زمان و در اثر تجاربی که بدست می‌آورند، آنها را اصلاح می‌کنند (نقش یادگیری).
نظریه‌های یادگیری

تداعی گرایی ( Associationism)
تداعی سنت گرایی از ارسطو فیلسوف یونانی باقی مانده است که در اواخر قرن نوزده و در اوایل قرن بیستم بصورت علمی و با عنوان‌های “شرطی سازی ، نظریه‌های محرک – پاسخ و رفتار گرایی” در آزمایش‌های پاولف (Pavlov )، ترندایک ( Thorndike) و اسکینر (Skinner) و;” مورد مطالعه واقع شده است. این نظریات بر پیوند بین محرک‌ها و پاسخ‌ها تاکید و یادگیری را حاصل آن می‌دانند. این نظریات “شناخت (Cognition) ، تفکر (Thinking)” و هر فرآیندی را که قابل مشاهده مستقیم نباشد را مردود می‌دانند.
یادگیری اجتماعی (Social Learning)

نظریه یادگیری اجتماعی شکل دیگری از نظریه‌های تداعی گرا است که در کارهای البرت بندورا (Albert Bandura) و جولیان راتر (Julien Rotter) دیده می‌شود. این نظریه‌ها هم بر رابطه “محرک- پاسخ” تاکید دارند ولی در کنار آن بوجود “متغیرها و عوامل شناخت درونی” واسطه بین “محرک- پاسخ” اعتقاد دارند. این کار آنها بازتاب و تقویت کننده رویکردهای شناختی در روان شناسی است.
شناخت گرایی (Cognitiveism)

تاکید “رویکرد شناختی” معمولا ، بر ادراک (Perception) ، تصمیم گیری (Decision making )، پردازش اطلاعات و; است این نظریه‌ها در مخالفت با “تداعی گرایی افراطی” بوجود آمدند. در واقع این نظریه‌ها به جنبه‌هایی از فرآیند یادگیری توجه کردند که در نظریه‌های تداعی گرا کنار گذاشته و حتی مردود اعلام شده بود. از نظریه پردازان این حوزه می‌توان با نظریه‌های (Gestalt)، پردازش اطلاعات و ; اشاره کرد.
حافظه و یادگیری
به نظر می‌رسد انسان هر چه دارد (منظور پیشرفت‌ها) از برکت وجود حافظه (Memory) دارد. در واقع اگر حافظه نبود، شواهدی هم برای وجود یادگیری در دسترس نبود. گفته شده اگر حافظه نبود انسان مجبور بود هر لحظه و هر روز روشن کردن آتش را یاد بگیرد. بدین ترتیب حاقظه و یادگیری بطور جدایی‌ناپذیری باهم ارتباط دارند. حافظه ، یادگیری را با ذخیره کردن تجربیات و یکپارچه کردن آنها تسهیل می‌کند.

برای ثبت ، نگهداری و بازخوانی موضوعات یادگرفته شده مراحل سه گانه “رمز گردانی (Coding)، اندوزش (Storage) و بازیابی (Retrieval) لازم است. و این سه مرحله خود در قالب انواع سه گانه حافظه یعنی حافظه فوری (Immediate Memory)، حافظه کوتاه مدت Short- Term Memory)) و حافظه بلند مدت (Long- Term Memory) مورد بررسی قرار می‌گیرد.

فیزیولوژی یادگیری و حافظه
تمام اتفاقات مربوط به یادگیری (چه از نوع تداعی و چه از نوع شناختی) و تمام مراحل و فرایندهای مربوط به حافظه در مغز انجام می‌گیرد. تحقیقات زیادی درمورد محل و موقعیت نورون‌هایی که با یادگیری و حافظه در ارتباط هستند، شده است تا به سوالاتی از قبیل “مکانیزم عصبی یادگیری و یادآوری چگونه است؟ ، چگونه خاطره‌ها نگهداری می‌شوند؟ و; پاسخ داده شود.

این تحقیات به نظریه‌های زیاد و متفاوتی مانند نظریه تثبیت (Consolidation Theory) ، نظریه سنتز پروتئین (Portion Synthesis Theory) ، نظریه میانجی‌های عصبی (Neurotransmitter Theory) و; منجر شده است. اما باز هم اطلاعات و آگاهی انسان از فرایند دقیق این اعمال ناقص است و پژوهش‌هادر این زمینه ادامه دارد.

گستره روانشناسی یادگیری
کلید ورود به مطالعات و مباحث روانشناسی مطالعه و آگاهی از روانشناسی یادگیری است. روانشناسی یادگیری پایه‌ای برای درک و فهم سایر حوزه‌های روانشناسی است و سایر حوزه‌های روانشناسی نیز از نظریات و تحقیقات روانشناسی یادگیری استفادهای وسیعی می‌برند. در کنار این موضوع روانشناسی یادگیری در زندگی روزمره از کاربردی‌ترین حوزه‌های روانشناسی است مدرسه ، آموزشگاه‌ها ، روشهای تربیت کودک ، آموزش رانندگی ، روش‌های درمانی و انتقال تجربیات از نسلی به نسلی دیگر به یادگیری و روشهای آن وابسته هستند.
چشم انداز این علم
این تفکر که “در آینده از اهمیت و جایگاه یادگیری کاسته خواهد شد”، محال است. توجه ، مطالعه ، اظهار نظر و نظریه پردازی در حوزه یادگیری و روش‌های آن از قدمتی چند هزار ساله برخوردار است و به نظر می‌رسد این وضع در آینده هم ، همین باقی خواهد ماند. انسان همیشه دنبال روش‌های جدید و بهتری برای یادگیری است. در حال حاضر پژوهش‌های مرتبط با “یادگیری شناختی” از پرکارترین و مقدم‌ترین حوزه‌ها است و در آینده هم این حوزه فعالیت بیشتری خواهد داشت.

مهارتهای یادگیری
نظریه های یادگیری
اصولاً هر فعالیتی یک مبنای نظری دارد که منتج از یک سری تحقیقات و تابع یک اصول و شناخت کلیت یافته¬ای است .
نظریه به معنای وسیع عبارتست از تعبیر و تفسیر حوزه ای از شناخت . در نتیجه براساس این تعریف، نظریه¬های یادگیری اصول کلیت یافته¬ای هستند در زمینه یادگیری و شرایط آن . یعنی نظریه¬های یادگیری در واقع تحلیل کننده شرایط یادگیری است .
بسیاری از معلمین و دانشجویان بین نظریه و فرضیه تفاوت قائل نیستند یا اشتباه می¬کنند وقتی می¬گوییم فرضیه یعنی یک راه حل احتمالی علمی مسأ¬له در برابر یک مسأ¬له¬ای که هنوز صحت و سقم آن تأیید و یا رد نشده است .

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
یکشنبه 95 مرداد 31 , ساعت 4:51 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله در مورد قتل عمد شبه عمد و خطای محض با word دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله در مورد قتل عمد شبه عمد و خطای محض با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله در مورد قتل عمد شبه عمد و خطای محض با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله در مورد قتل عمد شبه عمد و خطای محض با word :

قتل عمد شبه عمد و خطای محض

محقق ( ره ) در مقام بیان ضابطه عمد محض و شبه عمد و خطای محض که مبین فرق آنها ازیکدیگر نیز هست – در کتاب دیات می فرماید:
و ضابط العمد: ان یکون عامدا فی فعله و قصده . و شبیه العمد: ان یکون عامدا فی فعله مخطئا فی قصده . و الخطا المحض : ان یکون مخطئا فیهما1 .

در کتاب قصاص نیز درباره چگونگی تحقق قتل عمد می فرماید:
و یتحقق العمد بقصد البالغ العاقل الی القتل بما یقتل غالبا ولو قصد القتل بما یقتل نادرا. فاتفق القتل فالاشبه القصاص 2
صاحب جواهر بر این کلام افزوده اند:
بل و بقصده الضرب بما یقتل غالبا عالما به و ان لم یقصد القتل لان القصد الی الفعل المزبور قصد الی القتل کالضرب بالعصا فلا یقلع عنه حتی یموت 3
شیخ طوسی پیش از محقق و نیز علامه و شهیدین و سایر فقها مطابق همین رویه سخن گفته اند4 بنابراین قتل عمد و شبه عمد و خطای محض را میتوان ابتدا بدین ترتیب تعریف کرد:
الف – قتل عمد آن است که عملی که در مورد مقتول انجام می یابد آگاهانه بوده و مقصود از انجام آن نیز کشتن وی با شد.
ب – در شبه عمد عملی که در مورد مقتول انجام یافته آگاهانه است اما قصد قتل در میان نیست و عمل انجام یافته نیز کشنده نمیباشد و اتفاقا موجب قتل میگردد.
در خطا محض شخص مقتول اصلا مورد نظر قاتل نیست یعنی قاتل نه می خواهد که مقتول را بکشد و نه درصدد انجام عملی در مورد مقتول بوده است. در واقع مقتول اتفاقا هدف را می گیرد و در نتیجه به قتل میرسد.
با توجه به آنچه گذشت در قتل عمد دو امر شرط است:
1مقتول مورد نظر قاتل با شد با تمام اوصافی که باید مقتول دارا باشد و این اوصاف نیز در حکم قصاص موثر است .
2قاتل از روی عمد و اختیار آهنگ قتل مقتول را نموده باشد. این شرط به یکی از دو صورت زیر تحقق مییابد
1-2قصد کشتن طرف به هر وسیله ای که ممکن باشد.
2-2 قصد انجام عملی که در مورد مقتول مورد نظر عادت کشنده است و قاتل نیز این جهت را بداند بدین ترتیب قصد عملی که نوعا کشنده است قصد قتل محسوب میگردد.
2 عمل در فعل و عمل در قصد
در تشخیص هر یک از اقسام قتل دو جمله ” عامدا فی فعله ” و ” عامدا فی قصده ” اثباتا و نفیا یا به اختلاف تکرار شده است.

مقصود از عمد در فعل آن است که فعل انجام یافته از روی غفلت و بی توجهی سرنزده 5، بلکه با آگاهی به انجام رسیده باشد . یعنی عمل انجام یافته – با تمامی خصوصیاتش از لحاظ فعل و فاعل و مفغول به – عمل یک فاعل مختار باشد، تا بتواند انتساب فعل به فاعل کاملا محفوظ باشد.
مقصود از ” عمد در قصد ” قصد کشتن است . یعنی میبایست مقصود قاتل از عملی نه به انجام میرساند کشتن طرف باشد . خواه عمل انجام یافته – نوعا – کشنده باشد یا نباشد . آنچه مهم است این است که قاتل با انجام عمل قصد کشتن مقتول را داشته و این قصد نیز تحقق یافته باشد. در اینجا انتساب قتل واقع شده به قاتل کاملا محفوظ است .
پس در قتل عمد باید که انتساب قتل واقع شده ، با تمام خصوصیات موثر آن ، به قاتل محفوظ باشد . بنابراین دو امر معتبر است یکی آنکه : عمل انجام یافته ، از روی اراده و اختیار به انجام رسیده باشد ،دیگر آنکه مقصود انجام دهنده ی عمل از انجام آن قتل طرف بوده باشد یعنی :
”عامدا فی فعله ” و ” عامدا فی قصده ” باشد .
اما در شبه عمد ، هرچند انتساب عمل به عامل یا قاتل محفوظ است . ولی انتساب قتل بوی منتفی است . زیرا درست است که عمل واقع شده ، از روی اراده و اختیار فاعل صادر شده اما قصد قتل در میان نبوده است . یعنی فاعل :
” عامدا فی فعله ، مخطئا فی قصده ” بوده است .
در خطای محض ، به خلاف دو مورد دیگر ، به طور کلی اصل انتساب منتفی است یعنی نه عملی که در مورد مقتول به انجام رسیده از روی اراده و اختیار فاعل بوده و نه قصد قتل مقتول در کار بوده است . یعنی فاعل : ” مخطئا فیهما ای فی الفعل و القصد ” دانسته میشود .
از جهت دیگر نیزمیتوان گفت که : در خطای محض ، مقتول اصلا منظور نیست اما در شبه عمد ، مقتول منظور نظر است . لکن قصد کشتن وی در میان نیست و در عمد محض هر دو جهت منظور میباشد . در این باره شهید در لمعه – میفرماید :
” و الخطا الشبیه بالعمد : ان یتعمد الفعل و یقصد ایقاعه بالشخص المعین . و یخطی فی القصد الی القتل . فالطبیب یضمن فی مال مایتلف بعلاجه . و الخطا المحض ان لایتعمد فعلا و لاقصدا بالمجنی علیه ، و ان قصد الفعل فی غیره ” 6 .
3 آلت قتاله
تذکر این نکته بجاست که آنچه مطرح است نوعیت وسیله قتل نیست . بلکه نوعیت عملی است که در مورد مقتول انجام میباید ، هر چند که این عمل به لحاظ ضعف و ناتوانی مقتول منجر به کشته شدن وی گردد .
بنابراین اگر قاتل کسی را به قصد کشتن با چوبدستی آنقدر بزند تا بمیرد این زدن با چوب قتل عمد محسوب میگردد .
بر اساس همین نظریه ، فقها از تعبیر ” آلت قتاله ” صرف نظر کرده ، و تعبیر ” عمل کشنده ” را به کار برده اند . زیرا بسیار پیش می آید که آلت به کار رفته قتاله است و در عین حال چون عملی که انجام آن مورد نظر قاتل بوده و یا انجام یافته ، کشنده نبوده است ، قتلی که واقع شده است شبه عمد محسوب میگردد .

مثلا اگر در تعقیب شخص فراری ، به منظور متوقف کردن او ، تیری به طرف پاهای وی رها کنند ، و در همان زمان این شخص با شنیدن صدای اسلحه ناگهان روی زمین بنشیند ، و در نتیجه تیر به کمر یا پشت او اصابت کند ، و کشته شود ، در اینصورت چون عملی که مورد نظر بوده کشنده نبوده و اتفاقا موجب مرگ شخص گردیده است ، با آنکه آلت قتاله بوده است ، قتل مذکور شبه عمد محسوب میگردد .
در واقع مقصود از ”ما یقتل غالبا ” فعل کشنده است ، نه آلت کشنده . از این رو صاحب جواهر میفرماید : ” لان القصد الی الفعل المزبور قصد الی القتل ” . مگر آنکه گفته شود که مقصود از آلت قتاله ، مطلق عمل کشنده است . به طور خلاصه آنچه مطرح است وسیله ای نیست که بعنوان آلت قتل به کار می رود بلکه چگونگی انجام عمل است .
4 قصد شخص معین
سوال مهمی که دراینجا مطرح است آن است که آیا در تحقق قتل عمد ( محض ) قصد شخص معین و به خصوص شرط است ؟ ظاهرا شهیدین – در لمعه و روضه – به این سوال پاسخ مثبت داده اند شهید اول میفرماید : ”الخطا المحض مثل ان یرمی حیوانا فیصیب انسانا . او انسانا معینا فیصیب غیره ”
یعنی وقتی تیرانداز انسانی را قصد میکند ، وتیرش به انسان دیگری اصابت می نماید ،قتل حاصل ، خطای محض است .
شهید ثانی نیز در شرح آن گفته اند : ” و مرجعه الی عدم قصد الانسان اوالشخص . و الثانی لازم للاول ” 7 .
در این معنی خطای محض آن است که فاعل از ابتدا قصد تیراندازی به انسان را نکرده و یا قصد انداختن تیر به شخص معینی را ننموده است که صرت دوم لازمه صورت اول است . در اینجا آنچه عمده مطلب است ، ” قصد شخص معین نکردن است ”. چون این امر نتیجه ی آنستکه فاعل یا اصلا قصد انسان نکرده و یا قصد شخص معین ننموده باشد.
شهید ثانی در جای دیگری پیرامون قتل عمد به همین معنی اشارت دارد : ” بمعنی ان یقصد قتل الشخص المعین ” 8 و در مسالک – شرح شرایع – هم گفته است :
” العمد فی الفعل : قصد الشخص المعین به . والمراد فی القصد : ان یقصد قتله ; و هکذا یجب تقیید الخطا فی قصد شبیه العمد ”9
علامه هم – در قواعد – به این مطلب اشارت دارد و درباره ی خطای محض گفته است : ” ان یقصد صیدا او هدفا او عدوا او غیره فیصیبه ” .
و سید نیز – در شرح – گفته است : ” و کذا اذا رمی انسانا فاصاب انسانا غیره ، و هذامن الخطا المحض و مرجعه الی عدم قصد الانسان او الشخص . والثانی لازم الاول . بخلاف العکس ” 10
ظاهر روایات نیز همین مطلب را میرساند . در صحیحه ی ابی العباس وزراره آمده است :
” ان العمد : ان یتعمده فی قتله بما یقتل مثله . والخطا : ان یتعمده ولا یرید قتله ، یقتله بما یقتل مثله . والخطا الذی لا شک فیه : ان یتعمد شیئا آخر فیصیبه ” 11
در این صحیحه ، هر سه نوع قتل به این ترتیب بیان شده است :
عمد محض آن است که : قصد مقتول را بنماید و او را با چیزی که کشنده است به قتل برساند . و خطا شبه عمد آن است که : ( او را هدف گرفته ) و قصد وی را داشته اما قصد کشتنش را ننموده است و با چیزی او را به قتل میرساند که کشنده نیست و خطا محض نیز آن است که : قصد چیز دیگری را داشته است ، ولی اتفاقا به وی اصابت نموده است . و در روایات دیگر نیز همین مضمون وارد شده است :
” و اذا رمی شیئا فاصاب رجلا ؟ قال : ذاک الخطا الذی لاشک فیه ” 12
اما واقعیت آن است که فقها – عموما – گفته اند که موجب قصاص ” ازهاق النفس المحترمه ” : ریختن خونی است که از نظر اسلام محترم باشد .
محقق هم در شرایع می فرماید ” وهوازهاق النفس المعصومه المکافئه عمدا عدوانا ” 13
علامه – در قواعد – و شهیدین و غیر هم نیز ، همین تعبیر را نموده اند 14
به طور خلاصه آنچه موجب قصاص می گردد – و موجب قصاص نیز جز قتل عمد نیست – ریختن خون پاکی است که می بایست محترم نگه داشته شود ، بنابراین خصوصیت زید و عمرو مطرح نیست .
برای مثال اگر خونخواری آهنگ ریختن خون کسی را بنماید که از نظر اسلام واجب الاحترام است اما به اشتباه دیگری را به جای وی بگیرد که خون او نیز از لحاظ احترام همانند شخص منظور نظر قاتل است ، جای آن دارد که گفته شود وی آهنگ ریختن خون محترمی را نموده ، و به هدف خویش رسیده هرچند در مصداق اشتباه کرده است .
” من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا ” 15
هر کس آهنگ کشتن دیگری را بنماید و انگیزه کشتن وی قصاص یا رفع افساد فی الارض نبوده باشد ، مانند آن است که همه مردم را به قتل رسانده است زیرا وی هتک حرمت انسانیت نموده ، و بر روی حریم انسا نها شمشیرکشیده است.
” و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا ” 16 و هرکس بی جهت کشته شود ، ولی او را حقی است ، که میتواند بقصاص برخیزد .
در مورد مثالی که گذشت نیز حریم انسانیت هتک شده است ، قاتل که بیجهت مسلمان بی گناهی را از پا درآورده ، به همین امر دست یازیده است ، در واقع وی می خواسته است : ” ازهاق نفس محترمه ” ای را بنماید ، و آهنگ ” عدوان بر انسانیت ” کرده و هرچند در مصداق اشتباه نموده ، به نتیجه رسیده است . عمده مطلب آنست که به حریم انسان و اسلام لطمه وارده آمده ، و مصداق دعای شریفه تحقق یافته و آثار فساد فی الارض بروز نموده است و بنابراین باید با آن مقابله شود . شیخ ، در نهایته الاحکام ،میفرماید :
”فالعمد المحض هو : کل من قتل غیره بای شیئی کان ، اذا کان قاصدا بذلک القتل ، او یکون فعله مماجرت العاده بحصول الموت عنده ” 17
عمد محض آن است که کسی دیگری را به وسیله هر چیزی که باشد ، بکشد در صورتی که آهنگ قتل نموده باشد و یا کارش از آنگونه کارهایی باشد که عاده در خصوص مقتول موجب مرگ میگردد . در واقع اصل مطلب بر محور آهنگ قتل داشتن و به انجام رساندن آن میگردد . عبارات فقهای دیگر نیز به همین مضمون است :

”و یتحقق العمد بقصد العاقل البالغ الی القتل بما یقتل ” 18
صاحب جوا هر نیز به همین نتیجه رسیده است : که ملائک قتل عمد ، قصد کشتن انسان است . ایشان به عنوان مثال درباره خطا محض، به قصد زدن پرنده توسط شخص اشارت میکند که اتفاقا به انسانی اصابت می کند ، سپس میفرماید :
” و اما ضابطه فهوان یکون مخطئا فیهما ، ای فی القتل و القصد . کالمثال الذی سمعته الذی لم یقصد به رمی الانسان و لاقتله ; ” 19
در اینجا صاحب جواهر می فرماید مقصود شخص نه در زدن تیر ، و نه در کشتن ، انسان نبوده است . و بدین ترتیب معلوم میگردد : که اگر در زدن ، انسان – به طور کلی – مقصود باشد ، قتل عمد تحقق مییابد . صریح تر از این بیان ، عبارت ابی الصلاح حلبی است :
” و انما یکون القاتل قتلا یوجب القود منه ، بان یقصد الی قتل غیره فیقع مقصوده ” 20
قاتل قصد کرده بود که دیگری را بکشد ، و به مقصود خویش نائل آمد . مقصودی که بدان نائل شده است، همان قتل نفس محترمه است . زیرا ” قتل الغیر ” بوده و آن نیز واقع گردیده است .
علامه شیخ محمد حسین کاشف الغطا در اصل الشیعه میگوید :
” ولو قصد رجلا فاصاب آخر ، و کلاهما محقون الدم ، فهو عمد محض . اما لو کان القصد الی غیرالمحقون فاصاب المحقون فهو شبه العمد ” 21
هر گاه شخص ، کسی را هدف قرار دهد ، و به دیگری اصابت کند ، و این هر دو محقون الدم باشند قتل عمد محسوب می گردد . ولی اگر کسی که مورد هدف قرار گرفته محقون الدم نبوده ، و به آن کس که محقون الدم بوده اصابت نموده باشد ، شبه عمد میباشد .
پس معلوم میشود که در قتل عمد، ملاک همان هدف قرار دادن انسان محقون الدم است وقتلی که واقع میشود بردارنده همین عنوان ( محقون الدم ) واقع میگردد و در این وقوع ، خصوصیت شخصی ملحوظ نیست .
بر اساس همین ملاک ، امام مدظله العالی درباره خطا محض میفرماید :
” و من الخطا المحض مالورمی انسانا مهدور الدم فاصاب انسانا آخر قتله ” .
و در مورد شبه عمد میفرماید :
” مالو قتل شخصا باعتقاد کونه مهدورالدم فبان الخلاف ، او بطن انه صید فبان انسانا ” 22
در بیان ایشان فرق میان خطا محض و شبه عمد آن است که ، اگر شخصی مقتول ، خود ، هدف قرار گرفته باشد ( به اعتقاد آنکه مهدورالدم است و خلاف آن آشکار میشود ) شبه عمد محسوب میگردد واگر هدف دیگری ( مهدورالدم ) بوده خطای محض است .
اما به هرحال هر دو مثال در این جهت مشترکند که در آنها مقصود هدف گیرنده انسان مهدورالدم بوده است .
در واقع لازمه ی این تفضیل آن است که اگر هدف قاتل ، انسان محقون الدم باشد ، عمد محض خواهد بود ، هر چند به شخص مورد نظراصابت ننماید و به دیگری ، که ماننداو است، اصابت کند 23 ابویعلی (سلار ) نیز در کتاب ” مراسم ”
میگوید :
” و اما الخطا اممحض فکان یرمی کافرا فیصیب مومنا ” 24
در اینجا نیز اگر در خصوص شخص دیگر نیز عنوان خطا صدق می کرد باید میگفت ” یرمی انسانا فیصیب غیره ” حال آنکه مقصود ابویعلی آن بوده است که قاتل ، کافر را هدف قرار داده اما به مومن اصابت نموده است . پس بحث در ” مهدورالدم ” و ”محقون الدم ” بودن است . و لازمه این کلام – طبق مفهوم مخالف _ روشن است .
مرحوم حائری شاه باغ ، نیز مینویسد :” با احراز قصد ، اشتباه در هدف موجب خروج از ماده 170 25 نیست . مثلا اگرتیراندازی به قصد قتل کسی شود و به شخص دیگری اصابت و موجب فوت شود، قتل عمدی تشخیص میشود ”26
و نیز در حکم شماره 1090/848 – 17 مرداد 1316 دیوانعالی کشور میگوید :
” در صدق عنوان جنایت ، قصد خصوص شخص که مورد اصابت واقع گردیده ، شرط نیست .” 27
و نیز حکم شماره 141 – 21 شهریور 1317 دیوانعالی کشور میگوید :
” در صدق ضرب یا جرح عمدی صدور آن از روی قصد کافی است . و لو اینکه ،در مضروب اشتباه شده باشد . پس اگر شخصی سنگی به کسی پرتاب کرده و اتفاقا به دیگری اصابت نماید ، این عمل داخل در ضرب عمدی بوده و تابع حکم یکی از مواد 171 و 172 و 173 قانون مجازات عمومی خواهد بود ” 28
این نظر صحیح است زیرا مسئله ای که از نظر اسلام اهمیت دارد، مساله داشتن یا از دست دادن یک نیروی فعال است کسی که موجب از دست رفتن این نیرو میشود به تمامی جهان انسانیت صدمه میزند : ” فکانما قتل الناس جمیعا ” و دست خود را به جنایتی در حد ” افساد ی الارض ” می آلاید . قصد وی آن است که انسان بیگناهی را بی جهت از پا درآورد
و به چنین کاری هم موفق میشود و بنابراین زید یا عمرو بودن ، مقتول فرقی نمی کند .
همچنین وقتی که شخص به سوی گروهی تظاهر کننده آتش میگشاید و افرادی را از پا در می آورد نسبت به هریک از کشته شدگان ، قاتل عمدبشمار می آید ، گرچه فردفرد اشخاص مقتول را اسما و نسبا هرگز نشناسند ، و هیچ کدام را بخصوص در نظر نداشته باشند .
و نیز اگر قاتل به قصد ترور شخص معین به طرف ا تومبیل وی شلیک نماید ، و ا فراد دیگری را که همراه او هستند ، بکشد نسبت به تمامی آنها قاتل عمد است .
هم چنین اگر شخصی به قصد از بین بردن ا فراد موجود در یک ساختمان ، آن را ویران بسازد ، و یا هواپیما و کشتی مسافربری را منفجر نماید و درنتیجه عده ای را بدین وسیله هلاک سازد چون عالما عامدا قصد ” اهلاک حرث و نسل ”
را داشته از زمره مفسدین فی الارض است و قاتل عمد محسوب میگردد .
در این موارد نمی توان گفت که این شخص ، قاتل نفس محترمه نیست به دلیل آنکه شخص مقتول را نمی شناخته یا مورد نظرش نبوده است . زیرا درهر حال کشتن انسان وهتک حریم انسانیت منظور نظروی بوده است وبنابراین تمامی تعاریف فقها در خصوص موجب قصاص ، و نیز آیه شریفه بر وی منطبق میباشد .
در اینجا ممکن است گفته شود که لازمه این برداشت آن است که مسئله قتل نفس را از زمره جنایات عمومی بدانیم و آن را از ردیف جنایات خصوصی که حق شخصی را ایجاب می کند ، خارج بنمائیم . اما اگر چنین باشد این مطلب را چگونه توجیه کنیم که : عقوبت جانی ، بستگی به خواست مجنی علیه دارد : اگر بخواهد قصاص میکند، اگر بخواهد دیه می گیرد ،و چنانچه بخواهد می بخشد .
”فمن عفی له من اخیه شیئی فاتباع بالمعروف و ادا الیه باحسان ” 29
در پاسخ میگوییم : همانطور که متذکر شده ایم جنایت قتل نفس ، در مرتبه گناهان کبیره ای است که مقتضی شدیدترین کفارات میباشد (کفاره جمع : دو ماه روزه پی در پی . آزاد کردن یک برده . اطعام شصت بینوا ) 30
و قرآن صریحا در خصوص آن وعده خلود در آتش را داده است :
” و من یقتل مومنا متعمدا فجزاوه جهنم خالدا فیها و غضب الله علیه و لعنه و اعدله عذابا عظیما ” 31
” هرکس مسلمانی را از روی عمد و آگاهی بکشد – و از کرده خود پشیمان نشود وکاملا توبه نکند عقوبت او همیشه
درآتش جاوید سوختن است ، و مورد غضب ا لهی قرار گرفته و خداوند ویرا از رحمت خویش رانده و عذابی بس عظیم برای وی تدارک دیده است .
در صحیحه هشام بن سالم – از امام صادق علیه السلام – آمده است :
” لایزال المومن فی فسحه من دینه مالم یصب دما حراما . قال : و لایوفق قاتل المومن متعمدا للتوبه ” 32
مومن از جانب دین اسلام پیوسته درگشایش قرار دارد 33 .تا آن هنگام که دست به جنایت و ریختن خون حرام نیالاید.
سپس فرمود : کشنده مرد مومن از روی عمد هرگز در انجام توبه موفق نمیشود .
این معنی بیان همان مفاد آیه شریفه ” و غضب اللّه علیه و لعنه و ا عدله عذابا عظیما ” است ، که بزرگترین عقوبت درباره قاتل عمد میباشد . اما در عین حال این طرز تلقی منافات با آن ندارد که شرع مقدس اسلام ، بجهت تسلی خاطر بازماندگان مقتول ( اولیا دم ) برای ایشان نیز حقی در نظر گرفته باشد :
” ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل انه کان منصورا ” 34
هرکس بیجهت کشته شود ، برای بازمانده وی حقی منظور گردیده است ، ولی نباید از این حق سو استفاده کند ، زیرا قانون یاور او است .
یعنی : قانون قصاص این حق را به او میدهد منتهی تا موقعی که نخوا هد سواستفاده کند ، و بر اساس حس انتقامجوئی به
ریختن خون بی گناهان بپردازد و موجب نقض غرض از ”جعل قانون قصاص ”35 گردد از این رو دنباله آیه عفو ، افزوده شده است که :
” ذلک تخفیف من ربکم و رحمه . فمن اعتدی بعد فله عذاب الیم ” .
عفو که توسط اولیا دم انجام مییابد تخفیفی است که خداوند در این باره معین فرموده و از بعد رحمت واسعه خود به آن نظر افکنده است . اما بلافاصله هشدار میدهد که : هر کس این بخشایش را وسیله تجاوز به دیگران قرار دهد ، عقوبت دردناکی در انتظار وی خواهد بود .
نکته مهم آن است که حیات و ممات کسی به اراده دیگری بستگی پیدا می کند ، خود عقوبت بزرگی است . چه اگر بخواهد بر او منت می گذارد و او را آزاد میکند ، اما در واقع تا پایان عمر وی را در اسارت و بندگی عفو خویش قرار میدهد و اگر بخواهد می کشد و او را از صحنه وجود بر کنار می زند . ” فامامنا بعد و اما فدا ” 36 ” یا منت است و آزادی توام با بردگی مطلق ویا فدیه دادن وخود را باز خریدن ” . در تفسیر عیاشی ازامام صادق علیه السلام – روایت می کند :
” ان الله بعث محمدا بخمسه اسیاف ، سیف منها مغمود ، سله الی غیرنا وحکمه الینا. فاما السیف المغمود فهو الذی یقام به
القصاص . قال تعالی : النفس بالنفس . فسله الی اولیا المقتول و حکمه الینا ” 37
خداوند پیغمبراسلام را با پنج شمشیر معبوث گردانید . یکی ازآن شمشیرها درغلاف است ، که بیرون آوردنش در اختیار دیگران اما حق حکم و نظارت بر آن با ما است .این شمشیر در غلاف همان است که قانون قصاص را به پا میدارد .
کشیدن آن با اولیا مقتول است ، ونظردرآن با ما است . یعنی : با نظروحکم ماست که میتوانند از آن استفاده کنند 38
حاصل آن که : هیچ گونه منافاتی ندارد که یک حق الهی یا حق عمومی جنبه خصوصی و شخصی هم داشته باشد ، و از این قبیل است ” حد سرقت ” که منوط به شکایت مسروق منه است .
” ان شا رفعه الی القاضی و ان شا خلی سبیله ” 39

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
یکشنبه 95 مرداد 31 , ساعت 4:51 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود بررسی تاثیر مشکلات رفتاری مانند ترس ، اضطراب ، افسردگی و ناسازگاری بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان با word دارای 81 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود بررسی تاثیر مشکلات رفتاری مانند ترس ، اضطراب ، افسردگی و ناسازگاری بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

 

فصل اول :

کلیات


1-1     مقدمه
اکثر ما مردم در دوره هایی از زندگی گرفتار اضطراب ، افسردگی ، خشم بی تناسب و بی کفایتی در روبه رو شدن با مشکلات زندگی شده ایم ، خشنود زیستن و داشتن زندگی با معنا در زمانه ای که تغییرات سریع اجتماعی و تکنولوژی به وقوع پیوندد کار آسانی نیست. بسیاری از فرضیات سنتی راجع به کار، مذهب، جنسیت، ازدواج و خانواده در گرداب تردید افتاده و ارزش های اجتماعی معینی که به پیشینیان ما که احساس امنیت می داد امروز دیگر برای رفتار ما رهنمودهای روشنی دست نمی دهد. بسیار نادر و کمیاب است که کسی در دوران زندگی خود هرگز طعم تنهایی ، شک به خویشتن و یأس و نا امیدی را بچسد. نزدیک به نیمی از همه مردم آمریکا در زندگی روزانه خود لااقل یک بار دچار نابسامانی و آشفتگی روانی یا هیجانی می شوند.که اگرکار به متخصص کشیده شود عنوان اختلال روانی را مطرح خواهد کرد(براهنی و همکاران 1994).
 شرایط مدرسه که منجر به عدم سلامت روان و یا ناسازگاری کودک می گردد همبستگی نزدیکی با مقررات اجرایی و انضباطی درمدرسه دارد کودکی که نتواند به رضایت کافی از مدرسه دست یابد اغلب در همانندی با اولیای مدرسه شکست می خورد. وبا مشکلات انضباطی وتحصیلی مواجه خواهد شد.  پاره ای از این کودکان و نوجوانان ترک تحصیل می کنند. کودکان تیز هوش و کم هوش گاه تکالیف مدرسه را پوچ وبی معنی می یابند. عده ای دیگر خود را در رسیدن به موفقیت تحصیلی عاجز و ناتوان  می بینند وبالاخره گروهی بی عدالتی و رفتار غیر منصفانه معلم را علت شکست خود می دانند و به دنبال راه هایی جهت خالی کردن کینه و دشمنی خود بر می آیند. مشکلاتی چون پر جمعیتی کلاسها، نبود امکانات و وسایل لازم، اعم از کتاب و وسایل کلاسی و زمین بازی وغیره، عدم سازماندهی فعالیت ها، نامناسب بودن کمی وکیفی تکالیف درسی و بالاخره عدم شناخت معلم از دانش آموزان و یا عدم توانایی وی در تدریس و تفهیم مطالب درسی، عدم تجانس و همخوانی مواد و برنامه های درسی با نیاز های کودکان و نوجوانان از جمله مواردی است که شرایط نامطلوب و نامناسب را در مدرسه فراهم می سازد و باعث بد رفتاری داشن آموزان می شود(نوایی نژاد 1381).
به منظور بر خورد صحیح با جریان فعالیت های مداوم فرد روانشناسان می کوشند تا رفتارها را به واحد های مختلف تقسیم و طبقه بندی کنند پاره ای از این پاسخ ها مانند به هم پلک زدن به سادگی قابل تشخیص است در حالی که پاره ای دیگر مانند پرخاشگری نسبت به شخص دیگر پیچیده و تعریف آن دشوار است. از مشکلات رفتاری تعابیر متفاوتی می شود، ویک من (1928) نخستین کسی بود که در آمریکا درباره نظرات متفاوت معلمان و روان پزشکان درباره مشکلات رفتاری تحقیق نمود. وی از آموزگاران خواست تا کودکان را با توجه به رفتار مسئله ساز آنان طبقه بندی کنند. نتایج مشخص نمود که بین آموزگاران و روان پزشکان در این زمینه کمترین توافق وجود دارد. آموزگاران رفتارهای جنسی، نافرمانی و موفق نبودند در زمینه تحصیلی را عارضه های مضر می دانستند. در حالی که برای روان پزشکان انزوا طلبی، اضطراب و غیر اجتماعی بودن مسئله بود. مطالعات سایر پژوهشگران در مراکز پیش دبستانی، ابتدائی و متوسطه نیز نشان داده است که عواملی چون امکانات فیزیکی، تعداد کتاب های کتابخانه، اندازه مدرسه و هزینه سرانه با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بی ارتباط است. در عوض به نظر می رسد که جهت گیری مدرسه به سوی پیشرفت و تصور دانش آموزان از مدرسه به عنوان واحدی منسجم، سازمان یافته و هدف دار بیشتر در این امر تأثیر دارد. سایر عوامل سازمانی مانند وجود نظم و مقرر داشتن تکالیف منزل و نمره گذاری آن ها، تشویق دانش آموز و مدت زمانی که معلم صرف تدریس نه برقراری نظم و حفظ آن در کلاس می کند نیز مؤثر بوده است (کرباسی – وکیلیان 1386).
نیاز به پیشرفت انگیزه ای است که بدون وجود پاداش های بیرونی فرد را به فعالیت وا می دارد. ترس از شکست در مقابل این انگیزه قرار می گیرد. مثل احساس نگرانی فرد هنگامی که به یک آزمون پاسخ می گوید. و یا برای انجام یک مصاحبه دعوت می شود. اگر چه مقداری اضطراب می تواند به ایجاد تمرکز کمک کند و به افزایش انگیزه منجر شود. و در نتیجه عملکرد را بالا ببرد اما مقدار زیاد آن بر عملکرد تأثیر منفی می گذارد. وجود سطح بالای اضطراب به ویژه هنگام یاد گیری مطالب جدید و یا حل مسائل پیچیده خطرناک است بنابراین می توان گفت که ترس از شکست مزاحم عملکرد خوب در مدرسه است. بیشترین عامل کسب موفقیت در مدرسه و در امتحانات داشتن آرامش همراه با هشیاری است(همان منبع).

 

منابع:
1)افروز غلامعلی - اختلالهای یادگیری 1385- اختلالات یادگیری – انتشارات دانشگاه پیام نور
2) دادستان پریرخ_ روانشناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی جلد اول 1387 انتشارات سمت چاپ دهم
3) عبدالمالکی صدراله – بهداشت روانی کودک و نوجوان 1385 – انتشارات آینه ی بهار
4)پارسا محمد – انگیزش و هیجان 1379 – انتشارات پیام نور
5) فرجاد محمد حسین – رودررو با مشکلات و اختلالات روانی ، رفتاری ،افسردگی ، اضطراب ، وسواس، پرخاشگری ،سؤظن درخانواده1377انتشارات بدر
6) نوابی شکوه- رفتار بهنجار و نابهنجار کودکان و نوجوانان و راههای پیشگیری و درمان نابهنجاریها 1381 – انتشارات انجمن اولیا ومربیان
7)ستوده هدایت اله- آسیب شناسی اجتماعی 1383 چاپ دوازدهم- انتشارات آوای نور
8)وکیلیان منوچهر- کرباسی منیژه – مقدمات راهنمایی و مشاوره 1386 –انتشارات پیام نور
9)گاهنامه احیا شماره 6 سال اول پاییز 83 زری کهریزی
10)رئیسی فرقانی شهلا- اردیبهشت 87 پیوند شماره 343 – 342- انتشارات اولیا و مربیان.
11)الن او –اس –اختلالات روانی کودکان رویکرد رفتاری به نظریه ها –پژوهش و درمان –ترجمه دکتر امیر هوشنگ مهریار با همکاری فریده یوسفی 1370 انتشارت رشد .
  12)دیوید فونتانا –روانشناسی برای معلم 1384 ترجمه عفت السادات حق گو انتشارات شباهنگ
13)جرالد دیویسون –جان ام –نیل –ان ام کرنیگ –آسیب شناسی روانی جلد اول مترجم دکتر مهدی دهستانی 1385 چاپ پنجم ویراست نهم انتشارات ویرایش
14)رابرت فرانکن –انگیزش و هیجان –حسن شمس اسفند آباد –غلامرضا محمودی –سوزان امامی پور 1384نشر نی
15)ریتال اتکینسون و دیگران –زمینه روان شناسی هیلگارد –مترجم محمد نقی براهنی و همکاران 1385 انتشارات رشد تهران

 

واژه نامه
 
پیشرفت – اکتساب    Achierement
      
نوجوانی    Adolescence
      
ترس از مکان های باز     Agoraphobia
      
اضطراب    Aدانلود بررسی تاثیر مشکلات رفتاری مانند ترس ، اضطراب ، افسردگی و ناسازگاری بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان با wordiety
      
رفتار نا بهنجار    Abnormal  behavior
      
داروی ضد اضطراب    Aدانلود بررسی تاثیر مشکلات رفتاری مانند ترس ، اضطراب ، افسردگی و ناسازگاری بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان با wordiety  drug
      
داروی ضد افسردگی     Anti  depressant
      
اختلال اضطرابی     Aدانلود بررسی تاثیر مشکلات رفتاری مانند ترس ، اضطراب ، افسردگی و ناسازگاری بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان با wordiety  disorders
      
دستگاه عصبی خود مختار    Autonomic  nervous  system
      
رفتار     Behavior      
رفتار درمانی    Behavior  therapy
      
رفتار گرایی    Behaviorism
      
اختلال رفتاری     Behavior  disorders
      
دیدگاه زیستی    Biological  perspective
      
تاریخچه فردی    Case  history
      
طبقه بندی    Categorization
      
دارو درمانی    Chemotherapy     
 
مفهوم    Concept      
ترس شرطی     Conditioned fear      
مکانیسم دفاعی    Defense mechanism      
هذیان    Delusion      
انکار    Denial      
افسردگی    Depression      
اختلال افسردگی     Depressive disorder      
سایق     Drive      
راهنمای تشخیصی وآماری اختلالات روانی    Diagnostic and Statistical manual of Mental disorders (DSM)      
خود ـ من    Ego      
درمان یا تشنج برقی     Electroconvulsive therapx          
برق نگار مغز    Electroencephalogram          
هیجان    Emotion      
محیط    Environment      
درمان با ضربه های برقی    Eletroshock therapy        
روانشناسی تکامل نگر    psychology    Evolutionary       
خاموشی     Extinction      
خانواده درمانی     Family therapy      
پاسخ جنگ یا گریز    Fight-or-flight respones      
تداعی آزاد    Free associaeion      
پاسخ برقی پوست     Galvanic skin response(G-S-R)      
اختلال اضطراب عمومی    Generalized aدانلود بررسی تاثیر مشکلات رفتاری مانند ترس ، اضطراب ، افسردگی و ناسازگاری بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان با wordiety disorder      
طرحواره    Geon      
گروه درمانی    Group therapx      
توهم    Hallucination       
روانشناسی سلامت     Health psychology        
روانشناسی انسانگرا     Humanistic psychology      
درمان های انسانگر    Humanistic therapy       
فرضیه     Hypothesis      
 
نهاد       id      
مشوق    Incentive       
مصاحبه    Interview       
درماندگی آموخته شده    Learned helplessness      
عقب ماندگی ذهنی    Mental retardation       
رفتار بهنجار    Hormal behavior       
منحنی بهنجار    Hormal curve       
فرضیه صفر    Null hypothesis       
مرحله دهانی     Oral stage       
نشانه های عینی    Objective symptoms       
روان درمانی    Psychotherapy       
جراحی مغز    Psycho surigery       
عملکرد    Performance       
اختلالهای شخصیت    Personality disorders       
ترس    Phobia       
روانکاوی    Psychoanalysis       
مرحله رشد روانی جنسی    Psychosexual stages      
پایایی    Reliability       
پاسخ    Response       
گروه نمونه    Sample       
نشانه های ذهنی    Subjective symptoms       
متغیر    Rariable       
نگرانی    Worry       
ترس    Fear       

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
یکشنبه 95 مرداد 31 , ساعت 4:51 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود رابطه بین رشد زبان بیانی و ابعاد مهارت‏ های اجتماعی در کودکان با word دارای 104 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود رابطه بین رشد زبان بیانی و ابعاد مهارت‏ های اجتماعی در کودکان با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

 

چکیده:
 زبان و مهارت اجتماعی دو مشخصه نوع بشر هستند که در زندگی انسان نقش بسیار مهمی ایفا می کنند. اکتساب گفتار و زبان یکی ازمهم ترین مؤلفه های رشد است که کاملاً وابسته به محیط اجتماعی شکل می گیرد. در این بین، زبان بیانی و دریافتی دو عنصر کلیدی رشد زبان محسوب می شوند که نقش مهی را در رشد و گسترش کفایت اجتماعی کودک بازی می کنند. هدف از این پژوهش، بررسی وجود ارتباط بین رشد زبان دریافتی و ابعاد مهارت های اجتماعی در کودکان 4 تا 6 ساله فارسی زبان بود.
مواد و رو شها:
در این پژوهش، 123 کودک4 تا 6ساله76 پسر و47 دختر)که معیارهای ورود به مطالعه را داشتند، از طریق تصادفی چندمرحله ای از بین همه مهدکودک های شیراز(  141 مهدکودک)، انتخاب شدند. در ابتدا از این کودکان آزمون رشد زبان و مقیاس نظام درجه بندی مهارت های اجتماعی که شامل دو فرم معلم و والدین است، گرفته شد. داده های حاصله با استفاده از روش ضریب همبستگی توسط نرم افزار SPSS 16 در سطح معنی داری05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
ارتباط مثبت و معنی داری را بین تحول زبان دریافتی و ابعاد مهار تهای اجتماعی فرم معلم نشان داد
همچنین، بین .(P > 0/ ولی همبستگی معنی دار بین تحول زبان دریافتی و ابعاد مهارت های اجتماعی فرم والدین وجود نداشت ( 01 ،(P < 0/01)نظرات معلم و والدین همبستگی معنی داری وجود نداشت ( 01
نتیجه گیری:
یافته های تحقیق حاضر، رابطه مثبت معنی داری را بین تحول زبان دریافتی و ابعاد مهار تهای اجتماعی آشکار ساخت که این ارتباطتنها از دیدگاه معلمان معنی دار است. بر این اساس، باید به شرایط متفاوت محیط خانه و محیط آموزشی در امر تعلیم و تربیت مهارت اجتماعی بهکودکان توجه کرد و در این راستا سعی کرد که آموزش های لازم را در هر دو محیط برای آن ها فراهم نمود؛ چرا که رشد این مهارت ها م یتواند به
رشد زبان دریافتی کودکان کمک کند.

کلید واژه ها: زبان دریافتی، مهارت اجتماعی، کودکان، فارسی زبان.سرپل ذهاب


فصل یکم

کلیات تحقیق


1-1 مقدمه:
کفایت اجتماعی سازه ای بزرگ است که مهارت اجتماعی،جزء کوچک و مهمی از آن به حساب می آید .مهارت اجتماعی مفهومی پیچیده و چند بعدی دارد. تعریف مهارت های اجتماعی به صورت نظری یا عملی، به دلیل تنوع رفتارهای تحت این عنوان، دشوار است. Travis و Smith  ، این مهارت ها را این گونه تعریف      می کنند؛ رفتارهای اکتسابی جامعه پسندی که فرد را قادر می سازد تا آن گونه با دیگران در تعامل باشد که واکنشهای مثبت آنان را برانگیخته و ازواکنش های منفی آن ها اجتناب ورزد. آن ها معتقدند که پنج عامل همکاری، قاطعیت، خویشتن داری، مسؤولیت پذیری وهمدلی این تعاملات را تسهیل می کند. در مجموع،مهارت های اجتماعی اشاره دارد به خزانه های رفتار، اعمال وراهبردهایی که یک فرد در تعامل با دیگران به کار می بندد. مهارت های اجتماعی بر پایه تعریف Elliott و همکاران (به نقل از Travis و Smith) شامل رفتارهایی هستند که احتمال تقویت از سوی اطرافیان را افزایش می دهند. یکی از وظایف اجتماعی کودک خردسال فرا گرفتن مهارت در ایجاد رابطه متقابل و موفق با همسالان است.
کودکان پیش دبستانی از طریق تعامل با همسالان رفتارهایی مانند رعایت نوبت، مشارکت، همکاری و توجه به نظر دیگران و کنترل خشم را فرا می گیرند. فرا نگرفتن این مهارت ها سبب ناسازگاری و شکست تحصیلی کودک در آینده می شود .
ازطرفی کودکان مهارت های اجتماعی را به آسانی از راه تعامل با پدر و مادر و سایر اعضای خانواده فرا می گیرند. برخی ازکودکان نمی توانند این مهارت ها را کسب کنند، از این رو ارزیابی مهارت های اجتماعی کودکان در مراکز آموزشپیش دبستانی و پیش از ورود به دبستان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
در این میان مربی شاید اولین کسی است که به مشکلاتی در مهار تهای شنیداری و گفتاری کودک پی می برد. این مشکلات گاه در حیطه زبان بیانی است که شامل توانایی های کودک در ارتباط با دیگران از طریق صحبت کردن و نوشتن می شود و گاه در حیطه زبان دریافتی است که شامل توانایی کودک در درک و فهم اطلاعات دریافتی ازدیگران به صورت کلامی و نوشتاری است.
گاهی نیز این مشکلات در حیطه تلفظ و تولید آوا است که شامل توانایی کودک در تولید تلفظ صحیح کلمات می شود .از طرفی همواره از سوی والدین کودکان دارای اختلال گفتار و زبان،این سؤال از آسیب شناسان گفتار و زبان پرسیده می شود که آیا قرار گرفتن کودک در یک محیط آموزشی مانند مهدکودک و تعامل با کودکان دیگر کمکی به رشد گفتار و زبان وی می کند. لذا، بررسی جنبه های رشد زبان در مقطع پیش دبستانی که سن طلایی زبان آموزی است و نیز مطالعه در مورد زبان و مهار تهای زبانی و ارتباط آن با سایرجنبه های رشد، به خصوص رشد اجتماعی از اهمیت وضرورت خاصی برخوردار است.
داده های نظری اظهار می دارند که رشد زبان وعملکردهای ارتباطی و اجتماعی کودک که ارتباط دو طرفه ای با یکدیگر دارند، نقشی کلیدی در روند رشد کودک ایفا می کنند. وقتی رمزهای زبانی برای برقراری ارتباط استفاده می شوند، با استفاده از این رمزها یک واقعه اجتماعی رخ می دهد. در مقابل توانش یا فعالیت های اجتماعی هم با در نظرگرفتن آن در بطن مهارت های زبانی فهمیده می شوند. لذا، به دلیل این نقش های وابسته به هم، سؤالاتی درباره ماهیت دقیق ارتباط بین زبان و مهارت های اجتماعی کودکان در حال رشد مطرح است.
در این رابطه می توان به نظریه های متعددی اشاره کردکه همگی کم و بیش به اهمیت تأثیر عوامل اجتماعی در رشد زبانی اشاره کرده اند. از جمله این نظریات می توان به Skinner و نظریه پردازان رفتاری یادگیری زبان اشاره کرد که عوامل محیطی، پاداش ها، تقویت ها، مشاهده و سرمشق گیری را در رشد زبان مؤثر می دانند.
نظریه پردازان دیگری چون Chamsky با وجود تأکید ، بر سرشتی و ذاتی بودن زبان، وجود یک بستر زبانی را در رشد اولیه زبان کودک مهم و مؤثر می دانند. کسانی چون Piaget، Bruner و Luria نیز علاوه بر تأکید بر عوامل انگیزشی و ذاتی به عوامل محیطی در رشد و نمو عوامل زبانی اشاره می کنند، اما در میان نظریه پردازان حیطه زبان، آن کس که ازهمه بیشتر به عوامل اجتماعی و تأثیر آن در رشد زبان تأکید می کند Vygostky است که نخستین نقش زبان هم در کودک و هم بزرگسال را ایجاد ارتباط می داند و ارتباط اجتماعی را منشأ بروز زبان در کودک معرفی می کند.
وارکر مرحله سن پیش دبستانی را مرحله رشد زبان کودک می نامد او معتقد است کارکرد زبان در شروع این دوره آغاز می شود که یک مرحله سریع در پیشرفت زبان است که در این مرحله روابط اجتماعی کودک، گرو ههای سنی و نقش محیط آموزشی اهمیت زیادی پیدا می کند.


فهرست منابع ومآخذ
الف-منابع فارسی:

1-روان شناسی مشاوره، جرج و کریستیانی، رضا فلاحی – محسن حاجیلو، ص141.
احادیث
2 - مستدرک الوسائل، ج 12، ص 15 1 - مستدرک الوسائل، ج 12، ص 14
4 - وسائل الشیعه، ج 12، ص178 3 - مستدرک الوسائل، ج9، ص 12
5 - نویسندگان: ریتا ال . اتکینسون، ریچارد سی. اتکینسون، ادوارد ای. اسمیت، داریل ج.بم، سوزان نولن – هوکسما، مترجمان: دکتر محمدنقی براهنی، دکتر بهروز بیرشک، مهرداد بیک، دکتر رضا زمانی، دکتر سعید شاملو، دکتر مهرناز شهرآرای، دکتر یوسف کریمی، نیسان گاهان، مهدی محی الدین، دکتر کیانوش هاشمیان،متن کامل زمینه ی روان شناسی هیلگارد، تهران، رشد، 1385.
6 – لورای ای برک، مترجم: یحیی سیدمحمدی، روان شناسی رشد، ج اول (از لقاح تا کودکی)، تهران، ارسباران، 1385.
7– جان مارشال روی، مترجم: یحیی سید محمدی، انگیزش و هیجان، ویراست چهارم زبان اصلی و ویراست هشتم زبان فارسی، تهران، نشر ویرایش، 1387.
8– دکتر سوسن سیف، دکتر پروین کدیور، دکتر رضا کرمی نوری، دکتر حسین لطف آبادی، روان شناسی رشد (1)، تهران، سمت، 1385.
9– دکتر پروین کدیور، روان شناسی تربیتی، تهران، سمت، 1385.
10 – دکتر حسین لطف آبادی، روان شناسی تربیتی، تهران، سمت، 1384.
11– جرج و کریستیانی، ترجمه: رضا فلاحی، محسن حاجیلو، روان شناسی مشاوره، تهران، رشد، 1377.
12– رضا همایی، دکتر محمدباقر کجباف، دکتر سیدعلی سادات، تاثیر قصه گویی بر سازگاری کودکان، مقاله ی علمی – پژوهشی، فصل نامه ی علمی – پژوهشی، مطالعات روان شناختی دانشکده ی علوم تربیتی و روان شناسی تهران، دوره ی 5، شماره ی دو، تابستان 1388.
13– الیوت ارونسون، دکتر حسن شکرکن، روان شناسی اجتماعی، تهران، رشد، 1371.
14 – ژان استوتزل، علی محمد کاردان، روان شناسی اجتماعی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1374.
15– دکتر حمزه گنجی، روان شناسی عمومی، تهران، نشر دانا، 1376.
16-استرایکر،سوزان(1385 )، کلیدهای پرورش خلاقیت هنری درکودکان ونوجوانان ،مترجم اکرم قیطاسی،
موسسه انتشاراتی صابرین. 
17-اکبرزاده،مهدی(1383)،یادگیری مهارتهای شناختی و فراشناختی در آموزش حل مسأله،همایش
منطقه ای روش های نوین تدریس، کرمان.
18-احقر،قدسی،(1383)،.تحلیل زندگی وتناسب آن با توان ذهنی دانش آموزان شهر تهران،فصلنامه تعلیم وتربیت،شماره20،7-38.
19-بی .آر.هرگهنام(2001)،مقدمه ای برنظریه های یادگیری ؛ترجمه علی اکبرسیف،تهران،نشر دوران.
20-بیابانگرد،اسماعیل(1386)،روشهای تحقیق در روانشناسی وعلوم رفتاری .تهران:نشر دوران.
21-پارسا، محمد(1383)، روان‌شناسی یادگیری ، انتشارات سخن،چاپ دوم.
22-جویس،ویل(1383)،الگوهای تدریس2000؛ترجمه محمد رضا بهرنگی ،تهران:انتشارات کمال تربیت.
22-جهاندیده،جواد(1390)،بررسی اثر بخشی روش تدریس همیاری برخلاقیت ویادگیری دانش آموزان دختر در درس تعلیمات اجتماعی،پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه علامه طباطبایی.
23-دادستان ، باقر (1382)، تغییر و نوآوری در آموزش و پرورش ، فصلنامه مدیریت در آموزش و پرورش،
 شماره 14، ص67-85..
24-رشدآموزش ابتدایی، شماره ی8، اردیبهشت 1388، ص24و23
25-سیدمحمدی؛ یحیی(1388)، روان‌شناسی یادگیری، تهران، روان، چاپ هفتم.
26-سیف،علی اکبر،(1387)،روانشناسی پرورشی نوین،(ویرایش ششم)،تهران:نشر دوران.
27-شعبانی، حسن(1387)، مهارت‌های آموزشی و پرورشی، تهران، سمت، چاپ هجدهم.
28-شعبانی،مهرداد(1385)،ظهور جامعه اطلاعاتی در تاریخ تحول جهان،انتشارات آستان قدس
 رضوی،چاپ اول.
29-شعبانی، صمد، (1387)،بررسی روش های تدریس متداول دبیران دوره راهنمایی تحصیلی در فرایند یاددهی- یادگیری، سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی.
30-شهنی ییلاق،منیژه(1388)،تأثیر فرایند حل مسئله بر تفکرعلمی دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز،مجله دستاوردهای شناختی ،شماره4،صفخه37-70.
31-شریفی،علی اکبر،داوری،رقیه،(1387)،مقایسه تاثیرسه روش خلاقیت در افزایش خلاقیت دانش آموزان پایه دوم راهنمایی،مجله روانپزشکی وروانشناسی بالینی ایران،شماره15،صفحه57-62.
32- شهنی ییلاق، منیجه، بنابی مبارکی، زهرا، شکرکن، حسین(1384)،بررسی روابط بین موضوعی و درون موضوعی انگیزش تحصیلی(خودکارآمدی، ارزش تکلیف، هدف های عملکردگرا، عملکردگریز و تبحری) در دانش آموزان دختر سال اول دبیرستان شهراهواز،مجله علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز. دوره3، سال12 ،شماره3، صص: 76-47.
33-عارف نیا،فرشته(1385)،کودک وخلاقیت،تهران ،نشر ساوالان.
34-فیشر،رابرت،شکوفاسازی خلاقیت .ترجمه ناتالی چوبینه(1388).تهران ،پیک بهار
35-فضلی خانی، منوچهر(1388)، روش های فعال و اکتشافی در آموزش،ص193.
36-قورجیان ، نادر قلی و همکاران. نظریه های یادگیری و فراشناختی در فرآیندیادگیری و یاد دهی، چاپ اول، تهران 1377. انتشارات تربیت.


ب -منابع لاتین:
      
-Açish, sible. (2010). An evaluation of activities designed in accordance with the 5Emodel

by would-be science teachers.
.
-Allan, G. & Richard , K . (2006). Using analogies in middle and secondary science classrooms
: the FAR guide-an interesting way to teach with analogies. Thousand Oaks, CA : Corwin Press.

-Boddy, N., Watson K. and Aubusson P. (2007). A trial of the five e’s: a referent model for constructivist teaching and learning. Research in Science Education, 33, 27-42

Bybee, W. Rodger.(2009). THE BSCS 5E INSTRUCTIONAL MODEL AND 72ST

CENTURY SKILLS . Available online at www. Sciencedirect. Com

5-Gopal, Tamilselvi. (2008). INTEGRATION of the BSCS 5E instructional method and technology in an anatomy and physiologylab. Doctoral dissertation, Southern Mississippi University.

6-Bryant, C.( 2010). Creativity and Technology. Journal Articles; Reports - Evaluative Art
Education, 63(2) , 43-48.

-Costelloe, T. M. (2008). Hume’s phenomenology of the imagination .The Journal of
Scottish Philosophy, 5(1), 31-25.Retrieved May 20, 2008, from Academic Search
Complete database.

-Epstein, R. (2009, May). Unleashing creativity in children and adults. Presented at
Learning and the Brain Conference, Washington, DC
.
-Edwards, S. M. (2005). "The Technology Paradox: Efficiency Versus Creativity."
Creativity Research Journal, 13, 221-228

-Dorin, A . & Korb, K . (2009). Proceedings of the Dagstuhl International Seminar on
Computational Creativity. Retrieved from http://www .cite seerx

Mualem, R .(2010) . Successful Problem Solving. Journal of Research in Science Teaching,

-Newby, D.E. (2009). Using inquiry to connect young learners to science.
Available online at www. Sciencedirect. Com

-Picciano, A. G. (2010). Beyond student perceptions: Issues of interaction, presence. And performance in an online course. Journal of Asynchronous Learning, 6(1) p505-515.

-Kaveevivitchai, Chularuk. (2011). Enhancing nursing students’ skills in vital signs assessment by using multimedia computer-assisted learning with integrated content of anatomy and Physiology

-Simonton, D. K. (2007). Creativity in Science: Chance, Logic, Genius, and Zeitgeist.
Cambridge: Cambridge University Press.

-Spendlove, David. (2008). 100 Ideas For Teaching Design And Technology . London.
Continuum.

-Tiwari, Deepak. (2008). Encyclopedic Dictionary of Education. Crescent Publishing
Corporation.

-Sak, U.& oz, 0. (2010). The Effectiveness of the Creative Reversal Act (CREACT) on
Students Creative Thinking (EJ872590). Journal Articles; Reports – Research. Thinking Skills
Cambridge University Press; 2003.
Robertson SB, Weismer SE. Effects of treatment on linguistic and social skills in toddlers with delayed language development. J Speech Lang Hear Res. 1999;42(5):1234-48.
  Horwitz SM, Irwin JR, Briggs-Gowan MJ, Bosson Heenan JM, Mendoza J, Carter AS. Language delay in a community cohort of young children. J Am Acad Child Adolesc Psychiatry. 2003;42(8):932-40.
 McCabe PC, Meller PJ. The relationship between language and social competence: How language impairment affects social growth. Psychol Schools. 2004;41(3):313-21.
  Marton K, Abramoff B, Rosenzweig S. Social cognition and language in children with specific language impairment (SLI). J Commun Disord. 2005;38(2):143-62.
 Vahab M, Shahim S, Jafari S, Oryadi Zanjani MM. The relation between receptive language development and social skills among 4-to-6 year-old Persian-speaking children. JRRS. 2012;8(3):454-65.
  Shahim S. Standardization of social skills rating system for preschool children. Iran J Psychiatry Clin Psychol. 2005;11(2):176-86. Persian.
  Shahim S. Correlations between parents" and teachers" ratings of social skills for a group of developmentally disabled children in Iran. Psychol Rep. 1999;85(3 Pt 1):863-6.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
یکشنبه 95 مرداد 31 , ساعت 4:51 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله جایگاه خانواده در غرب با word دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله جایگاه خانواده در غرب با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله جایگاه خانواده در غرب با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله جایگاه خانواده در غرب با word :

جایگاه خانواده در غرب

چکیده

در مقاله زیر روند سست شدن ارکان خانواده در غرب بخصوص آمریکا بازکاوی شده و عوامل منجر به تغییر در این نهاد اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته است. مینتز و کلوگ در این مقاله، افول الگوهای سنّتی خانواده، کنار رفتن ارزش های خانوادگی، تغییر در وظایف اعضا و شاغل شدن مادران، آزادی در روابط جنسی و معمول شدن طلاق را ناشی از تغییر در ارزش ها و هنجارهای اجتماعی دانسته اند که سرمنشأ این تغییر عبارت است از: رشد اقتصادی و ظهور نحله های فلسفی که بر خود تأکید می کردند. این دو عامل ابتدا در ادبیات و رمان ها و مجلّات و سپس در سینما و فیلم ها تأثیر گذاشته و آنها نیز به نوبه خود ارزش های خانوادگی را مورد هدف قرار دادند.

کلیدواژه ها: خانواده، خانواده سنّتی، تغییرات در خانواده، ارزش های خانوادگی، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی، پیوندهای خانوادگی، روابط جنسی نامشروع، فلسفه های خودمحور.

پی درآمد

نهاد «خانواده» یکی از اصیل ترین و قدیمی ترین نهادهایی است که اجتماع بشری آن را تجربه کرده. اگر سرمنشأ و فلسفه وجودی تشکیل نهادها را نیازهای «ساخت یافته» بدانیم به یقین، خانواده نهادی است که یکی از طبیعی ترین و پایدارترین نیازهای انسان را به صورتی ساخت یافته و تعریف شده تأمین می کند. نیاز به آرامش و سکون و استراحت یکی از مهم ترین نیازهای انسان است که خداوند متعال با آفرینش زوج و جفتی در کنار انسان، این نیاز او را برآورده کرد و برای اینکه سازوکار ارضای این نیاز قاعده مند باشد یک راه را مجاز دانست و آن نهاد «خانواده» است; (وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَات لِقَوْم یَتَفَکَّرُونَ) (روم: 21) خداوند همسری در کنارتان قرار داد تا بدان وسیله، آرامش یابید.

آنچه گفته شد تنها یکی از کارکردهای خانواده است که می توان از متون دینی استنباط کرد. در این میان، به تولید نسل، کارکردهای پرورشی و تربیتی، مراقبت و کنترل و سایر کارکردهای خانواده نیز می توان اشاره کرد. در دنیای متغیّر امروز، که گویی کمتر چیزی را می توان یافت که بدون دگرگونی بماند، تغییرْ خانواده را هم دربرگرفته و تغییرات عمده ای در آن ایجاد شده است، تا جایی که اندیشمندان اجتماعی با توسّل به تقلیل گرایی،3ابتدا کارکردهای خانواده را به یکی دو مورد تقلیل دادند و به تعریف مجدد4 «خانه» و «خانواده» پرداختند. این وضعیت جامعه شناسی موجود است که ـ به اصطلاح ـ فارغ از ارزش5 بحث می کند. نگاه به نهاد خانواده از منظر جامعه شناسی تغییرات، ما را به حقایق زیادی رهنمون می کند که می توانیم هم اصالت های دینی خود را

بیابیم و بدان ها پایبند باشیم و هم وضعیت موجود را بشناسیم.
مقاله حاضر از منظر «جامعه شناسی تغییرات»، تغییر اجتماعی6 نهاد خانواده غربی را بررسی کرده و عوامل عمده تغییر در این نهاد را ذکر کرده است. اهمیت این مقاله از آن رو دو چندان می شود که از نگاه خود غربیان و بیان خود آنهاست و در نهایت، نتیجه می گیرد از «خانواده» چیزی جز اسم آن و از کارکردهایش جز رسم آن باقی نمانده است.
به سوی جدایی; تغییرات شدید از سال 1960

در فاصله کوتاه سه دهه، خانواده سنّتی تقریباً ناپدید شد. امروزه خانواده هایی با پدر نان آور و مادر خانه دار با یک یا چند فرزند، فقط یک ششم خانواده ها را تشکیل می دهند. مینتز و کلوگ این تغییر شگرف را به تحوّل عظیم در ارزش های فرهنگی نسبت می دهند. آنها معتقدند: نظام اخلاقی جدید، انقلابی در ارزش ها و رفتارهای خانواده به پا کرده است.

یک نسل قبل، اُزی، هاریت، دیوید، و ریکی نلسون مظهر خانواده آمریکایی بودند. بیش از 70 درصد تمام خانواده های آمریکایی در سال 1960 مانند خانواده نلسون بودند: یک پدر نان آور، مادر خانه دار و فرزندانشان; اما امروز تنها کمتر از سه دهه بعد، خانواده های سنّتی تشکیل شده از پدر نان آور مادر خانه دار و یک یا چند فرزند وابسته تنها کمتر از 15 درصد خانواده های کشور ]آمریکا[ را تشکیل می دهند. به موازات اینکه خانواده های آمریکایی تغییر کرده اند، تصویر به نمایش درآمده از آنها نیز در برنامه های تلویزیونی تغییر یافته است. نویسندگان نام چند اثر سینمایی و تلویزیونی را در اینجا به عنوان نمونه ذکر می کنند که شکل زندگی خانوادگی در آنها تغییر یافته، ولی به دلیل شناخته شده نبودن آنها در ایران از ذکر آنها

خودداری می کنیم. از سال 1960 خانواده های آمریکایی دگرگونی تاریخی را متحمّل شده اند; به همان اندازه چشمگیر و دوررس که در ابتدای قرن نوزدهم اتفاق افتاد، به گونه ای که حتی یک آشنایی سطحی با آمارهای سرشماری، عمق تغییراتی را که در زندگی خانواده رخ داده است نشان می دهد. نرخ موالید کاهش پیدا کرده، امروزه تعداد متوسط فرزند در هر خانواده، از 8/3 در اوج رونق بچه داری به کمتر از 2 فرزند تنزل یافته است. در عین حال، نرخ طلاق به شدت افزایش پیدا کرده است. امروزه تعداد طلاق ها در هر سال، دو برابرِ بالاترین تعداد در سال 1966 و سه برابر بیش از سال 1950 شده است. جهش ناگهانی میزان طلاق در افزایش چشمگیر تعداد خانوارهای تک سرپرست یا آنچه به «خانواده های از هم

پاشیده»7 شناخته می شد، دخیل بوده است. تعداد خانوارهای تشکیل شده از یک زن و بچه هایش از سال 1960 تاکنون دو برابر شده است. رشد ناگهانی خانوارهای زن سرپرست با افزایش سریع تعداد زوج هایی که با زندگی توافقی به سر می برند همراه شده، و تعداد آنها از سال 1960 تاکنون چهار برابر گردیده است.

 

تقریباً همه جوانب زندگی خانواده در مقابل چشمانمان تغییر یافته، آداب جنسی از اساس مورد بازبینی قرار گرفته است. در مقایسه با قریب نیمی از مردم در سال 1960، که آمیزش جنسی را تا پس از ازدواج به تأخیر می انداختند، امروزه فقط قریب یک پنجم زنان آمریکایی فعالیت جنسی را به پس از ازدواج موکول می کنند. در این میان، سهم موالید رخ داده میان زنان مجرّد چهار برابر شده است. در عین حال، میلیون ها همسر وارد نیروی کار شده اند و با افزایش تعداد همسران شاغل، تصویر قدیمی پدرِ نان آور و مادر خانه دار فرو شکسته

است. در سال 1950 بیست و پنج درصد زنان ازدواج کرده، که با همسرانشان زندگی می کردند، در خارج از خانه کار می کردند. در اواخر دهه 1980 این رقم قریب شصت درصد شد. هجوم زنان متأهّل، که وارد نیروی کار می شدند، بخصوص در میان مادران دارای فرزند کم سن و سال، سریع تر بود. اکنون بیش از نیمی از تمام مادرانِ بچه مدرسه ای ها، شاغل هستند. در نتیجه، تنها اندکی از فرزندان کم سن می توانند خواستار توجه انحصاری مادرانشان باشند. آنچه آمریکاییان در سال 1960 شاهد بودند چالش های بنیادی بود در شکل ها، آرمان ها و انتظارات نقشی که خانواده را طی یک و نیم قرن تعریف کرده است.

تغییرات عمیق و گسترده در خانواده آمریکایی، رفتار و ارزش های آن رخ داده است. آمریکاییان معاصر بیش از اسلاف خود به تأخیر یا خودداری از ازدواج، به زندگی تنها و بیرون از واحدهای خانوادگی، به وارد شدن در روابط جنسی فراتر از ازدواج، به خاتمه دادن ازدواج ها با طلاق، به اجازه دادن مادران بچه های کم سن و سال برای کار بیرون از خانه، و به اجازه دادن به زندگی فرزندان در خانواده های تکوالدوبدون حضورمردبزرگ سال،علاقه دارند.

واژه «خانواده» به تدریج، بازتعریف شده تا هر جمعی را که با هم زندگی می کنند، دربر گیرد; اشکال گوناگونی همچون مادرانِ تنها و فرزندان زوج های ازدواج نکرده و زوج های همجنس باز.
همه این تغییرات، حسّی عمیق از بی اطمینانی و تزلزل پدید آورده است. بسیاری از آمریکاییان از کاهش سریع میزان موالید، رشد چشمگیر میزان طلاق و ازدیاد روابط جنسی هرزه و بدون قرارداد، که همه نشانه هایی از خودبینی و خودخواهی فزاینده مغایر با پیوندهای قوی خانوادگی است، در هراسند. آنها همچنین واهمه دارند از اینکه این میزان افزایش یافته، مادران شاغل که موجب شده اند تا فرزندان بیشتری مورد بی توجهی قرار گیرند، میزان بارداری در نوجوانی، بزه کاری، خودکشی، استعمال مواد مخدّر و الکلی و شکست در تحصیل بیشتر شوند.

امروزه ترس از آینده خانواده، وسعت یافته است. در سال 1978 یک نویسنده، ک. ب. لوسی، به اجمال هراس ها درباره شکنندگی خانواده را خلاصه کرد که هنوز ذهن آمریکاییان را آزار می دهد:

امروزه پنجاه درصد کل ازدواج ها به طلاق، جدایی، یا ترک خانه ختم می شود. میزان ازدواج و میزان تولّد در حال کاهش است. تعداد خانواده های تکوالد و تک فرزند افزایش می یابد. جوانان بیش از پیش، به زندگی با هم بدون ازدواج روی می آورند;

روابط جنسی پیش از ازدواج و نامشروع دیگر موجب خشم والدین یا همسران نمی شود. میزان گزارش شده زنای با محارم، هتک عرض کودکان، تجاوز و سوء استفاده از همسر و فرزند بیوفقه صعود می کند. کودکان فراری، روسپی گری نوجوانان، اعتیاد به مواد مخدّر و الکلی در بین جوانان پدیده هایی بزرگ و ناخوشایند شده اند.
نیروهایی که در پس این تغییرات در زندگی خانواده هستند کدامند و لوازم این دگرگونی ها چیست؟
نظام اخلاقی جدید
کلید فهم دگرگونی های اخیر در زندگی خانواده را باید در دگرگونی عمیق ارزش های فرهنگی جستوجو کرد. سه دهه قبل، بیشتر آمریکاییان در نگرش های قوی و مطمئن درباره خانواده سهیم بودند. نظرسنجی های عمومی نشان دادند که آنها ازدواج را به عنوان پیش نیازی برای رفاه، سازگاری اجتماعی و بلوغ می دانند و روی نقش مناسب زن و شوهر اتفاق نظر داشتند. مردان و زنانی که موفق به ازدواج نشده بودند یا از نقش خانوادگی خود ناراحت بودند، با عناوین «ناسازگار» یا «عصبی» تحقیر می شدند. فرهنگ وسیع تر حامل این پیام بود که خوش بختی تنها پیامد جنبی «زندگی با ارزش های مقبول، کار سخت و تعهد خانوادگی» است.

ارزش ها و هنجارها تغییر یافته، شعارهای جامعه کنونی رشد خودمحوری و رضایت فردی هستند. انتظارات برای خوش بختی شخصی بیشتر شده و با نگرانی (و از خود گذشتگی) برای خانواده هایی، که بیشتر سنّتی بوده اند، همراه شده است. در عین حال، خانواده علاوه بر کارکرد سنّتی اش مانند مراقبت از کودکان، تأمین اقتصادی و برآوردن نیازهای عاطفی اعضای خود، کانون انتظارات جدیدی مانند ارضای جنسی، صمیمیت و مصاحبت شده است.

امروزه طیف گسترده ای از هنجارهای خانواده، که طی دهه 1950 و اوایل 1960 غالب بودند، دیگر به طور وسیع پذیرفته نیستند. طلاق دیگر مانند گذشته، شرم آور نیست. اکثریت عظیمی از عموم مردم اکنون منکر این نظر هستند که زوج ناراضی از زناشویی باید به خاطر فرزندانشان به زندگی ادامه دهند. به همین شکل، دیدگاه قدیمی تر، که هر کس ازدواج را منکر شود بیمار، عصبی یا غیر اخلاقی است، به شدت رد شده; چنان که این عقیده که افراد بدون فرزند خودخواهند رد شده است. نگرش سنجی ها نشان می دهند که بیشتر

آمریکاییان دیگر معتقد نیستند زنی که شوهری برای حمایت از خود دارد نباید کار کند، و اینکه دختر وقتی ازدواج می کند باید باکره باشد، یا اینکه رابطه جنسی پیش از ازدواج غلط است.
رشد اقتصادی نقش مهمی در ظهور دیدگاه جدید ایفا کرده است. زوجی که در دهه های 1940 و 1950 ازدواج می کردند سال های اوایل کودکی خود را در سختی گذرانده بودند و آرزوهای نسبتاً ساده ای داشتند; اما کسانی که در دهه های 1920 و 1930، زمانی که میزان موالید کم شده بود به دنیا آمدند، با رقابت اندکی برای شغل در زمان بلوغشان مواجه

شدند و از امنیت اقتصادی کافی برای ازدواج و بچه دار شدن در سنین جوانی برخوردار بودند. اما فرزندان آنها، که در دهه های 1960 و 1970 بالغ می شدند، کودکی خود را در عصر رشد بی سابقه ای گذرانده بودند. بین دهه های 1950 و 1970 متوسط درآمد خانواده ها سه برابر شد و افزایش ثروت افزایش در فرصت های آموزش، مسافرت و فراغت را موجب گردید که همه آنها به بالا رفتن انتظاراتِ ارضای خود کمک کردند. بعکس والدینشان، آنها انتظارات چشمگیری برای رفاه مادی و عاطفی خود داشتند.

در دوره ای که فضای ترقّی ثروت پا برجا بود، فلسفه هایی که بر تحقق خود تأکید میورزیدند شکوفا شدند. در دهه 1950، نظریه های روان شناسی اومانیستی، که بر رشد و خویشتن یابی تأکید می کردند، بر نظریه های قبلی، که بر سازگاری به عنوان راه حلّی برای مشکلات فردی تاکید می کردند، فائق آمدند. آبراهام مازلو، کارل راجرز و اریک فروم در نظریه های روان شناسی جدید یا نیروی سوم ـ نامی که برای متمایز کردن آنها از روان کاوی بیشتر بدبینانه و روان شناسی های رفتارگرا انتخاب شد ـ این مفروضات را برجسته کردند که واکنش های طبیعی ذاتاً خوب هستند و بلوغ فرایند آرام شدن و فرو نشاندن نیازهای ذاتی نیست، بلکه به فعلیت رساندن قوّه هاست.

حتی در اوایل دهه 1960، علقه های ازدواج و خانواده توسط «جنبش استعداد انسانی» به عنوان تهدیدهای بالقوّه برای رضایت فردی زن یا مرد تلقّی شدند; طرف داران روان شناسی های جدید معتقد بودند: بالاترین شکل نیازهای انسان، که خودمختاری، استقلال، رشد، و خلّاقیت بودند همه با «روابط و کنش های متقابل موجود» متوقّف می شوند. بر خلاف روان شناسی سازگاری قبلی، که آلفرد آدلر و دیل کارنگی در آن سهیم بودند و به سازش، سرکوب واکنش های طبیعی، اجنتاب از جبهه گیری، مواجهه، و مطلوبیت تن دادن به خواسته های دیگران توصیه می کردند، روان شناسی های اومانیستی جدید به افراد توصیه می کردند که با احساسات خود همساز نباشند و آزادانه نظرات خود را بیان کنند، حتی اگر سبب احساس گناه شوند.

واکنش به «خود رضایتمندی و آزادی» بعدتر توسط «پیامبران ضد فرهنگ» و چپ گرایان جدید8 دهه 1960، او. بران و هربرت مارکوزه توسعه داده شد. براون و مارکوزه هر دو بینش های روان کاوی زیگموند فروید را به نقد محدودیت های جامعه لیبرال تبدیل کردند. آنها در ابتدا، نه به سرکوب سیاسی یا اقتصادی، بلکه به آنچه آنها به عنوان «سرکوب روان شناسی نیازهای ذاتی افراد» می شناختند، پرداختند. براون منبع سرکوبی را در سازوکارهای نفس می دانست که غرایز هر شخص را کنترل می کند. مارکوزه در نقدی اجتماعی وسیع تری معتقد بود: سرکوب ـ دست کم تا بخشی ـ توسط جامعه تحمیل می شود.

برای هر دوی براون و مارکوزه هدف دگرگونی اجتماعی آزادی شهوت، انباشت غرایز زندگی، لذت طلبی یک فرد و ـ یا چنان که مارکوزه بیان کرد ـ ارضای آزادانه نیازهای غریزی فرد بود. براون تا آنجا پیش رفت که با تأکید بر رابطه جنسی تناسلی، ناهمجنس خواهی، تک همسری و ستایش ایده دو جنسی و انحراف چندگانه میل جنسی (ارضای تام جنسی)، آشکارا عقاید بنیادی اخلاق جنسی متمدّن را به چالش کشاند. برای یک مرفّه جوان تر نسل طبقه متوسط، که علیه ارزش های لیبرال در حال طغیان بود، ایده های براون و مارکوزه دلیلی منطقی برای سرپیچی جوانان به وجود آورد.

یک چالش به مراتب مهم تر در برابر ارزش های خانواده سنّتی حرکتی بود که توسط جنبش آزادیخواه زنان ترتیب داده شد، که استثمار زنان توسط خانواده را مورد حمله قرار می داد. فمینیست ها این انتظار اجتماعی را، که زنان به عنوان بخشی از نقش های اجتماعی خود به عنوان همسر و مادر باید تسلیم نیازهای شوهران و فرزندان باشند، مردود شمردند. هواداران فعّال فمینیست مانند تی. گریس اتکینسون ازدواج را بردگی، تجاوز قانونی و کارگری بی مزد خواندند و عشق ناهمجنس خواه را با عبارت «نزدیک به معنای وابستگی» محکوم

کردند. خط فکر فراگیرتر جنبش زنان، انتقادی قوی تر بر این عقیده، که بچه داری و کارِ خانگی در رأس مهارت های زنان یا تنها وسیله های کار آنهاست، وارد می کردند. فمینیست ها مدارک ناراحت کننده ای از شرایط بی رحم پشت پرده، یکجانشینی خانوادگی مانند سوء استفاده از کودکان، کتک زدن زنان، تباه کردن زندگی ها و استثمار کار افشا کردند. زنان به جای اینکه به اولویت دادن به خانواده هایشان واداشته شوند، به بالا بردن آگاهی از نیازها و توانایی های خود انگیخته می شدند. از این دیدگاه برتر، ازدواج به طور فزاینده، به عنوان دامی که افق های فکری و اجتماعی زنان را محدود می کرد و احساس عزّت نفس آنان را کاهش می داد توصیف می شد و خانه داری به عنوان کاری بی مزد و غیررسمی در مقابل حرفه های

جدّی تر بیرون از خانه مورد حمله قرار گرفت و در مورد خوش بختی همیشگی زناشویی، فمینیست ها هشدار دادند که طلاق گرچه از لحاظ عرف و از نظر اقتصادی برای زنان مشکل است، اما رخدادی است که هر زن ازدواج کرده ای باید برای آن آماده باشد. به طور کلی، فمینیست ها زنان آمریکایی را متوجه چیزی کردند که آنها بدترین شکل سرکوب اجتماعی ـ سیاسی می دانستند، و آن چیزی جز «تبعیض جنسی» نبود. اشاعه این آگاهی تازه می تواند بسیار فراتر از خود فمینیست ها برود.

چالش به ارزش های خانواده قدیمی محدود به اعضای رادیکال ضد فرهنگ، چپ گرایان جدید یا جنبش آزادی بخش زنان نمی شد. قسمت عمده ای از جامعه تحت تأثیر واقع شد و در این دگرگونی، ارزش ها مشارکت داشت.

هرچند فقط اقلّیت کوچکی از زنان آمریکایی آشکارا فمینیست بودن خود را اعلام کردند، اما بدون شک، استدلال جنبش زنان موضع بیشتر زنان را به طور چشمگیری نسبت به نقش های خانواده، بچه داری، روابط زناشویی زنانگی و خانه داری تغییر داد. این تغییر حتی در بین زنانی که ادعا می کنند فمینیسم را منکرند نیز صادق است. نظرسنجی ها کاهش شدیدی را در بخش زنانی نشان داده که دوستدار خانواده های بزرگ بوده اند و نیز بی میلی بیشتری نسبت به فرعی دانستن نیازها و خواست های شخصی و خواست ها نسبت به تقاضاهای

شوهران و فرزندان داشته اند. اکنون اکثریت رو به رشدی از زنان معتقدند: زن و شوهر هر دو باید شغل داشته باشند و کار منزل را نیز هر دو به دوش کشند. این بیانگر تغییر حیرت انگیز نظرها در عرض یک و نیم دهه است. ادراک جدیدی از زن در خانواده به وجود آمده که در بالاترین تصویرپردازی، زن یک «ابر زن» است که خانه و خانواده را به خوبی اداره می کند، از عهده کاری تمام وقت نیز برمی آید. تصویر واقع بینانه تر از او همسر و مادری است که کار می کند و تلاش دارد شغل و خانواده را با کمک شوهر، مهد کودک و مستخدم اداره نماید. از این رو، هر چه زنان به طور روزافزون در پی استخدام در بیرون از خانه هستند، خانواده نیز در حالی که می کوشد ثبات و تداومی را که به طور سنّتی از عهده آن برمی آمد، فراهم کند، خود را تغییر می دهد تا با شرایط متغیّر اعضایش سازگار شود.

انقلاب جنسی، که مقدّم بر حرکتی ضد فرهنگ بود، طی دهه 1960، ادبیات، فیلم های سینمایی، نمایش، تبلیغات و الگوی رایج کشور را به تاراج برد.
در سال 1962 استراحتگاه گروسینگر در کوه های «کاستیکل» ایالت نیویورک اولین تعطیلات پایانی مجرّدی اش را معرفی نمود. به این وسیله، به طور علنی، زوجیت خارج از ازدواج را تصدیق کرد. در همان سال، ایالت «ایلی نویس» اولین ایالتی شد که همه اشکال رفتار جنسی محرمانه بین اشخاص بالغ را، که به رضایت خود رابطه جنسی داشتند، جرم زدایی کرد. دو سال بعد، در سال 1940، اولین میکده مجرّدها در شمال شرق نیویورک گشایش یافت که با نمایش گیسو، برای اولین بار، برهنگی را در صحنه نمایش «برادوِی»9 به نمایش گذاشت

. طرّاح کالیفرنیایی، رودی گرنریچ، لباس شنای سینه باز را طرّاحی کرد و میکده ها با مشخصه های خدمت کاران و رقّاصانی با سینه های عریان سبز شدند. تا آخر دهه، تعداد در حال رشدی از دانشگاه های کشور آیین نامه هایی را که تعیین می کردند دانشجویان تا چه ساعتی می توانند بیرون خوابگاه هایشان باشند و چه زمانی و تحت چه شرایطی دانشجویان دختر و پسر می توانند همدیگر را ملاقات کنند، لغو کردند.

یکی از جنبه های مهم این انقلاب نوین در نظام های اخلاقی رشد فرهنگ «تجرّد» بود که در ازدیاد میکده های مجرّدها، خانه های آپارتمانی و باشگاه ها به وضوح خود را نشان می دهد. سرچشمه های فرهنگ مجرّدی پیچیده و گوناگون بودند; به همان اندازه که به دگرگونی های جمعیتی متّکی بودند، به امکان دست رسی به ابزار کنترل موالید، درمان بیماری های مقاربتی و قوانین آزادکننده سقط جنین نیز مدیون بودند. گرایش به تأخیر ازدواج به همراه رشد میزان شرکت در دانشگاه ها و رشد طلاق، حاکی از آن بود که تعداد رو به رشدی از بزرگ سالان دوره های ممتدی از زندگی بلوغ جنسی خود را بیرون از ازدواج می گذرانند. نتیجه این بود که حفظ زندگی فعّال اجتماعی و جنسی بدون ازدواج بسیار ساده تر از گذشته بود. این زندگی حتی بیشتر نیز مقبول واقع شد; چنان که الگوهای آن خوراکی برای رسانه های عمومی و تصوّر عموم شد.

مجله های علاقه مند به مسائل جنسی شروع به نشان دادن موی زهار کردند و فیلم سازان شروع به نمایاندن اعمال جنسی. من کنجکاو هستم جماع را روی پرده نشان داد. مدخل ژرف، که در دهه 1970 منتشر شد، اباحه عمومی اعمال منافی عفّت ; را نشان داد. ظهورات دیگر سستی در آداب سنّتی شامل این امور می شوند: تحمّل عمومی رو به رشد همجنس گرایی، محو نقش های جنسی مذکر و مؤنث، مقبولیت فزاینده سقط جنین، امکان رو به رشد دیدن پورنوگرافی (نوشته یا نقاشی مسائل جنسی)، روند چشمگیر کنار گذاشتن عقیده لزوم بکارت دختر تا زمان ازدواج، و رشد سریع آن بخش از زنانی که خارج از زناشویی روابط جنسی داشتند. پنهان داری گران مایه میل جنسی در عرض یک دهه، واژگون شد و عصر «میل جنسی عمومی» به وجود آمد.

ارزش های پشتیبانی شده توسط جنبش های زنان و ضدفرهنگ ها به شکل ملایم تری به طور روزافزون توسط بخش وسیعی از جمعیت آمریکا اقتباس شدند. اکثریت مهمی از آمریکاییان در اموری مانند رابطه جنسی پیش از ازدواج، زندگی توافقی بدون ازدواج و سقط جنین آسانگیر شدند; زنان کمتری رؤیای مادری و خانه داری را به عنوان حرفه ای تمام وقت در سر دارند و در مقابل، بیشتر به خاطر استقلال و خود رضایتمندی ـ تا انگیزه های اقتصادی ـ وارد نیروی کار شدند. تعداد فرزندان به سرعت کاهش پیدا کردند و برای محدود کردن موالید، تعداد سقط جنین ها و عقیم سازی ها به سرعت رشد کرد. به راستی، انقلابی در رفتارها و ارزش ها رخ داده است!

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ