
دانلود مقاله اعتباریّت ماهیت از عرش عینیت تا فرش سرابیّت با word دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله اعتباریّت ماهیت از عرش عینیت تا فرش سرابیّت با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله اعتباریّت ماهیت از عرش عینیت تا فرش سرابیّت با word
چکیده
مقدمه
1 اقسام حیثیات
2 اقسام حیثیات تقییدی4
3 اقسام اطلاق موجود
پىنوشتها
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله اعتباریّت ماهیت از عرش عینیت تا فرش سرابیّت با word
ـ طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، (قم، اسماعیلیان، 1339ه.) چاپ سوم؛
ـ ـــــــــــ، نهایه الحکمه، (قم، موسسهالنشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین، 1362)؛
ـ ـــــــــــ، توحید علمی و عینی، (مشهد، انتشارات علامه طباطبائی، 1417ه.)، چاپ دوم؛
ـ مصباح، محمدتقی، تعلیقه علی نهایهالحکمه، (تهران، الزهرا، 1405ه.ق)؛
ـ ـــــــــــ، آموزش فلسفه، (تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1379)؛
ـ ملاصدرا، اسفار، (بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1383ه.)؛
ـ ـــــــــــ، رساله زاد المسافر، (تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1359)؛
ـ ـــــــــــ، المسائل القدسیه، رسائل فلسفی، با تعلیق و تصحیح و مقدمه سید جلالالدین آشتیانی، (مشهد، دانشگاه مشهد، 1352ه.)؛
ـ ـــــــــــ، شواهد الربوبیه، (تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1360)، چاپ دوم؛
ـ ـــــــــــ، مفاتیح الغیب، (تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1363)؛
ـ ـــــــــــ، رساله اتحاد العاقل و المعقول (مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین)، (تهران، حکمت، 1375)؛
ـ ـــــــــــ، رساله جعل الوجود (مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین)، (تهران، حکمت، 1375)؛
ـ ـــــــــــ، المظاهر الالهیه، (قم، دفتر تبلیغات، 1377)، چاپ دوم؛
ـ ـــــــــــ، تعلیقات حکمت الاشراق، (چاپ سنگی)؛
ـ ـــــــــــ، تعلیقه بر شفا، (چاپ سنگی)؛
ـ ـــــــــــ، مشاعر، (اصفهان، مهدوی)؛
چکیده
تفسیر اعتباریّت ماهیت در نظر همه کسانی که قایل به اصالت وجود هستند، از جایگاه ویژهای برخوردار است؛ زیرا در این تفاسیر، فاصلهای از عینیت ماهیات با وجودات خاص خود تا سراب کلی بودن ماهیات وجود دارد و میتوان به سه تفسیر رسید که در هر تفسیر نیز دو تبیین جزئیتر وجود دارند و حاصل آنها شش تفسیر برای اعتباریّت ماهیت قابل طرح و بررسی است
1 ماهیت عین وجود است؛ همچون صفات حق که عین ذات حقّند، و ماهیت با این اتحاد با وجود، به عین وجود موجود میشود و ثبوت تحلیلی پیدا میکند
2 ماهیت عین وجود است؛ همچون صفات حق، ولی با این اتحاد همچون وجود موجود نمیشود، بلکه فقط موجود حقیقتا بدان متصف میشود
3 ماهیت حدّ وجود است و همچون سطحوحجم، که نحوه وجودجوهرند، نحوهثبوتیوجود است
4 ماهیت حدّ وجود است و همچون نقطه، که عدماست، هیچ نحو ثبوتی ندارد و صرفا جنبه عدمی دارد
5 ماهیت سراب است، ولی سرابی که ساخته محض ذهن باشد نیست، بلکه از تعامل ذهن و نحوه موجودات حاصل میآید
6 ماهیت سراب محض و ساخته صد درصد ذهن است و هیچ اثر و جای پایی در خارج ندارد
کلید واژهها
اعتباریّت ماهیت، اطلاق وجود و موجود، حیث تقییدی، عینیت ماهیت، حدّیت ماهیت، سرابیّت ماهیت
مقدمه
از اصول محوری فلسفه ملاصدرا اصالت وجود و اعتباریت ماهیت است. اندیشمندان بسیاری این نظریّه را پذیرفته و آن را شرح و بسط دادهاند، ولی با دقت در کلمات ملاصدرا و تابعین به نظر میرسد که اعتباریت معنایی واحد ندارد و دست کم سه معنای کاملا متفاوت از آن به ذهن میرسد؛ معناهایی که حتی طرفدار نیز دارند. توضیح این مطلب نیازمند بیان سه مقدّمه است
ـ اقسام حیثیات (تقییدی، تعلیلی و اطلاقی)؛
ـ اقسام حیثیات تقییدی (نفادی، اندماجی، شأنی و سرابی)؛
ـ اقسام اطلاق موجود بر شیء
1 اقسام حیثیات
حیث تعلیلی. در این حیث، حکمی بر موضوعی حمل میشود و موضوع به واسطه غیر بدان متصف میگردد؛ مانند «المعلول موجود بالعله.» یعنی معلول به واسطه وجود علت موجود است. در اینجا دو موجودیت و دو وجود مطرح است: وجودی برای علت و وجودی برای معلول، ولی وجود معلول به واسطه وجود علت است و متعلق به وجود او است
حیث تقییدی. در این حیث، حکمی بر موضوعی حمل میشود و موضوع بدان متصف میگردد، ولی حکم اولا و بالذات از آنِ او نیست، بلکه حکم واقعی از آنِ چیزی است که با او همراه است؛ مانند «الوحده موجوده بالوجود.» در اینجا «موجودیت» بر وحدت حمل شده است، ولی وجود و موجودیت حقیقتا و بالذات از آنِ وجود و موصوف وحدت است و وحدت به برکت منشأ انتزاع خود که وجود است به صفت موجودیت متصف میشود و وجودی زائد بر وجود موضوع و منشأ انتزاع خود ندارد و اسناد وجود به آن، به یک معنا مجازی است
حیث اطلاقی. در این حیث حکمی بر موضوعی حمل میشود بدون واسطه؛ نه واسطه تعلیلی و نه واسطه تقییدی؛ مانند «الله موجود.» که وجود حق تعالی نه نیاز به حیث تعلیلی دارد و نه نیاز به حیث تقییدی
با توجه به حیثیات مذکور، همه کسانی که ماهیت را اعتباری و وجود را اصیل میدانند، وجود را حیث تقییدی ماهیت میشمارند؛ یعنی برای وجود و ماهیت دو موجودیت قائل نیستند و گرنه اصالت برای هر دو مطرح میشد، بلکه مدعا این است که «الوجود موجود حقیقتا و الماهیه موجوده بالوجود.» یعنی تحقق اولا و بالذات از آنِ وجود است و ثانیا و بالعرض به ماهیت نسبت داده میشود. البته اسناد وجود به ماهیت به یک معنا مجازی و به یک معنا حقیقی است که در مقدمه سوم توضیح آن خواهد آمد
2 اقسام حیثیات تقییدی
حیث تقییدی نیز بر چهار قسم است
ـ حیث نفادی؛
ـ حیث اندماجی؛
ـ حیث شأنی؛
ـ حیث سرابی
حیث نفادی. وقتی میگویند «السطح موجود بالجسم،» روشن است که «سطح» وجودی زائد بر «جسم» ندارد. «جسم» حیث تقییدی او است. از طرف دیگر «سطح» طرف و نفاد و حدّ جسم است؛ یعنی از جایی انتراع میشود که جسم به پایان رسیده باشد، به گونهای که اگر یک جسم نامتناهی محقق شود، سطح بالفعل نخواهد داشت و یا خط که نفاد سطح است
حیث اندماجی. وقتی میگویند «اللّه تبارک و تعالی عالم،» وجود و ذات حق تعالی حیث تقییدی صفات او است؛ یعنی صفات حق تعالی وجودی زائد بر ذات حق ندارند، بلکه به عین ذات حق موجودند. امّا صفات حق همچون سطح، نفاد و حدّ وجود حق نیستند، بلکه منطبق بر کل ذات حق هستند و میتوان گفت «الله علمٌ کله،» و به تعبیر دیگر، صفات حق مندمج با ذات حقّاند. از اینرو، بهتر است به جای آنکه بگوییم: «الله عالمٌ و قادرٌ و حی،» بگوییم: «اللّه علمٌ و قدرهٌ و حیاتٌ»
حیث شأنی. ملاصدرا در باب نفس و قوای نفس معتقد به عینیت است؛ یعنی قوای نفس را عین نفس میداند و نفس را حیث تقییدی قوای آن میشمارد و وجودی زائد بر نفس در قوا نمیپذیرد، بلکه قوا را مراتب و شئون نفس میداند؛ یعنی نفس در یک مرتبه عین عاقلیت و در یک مرتبه عین متخیله و در مرتبه دیگر عین قوه حاسه است و در آن مرتبهای که عاقله است، متخیله نیست و در مرتبهای که متخیله است، عاقله و حاسه نیست. پس همه قوای نفس عین نفساند و به وجود نفس موجودند و وجودی زائد بر نفس ندارند، ولی قوای نفس نه نفاد و حدّ نفس هستند و نه مندمج در آن، بلکه از مراتب و شئون نفساند
حیث سرابی. در این حیث نه تنها وصف، وجودی زائد بر موصوف ندارد، بلکه اتصاف موضوع به وصف نیز مجازی است. در حیث نفادی و اندماجی و شأنی، اتصاف حقیقی است. به عنوان مثال، وقتی میگویند: «الجسمٌ مسطحٌ،» این اتصاف حقیقی است هرچند سطح وجودی زائد بر جسم ندارد. اما در حیث سرابی وصف نه وجود زائد دارد و نه اتصاف حقیقی است
حال پرسشی مهم مطرح است که اعتباری بودن ماهیت با کدام یک از این حیثیات مقایسه میشود و قائلین به اعتباریّت ماهیت کدام یک از این حیثیات را بر آن منطبق میکنند؟ با رجوع به کلمات بزرگان حتی ملاصدر روشن میشود که همه آنان یکسان سخن نگفتهاند و حیثیات گوناگون را میتوان در کلمات آنان بازدید. برخی بزرگان، ماهیت را حیث نفادی و حدّی وجودی و برخی دیگر حیث اندماجی و گروهی نیز حیث سرابی قلمداد میکنند و در کلمات ملاصدرا نیز عبارات متناسب با هر سه حیثیت قابل فهم است گرچه یک حیثیت قابل ترجیح است
3 اقسام اطلاق موجود


دانلود مقاله سیرى در مسئله حدوث و قدم زمانى عالم در تاریخ فلسفه با word دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله سیرى در مسئله حدوث و قدم زمانى عالم در تاریخ فلسفه با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله سیرى در مسئله حدوث و قدم زمانى عالم در تاریخ فلسفه با word
چکیده
مقدّمه
مفهومشناسى و تحریر محلّ نزاع
فلاسفه و مسئله حدوث و قدم زمانى عالم
1 حدوث و قدم عالم از منظر فلاسفه یونان
الف) افلاطون و مسئله حدوث و قدم عالم
ب) ارسطو و مسئله حدوث و قدم عالم
ج) فلوطین و حدوث یا قدم عالم
د) برقلس
2 فلاسفه مسلمان
الف. فلسفه مشّاء و مسئله حدوث و قدم عالم
1) کندى (252 ق)
2) فارابى (339ق)
3) ابنسینا (428ق)
4) میرداماد (1041ق)
ب. فلسفه اشراق
1) شیخ اشراق (587ق)
2) شهرزورى (قرن هفتم)
ج) حدوث و قدم عالم در حکمت متعالیه
1) ملّاصدرا (1050ق)
2) ملّاهادى سبزوارى (1288ق)
د) حدوث و قدم عالم در دوران معاصر
1) علّامه طباطبائى
2) شهید مطهّرى
3) استاد جوادى آملى
4) استاد مصباح
نتیجهگیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله سیرى در مسئله حدوث و قدم زمانى عالم در تاریخ فلسفه با word
ـ نهجالبلاغه، ترجمه محمّد دشتى، قم، مشهور، 1379
ـ آشتیانى، سید جلالالدین، منتخباتى از آثار حکماى الهى ایران، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1378
ـ ابنسینا، حسینبن عبداللّه، الاشارات و التنبیهات، قم، البلاغه، 1375
ـ ـــــ ، الشفاء، قم، مکتبه آیتاللّه العظمى مرعشى نجفى، 1404ق
ـ ابن فارس، احمدبن زکریا، معجم مقاییس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمدهارون، قم، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامى، 1404ق
ـ ابن منظور، محمّدبن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1995م
ـ ابن ندیم بغدادى، محمّدبن اسحاق، الفهرست، تحقیق رضا تجدّد، تهران، بىنا، 1350
ـ ابوالبرکات بغدادى، هبهاللّهبن على، المعتبر فى الحکمه، اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1373
ـ ارسطو، سماع طبیعى، ترجمه محمّدحسن لطفى، تهران، طرح نو، 1378
ـ افلاطون، دوره آثار افلاطون، ترجمه محمّدحسن لطفى، تهران، خوارزمى، 1367
ـ توماس، هنرى، بزرگان فلسفه، ترجمه فریدون بدرهاى، تهران، علمى و فرهنگى، 1379
ـ تهانوى، محمّدعلى، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، 1996م
ـ جوادى آملى، عبداللّه، رحیق مختوم، قم، اسراء، 1382
ـ ـــــ ، شرح حکمت متعالیه، تهران، الزهراء، 1368
ـ جوهرى، اسماعیلبن حمّاد، الصحاح، تاج العله و صحاح العربیه، بیروت، دارالملایین، 1990م
ـ حسینى کوهسارى، سیداسحاق، تاریخ فلسفه اسلامى، تهران، امیرکبیر، 1382
ـ راغب اصفهانى، حسینبن محمّد، المفردات فى غریب القرآن، تهران، المکتبه المرتضویه، 1332
ـ سبزوارى، ملّاهادى، شرح منظومه، تهران، ناب، 1369ـ1379
ـ سهروردى، شهابالدین، حکمه الاشراق، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1373
ـ ـــــ ، هیاکل النور، تهران، نقطه، 1379
ـ شهرزورى، محمّدبن محمود، رسائل الشجره الالهیه، تهران، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، 1383
ـ شهرستانى، محمّدبن عبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق محمّد بدران، قم، الشریف الرضى، 1364
ـ ـــــ ، مصارعه الفلاسفه، قم، مکتبه آیتاللّه العظمى مرعشى نجفى، 1405ق
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، نهایه الحکمه، با تعلیقات غلامرضا فیّاضى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1382
ـ طوسى، نصیرالدین، مصارع المصارع، تحقیق حسن معزّى، قم، منشورات مکتبه آیتاللّه العظمى المرعشى النجفى، 1405ق
ـ عبودیت، عبدالرسول، درآمدى به نظام حکمت صدرایى، تهران / قم، سمت / مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1385
ـ غرویان، محسن، «حدوث اسمى»، معرفت، ش 5، تابستان 1372، ص 23ـ28
ـ غزالى، محمّدبن محمّد، تهافت الفلاسفه، بیروت، دارالفکر، 1993م
ـ فارابى، ابونصر، الجمع بین رأیى الحکیمین، تهران، الزهرا، 1405ق
ـ ـــــ ، السیاسه المدنیه، بیروت، مکتبه الهلال، 1996م
ـ فخر رازى، محمّدبن عمر، المباحث المشرقیه فى علم الالهیات و الطبیعیات، قم، بیدار، 1411ق
ـ ـــــ ، المطالب العالیه، تحقیق حجازى سقا، بیروت، دار الکتاب العربى، 1407ق
ـ ـــــ ، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین، تقدیم سمیح دغیم، بیروت، دارالفکر اللبنانى، 1992م
ـ فراهیدى، خلیلبن احمد، العین، قم، دارالهجره، 1405ق
ـ کربن، هانرى، مقدّمه کتاب قبسات، تهران، دانشگاه تهران، 1367
ـ کندى، یعقوببن اسحاق، رسائل الکندى الفلسفیه، تعلیق محمّد ابوریده، چ دوم، قاهره، دارالفکر العربى، بىتا
ـ گروهى از نویسندگان، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرهالمعارف اسلامى، 1369
ـ مصباح، محمّدتقى، تعلیقه على نهایه الحکمه، قم، مؤسسه در راه حق، 1405ق
ـ مطهّرى، مرتضى، آشنایى با علوم اسلامى، تهران، صدرا، 1367
ـ ـــــ ، حرکت و زمان در فلسفه اسلامى، تهران، حکمت، 1375
ـ ـــــ ، مجموعه آثار، تهران، صدرا، بىتا
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1981م
ـ ـــــ ، رساله فى الحدوث، تحقیق سیدحسن موسویان، تهران، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، 1378
ـ ـــــ ، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوى، تهران، مؤسسه تحقیقات فرهنگى، 1363
ـ نراقى، ملّامهدى، اللمعه الالهیه و الکلمات الوجیزه، تصحیح سید جلالالدین آشتیانى، مشهد، انجمن فلسفه، 1357
ـ هاشمى حائرى، الهه، فلسفه یونان از نگاهى دیگر، تهران، مشکوه، 1373
چکیده
حدوث و قدم زمانى عالم، به معناى ابتدا داشتن یا ازلى بودن عالم، از مسائلى است که از دیرباز، در میان عالمان مسلمان و غیرمسلمان، موضوع بحث بوده است. در این نوشتار، به بررسى این مسئله در تاریخ فلسفه پرداخته و به این نتیجه رسیدهایم که طرح موضوع «حدوث و قدم زمانىِ عالم» به یونان باستان برمىگردد؛ براهین برخى از فلاسفه آن سامان از جمله برقلس تأثیر بسزایى در رواج نظریه قدم زمانىِ عالم داشته است. طرفداران مکتبهاى مشّاء و اشراق، اغلب به نظریه قدم زمانىِ عالم گرایش داشتند؛ امّا در حکمت متعالیه، نگرشى جدید درباره این مسئله پدید آمد و نظریه حدوث زمانىِ عالم برترى نسبى یافت
کلیدواژهها: حدوث، قدم، حدوث و قدم زمانى، حدوث و قدم ذاتى، فلسفه
مقدّمه
تأمّلات فیلسوفانه در مسائل الهیاتى پیشینهاى طولانى دارد؛ چنانکه برخى از آن مسائل موجب تنشهایى عالمانه میان ارباب فلسفه و کلام شده است. از جمله مسائلى که از دیرباز میان متکلّمان و فلاسفه مورد نزاع بوده، مسئله حدوث و قدم زمانىِ عالم است. فلاسفه با مبانى فلسفى خود، به دیدگاهى گرایش پیدا کردند که به گمان متکلّمان، آن دیدگاه با نصوص یا ظواهر متون دینى منافات دارد. ضمن آنکه پیچیدگى این بحث چنان است که ملّاصدرا افهام بزرگان را در آن حیرتزده مىداند.1 از سوى دیگر، ممکن است چنین تصوّر شود که تمام فیلسوفانْ باورمند به نظریه قدم زمانى عالم بوده و متکلّمان نیز در نقطه مقابل، از حدوث زمانى عالم دم زدهاند؛ با وجود این، تتّبع در متون کهن، سیر تطوّر این نظریه را به گونهاى دیگر نمایان مىسازد. مقصود از نگارش این مقاله، نه صرف جمعآورى بدون هدف نظریه گذشتگان بوده، و نه داورى نسبت به صحت و سقم آن نظریات، بلکه این نوشتار بر آن است که با ارائه سیر تاریخى دیدگاههاى فلاسفه در مسئله حدوث و قدم زمانى عالم، تطوّرات موجود در این مسئله را جویا شود و آن را پیشروى حقجویان طریق علم و معرفت قرار دهد
مفهومشناسى و تحریر محلّ نزاع
تحریر محلّ نزاع در یک مسئله از لازمترین امورى است که در صورت غفلت از آن، بسیارى از مباحث به نزاع لفظى تبدیل، و موجب اتلاف وقت نویسندگان و مخاطبان خواهد شد. ارباب لغت «حدوث» را از مادّه «حدث» ـ به معناى «شدن»2 ـ دانستهاند. از دیدگاه آنان، «حدوث» به معناى «کون شىء لم یکن» بوده و نقیض آن مفهوم «قدیم» است؛3 از اینرو، «قدیم» نیز در لغت به معناى آن چیزى است که همیشه وجود و هستى داشته است
در تبیین مفهومى این واژگان، بسیار سخن گفته شده است؛4 امّا به طور خلاصه، مىتوان این دو مفهوم را به دو قسم تقسیم، و مراد اصلى و محلّ نزاع را روشن نمود
الف. حدوث و قدم ذاتى: این مفهوم به معناى مسبوقیت به غیر و عدم است. از اینرو، حادث ذاتى آن چیزى است که مسبوق به غیر، و در وجود خود، نیازمند به غیر است؛ به دیگر بیان، حادث ذاتى آن است که معلول و مخلوق است. در مقابل، قدیم ذاتى آن چیزى است که مسبوق به غیر نیست؛ بنابراین، قدیم ذاتى معلول و مخلوق نیست. این نوع از قدم و حدوث همان چیزى است که از آن به قدم و حدوث حقیقى تعبیر مىشود
ب. حدوث و قدم زمانى: در این اصطلاح، حدوث زمانى آن چیزى است که مسبوق به عدم است؛ به دیگر بیان، وجود آن، آغاز و ابتدایى داشته است. امّا قدیم آن چیزى است که مسبوق به عدم نیست و آغاز و ابتدایى براى وجود آن تصوّر نمىشود؛ به دیگر بیان، قدیم همیشه وجود داشته است
بر اساس این تقسیم، حدوث ذاتى اعم از حدوث زمانى است؛ بدین معنا که هر حادث زمانى، حادث ذاتى است، امّا هر حادث ذاتى، لزوما حادث زمانى نیست
این نوشتار درباره حدوث و قدم زمانىِ عالم، که مورد بحث میان فلاسفه و متکلّمان است، سخن مىگوید
فلاسفه و مسئله حدوث و قدم زمانى عالم
بازخوانىِ متون فلسفى پیرامون مسئله حدوث و قدم زمانى عالم دیدگاههاى گوناگونى را پیشروى مىنهد. افزون بر آن، مطالعه آثار فیلسوفان یونان و نیز فیلسوفان مسلمان از عنایت ویژه آنان به این مسئله پرده برمىدارد
1 حدوث و قدم عالم از منظر فلاسفه یونان
از منابع موجود به دست مىآید که مسئله حدوث و قدم زمانى عالم در یونان باستان، فراوان، مورد بحث و نظر بوده است. فلاسفه یونان دیدگاههاى متفاوتى را در این خصوص ارائه کرده و برخى همچون جالینوس از ارائه نظریه عاجز مانده و قائل به توقّف شدهاند.5 در اینباره، شهرستانى بر این باور است که قدماى از فلاسفه یونان باستان قائل به حدوث عالم بودهاند. وى مىگوید: نظریه قدم زمانى عالم پس از ارسطو شایع شد و شاگردان او به آن گرایش پیدا کردند
الف) افلاطون و مسئله حدوث و قدم عالم
افلاطون در محاوره تیمائوس، به طور پراکنده، درباره حدوث و قدم عالم بحث کرده است. تیمائوس در موضعى مىگوید که جهان مخلوق و «شده» و حادث است؛ زیرا دیدنى، محسوس و داراى جسم است. هر چیز که چنین باشد، با حواس، قابل درک است. آنچه با حواس قابل درک است، و ما از راه ادراک حسّى مىتوانیم تصوّرى از آن به دست آوریم، متغیّر و حادث و شونده است. هر شوندهاى به ناچار باید بر اثر علّتى بشود. امّا مهم آن است که بدانیم این جهان از روى کدامیک از دو سرمشق آفریده شده است: به تقلید از آنچه همیشه همان است (و لایتغیّر) یا از روى آنچه حادث است (و متغیّر)؟
تیمائوس پس از آنکه اعلام مىدارد که خداوند باید چیزى بسازد که زیباتر از همه باشد، تأکید مىکند که این جهان، اگر بخواهد بهترین باشد، لازم است که روح و خرد داشته باشد
خداوند نیز در ساختن این جهان، آن را به صورت ذات داراى روح یگانهاى درآورد که همه ذوات زنده را که برحسب طبیعتشان با آن خویشى دارند، در خود جمع دارد. پس از آن، خدا به جهان شکلى داد که درخور اوست و با ذات او خویشى دارد. خدا سپس به جهان روح داد. چون خداوند جهان را تماشا کرد، خوشحال شد و تصمیم گرفت آن را هر چه بیشتر همانند سرمشق خود سازد؛ ولى طبیعت، آن سرمشق زنده جاوید، امرى ابدى بود و انطباق کامل با چیزى مخلوق و حادث امکان نداشت. از اینرو، خدا تصمیم گرفت که تصویر متحرّکى از ابدیت پدید آورد؛ و در عین حال، براى آنکه نظم و نظام لازم را به جهان ببخشد، از ابدیت که علىالدوام در حال وحدت و سکون است تصویر متداومى ساخت که بر طبق کثرت عدد، پیوسته در حرکت است و این همان است که ما آن را «زمان» مىنامیم. خداوند به موازات آفرینش جهان، روزها و شبها و نیز ماهها و سالها را پدید آورد که پیش از شکلگیرى جهان، وجود نداشتند
یگانه سخن راست درباره هستى ابدى آن است که بگوییم: هست. پس، اصطلاح «بود» (و خواهد بود) را فقط در مورد شدن و تحوّلى که به موازات زمان در جریان است، حق داریم به کار ببریم. آن خصوصیات حادث در زمان قرار دارد که تقلید و تصویرى از ابدیت است. بارى، زمان و جهان هر دو با هم پدید آمدند تا اگر روزى قرار شود که از میان بروند، هر دو با هم نابود گردند
مباحث این بخش مىتواند مؤیّد نظریه حدوث زمانى عالم باشد. از اینرو، بزرگانى همچون ملّاصدرا و افلاطون را طرفدار نظریه حدوث زمانى عالم دانستهاند
ب) ارسطو و مسئله حدوث و قدم عالم
درباره دیدگاه ارسطو در خصوص مسئله حدوث و قدم عالم، نظریات گوناگونى مطرح شده است.9 با وجود این، عبارات ارسطو در کتاب سماع طبیعى مؤیّد قول به قدم عالم است. وى در کتاب هشتم از این کتاب، از سرمدى بودن حرکت سخن به میان مىآورد و حرکت را معلول وجود یک محرّک اوّل مىداند. روشن است که قول به سرمدى بودن حرکت ملازم با قدیم بودن آن و قدیم بودن عالم است. ارسطو همچنین تصریح مىکند که اساسا قبلیت و بعدیت، بدون وجود زمان، معنا ندارد. از دیدگاه وى، تمام متفکّران جز افلاطون قائل به قدیم بودن زمان هستند. بدین ترتیب، اگر زمان همیشه وجود داشته و اگر زمان عدد حرکت است، یا آنکه زمان خود نوعى حرکت است، پس حرکت هم باید سرمدى باشد. ارسطو اعتقاد دارد که افلاطون مدّعى کائنیت زمان بوده و کیهان را متکوّن شمرده است
گفتنى است، ملّاصدرا تلاش فراوانى دارد تا ثابت کند که ارسطو قائل به حدوث زمانى عالم بوده است. او حتى سخن ارسطو را مبنى بر اینکه «تمام متفکّران جز افلاطون قائل به قدیم بودن زمان هستند» دلیل بر نارضایتى وى از دیدگاه افلاطون نمىداند
ج) فلوطین و حدوث یا قدم عالم
فلوطین در رساله اوّل از انئاد دوم، با صراحت، نظریه قدم عالم را مىپذیرد و مىنویسد: «ما بر آنیم که کیهان با آنکه داراى تن است، همیشه بوده است و همیشه خواهد بود.»12 او در ادامه بحث خود، تنها ابدیت کیهان را تبیین مىکند و مطلبى راجع به چرایى و چگونگى قدم عالم بیان نمىکند
د) برقلس
برقلس از جمله فیلسوفان نوافلاطونى است که به واسطه آثار وى، فلسفه فلوطین و اتباع او در فلسفه اسلامى تأثیر گذارده است. شهرت برقلس در جهان اسلام عمدتا به سبب قول او در قدم عالم بوده است.13 پس از آنکه نظریه قدم عالم به وسیله ارسطو مطرح شد، برخى از شاگردان وى همچون اسکندر افرودیسى، ثامسطیوس، و فورفوریوس راه استاد را در پیش گرفتند. در این میان، برقلس نیز همین نظریه را اختیار کرد. او کتابى مستقل در اینباره به نگارش درآورد و هجده دلیل براى نظریه قدم عالم ارائه کرد.14 پارهاى از این دلایل که بعدها به وسیله برخى از فلاسفه مسلمان نیز مورد استفاده قرار گرفت، از این قرار است
الف) خداوند بارىتعالى جواد بذاته است و آنچه موجب ایجاد عالم شد، جود اوست که قدیم است؛ پس لازم مىآید که عالم نیز قدیم باشد. به دیگر بیان، جایز نیست که او گاهى جواد بوده و گاهى جواد نباشد؛ در حالى که مانعى نیز در میان نیست، چراکه موجب تغییر در ذات مىشود
ب) خداوند صانع، یا از ازل به طور بالفعل صانع بوده یا به طور بالقوّه ـ یعنى مىتواند انجام دهد، ولى انجام نمىدهد. اگر از قسم اوّل باشد، پس معلول هم از ازل بوده است. اگر از قسم دوم باشد، باید چیزى خارج از ذات صانعْ او را از قوّه به فعلیت برساند. در این صورت، صانع متأثّر از غیر مىشود که با صانع مطلقِ تغییرناپذیر و تأثیرناپذیر منافات دارد
ج) زمان تنها با وجود افلاک موجود است (افلاک نیز همراه با زمان است)، چراکه زمان شمارنده (عاد) براى حرکات فلک است؛ پس، جایز نیست که «متى» و «قبل» گفته شود، مگر آنکه زمان باشد. «متى» و «قبل» ابدى هستند، پس حرکات فلکیه نیز ابدى هستند؛ پس، افلاک نیز ابدى است
2 فلاسفه مسلمان
منابع فلسفى موجود از این واقعیت پرده برمىدارد که بحث از حدوث و قدم زمانىِ عالم یکى از مباحث مهم در میان فلاسفه مسلمان بوده است؛ چراکه در قدیمىترین منابع فلسفى اسلامى نیز این بحث به چشم مىآید. آنچه قابل تأمّل است تأثیر نظریات و براهین فلاسفه یونان (به ویژه ارسطو و برقلس)، در این خصوص، بر دیدگاههاى فلاسفه مسلمان مىباشد. این تأثیرپذیرى فلاسفه مسلمان به ویژه در چینش براهین انکارناپذیر است. در این بخش، دیدگاههاى فلاسفه مسلمان را در مکاتب مشّاء، اشراق و حکمت متعالیه پى گرفته و در نهایت نگاهى به نظریات فلاسفه معاصر خواهیم داشت
الف. فلسفه مشّاء و مسئله حدوث و قدم عالم


دانلود مقاله بررسى و نقد شبکه باورهاى جرآلد ادلمن درباره آگاهى با word دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله بررسى و نقد شبکه باورهاى جرآلد ادلمن درباره آگاهى با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله بررسى و نقد شبکه باورهاى جرآلد ادلمن درباره آگاهى با word
چکیده
مقدّمه
نفى دوگانهانگارى ویژگىها و مسئله شکاف تبیینى
آگاهى به مثابه فرایند
آگاهى اوّلیه
1 حافظه مقوله اى ارزشگذار
2 مقوله بندى ادراکى
3 نقشه مغز
آگاهى برتر
لوازم نظریه ادلمن درباره آگاهى
1 نفى نظریه قوا
2 انکار هویّت متافیزیکى سوژه
3 پىپدیدارگرایى52
4 نقد روانشناسى عامیانه
نقد و بررسى
نتیجه گیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله بررسى و نقد شبکه باورهاى جرآلد ادلمن درباره آگاهى با word
ـ ادلمن، جرآلد، زبان و آگاهى، ترجمه رضا نیلىپور، تهران، نیلوفر، 1387
ـ ارسطو، درباره نفس، ترجمه علىمراد داوودى، تهران، حکمت، 1378
ـ برگسون، هانرى، تحوّل خلّاق، ترجمه علىقلى بیانى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1371
ـ کریپکى، سول اِى، نامگذارى و ضرورت، ترجمه کاوه لاجوردى، تهران، هرمس، 1381
- Burge, Taylor, Foundation of Mind, New York, Oxford University Press,
- Chalmers, David, “Facing up to the problem of consciousness”, in Jonayhan Shear (ed), Explaining Consciousness, Massachusetts, Institute of Technology,
- Chalmers, David, Conscious Mind; in Search of a Fundamental theory, New York and Oxford, Oxford University Press,
- Churchland, Patricia Smith, “Reductionism and Anti reductionism in Functionalist theories of Mind”, in Brian Beakley & Peter Ludlow (eds), Philosophy of Mind/Classical Problem/Contemporary Issues, Mit Press,
- Corbi, joseph & Joseph Prades, Minds, Causes and Mechanisms: A Case Against Physicalism, Oxford, Blackwell,
- Dennett, Daniel, “The cartesian theater and Filling in the stream of consciousnessin”, in Nature of Consciousness, Ned Block, Owen Flangan and Guven Guzelder (eds), Nature of Consciousness, Massachusetts, Institute of technology,
- Edelman, Gerald.M, Second Nature; Brain Science and Human Knowledge, New Havan & London, Yale University Pres,
- Feigl, Herbert, “from “the Mental and the Physical”", in Brian Beakley & Peter Ludlow (eds), Philosophy of Mind/Classical Problem/Contemporary Issues, Mit Press,
- Hutto, Daniel, Beyond Physicalism, Amsterdam, John Benjamin Publishing Company,
- Kim, Jaegwon, Philosophy of Mind, Oxford, Westview Presss,
- Kriegel, Uriah, “Philosophical Theories of Consciousness: Contemporaray Western Perspectives”, in Max Welmans & Susan Schneider (eds), The Blackwell Companion to Consciousness, Malden, Blackwell Publishing Press,
- Levine, Joseph, “Materialism and Qualia: The Explanatory Gap”, in Timothy O’Connor & David Robb (ed), Philosophy of Mind; Contemporary Readings, Routledge,
- McGinn, Colin, “Can We Solve the Mind-Body Problem”, in Ned Block, Owen Flangan and Guven Guzelder (eds), Nature of Consciousness, Massachusetts, Institute of technology,
- Nagel, Thomas, “What is it Like to Be a Bat”, in David. M Rosenthal (ed), Nature Of Mind, New York & Oxford, Oxford University Press,
- Searle, John, The Mystery of Consciousness, The New York review of books,
چکیده
ادلمن آگاهى اوّلیه را از آگاهى برتر متمایز مىکند و آگاهى اوّلیه را با مقولهبندى ادراکى و حافظه مقولى ارزشگذار، و آگاهى برتر را با زبان توضیح مىدهد. وى با نقشه مغز که یک فضاى اطلاعات پدیدارى است، چگونگى پیوند و یکپارچگى ادراکات و عملکرد فاعل شناسایى را تبیین مىکند. لوازم دیدگاه او نفى نظریه قوا، انکار فاعل شناسایى به عنوان هویّت متافیزیکى، رویکرد ابزارانگارانه به روانشناسى عامیانه، و دفاع از روانشناسى علمى است. ادلمن دوگانهانگارى ویژگىها و شکاف تبیینى در فلسفه ذهن را شبهمسئله مىداند و البته خوانش درستى از این مسائل ندارد. به نظر مىرسد که با حافظه نمىتوان آگاهى اوّلیه را توضیح داد؛ زیرا، تا تجارب ذهنى نباشد، حافظه چیزى براى بازآفرینى نخواهد داشت. از این گذشته، نمىتوان سوژه را با نقشه مغز تبیین کرد؛ زیرا، بدون عامل فرادست، هر فضاى ذهنى نیاز به فضایى جامعتر خواهد داشت و هیچگاه نقشه مغزى تحقّق نمىیابد
کلیدواژهها: ادلمن، آگاهى اوّلیه، آگاهى برتر، انتخاب طبیعى، نظریه نورونى انتخاب گروهى، شکاف تبیینى
مقدّمه
جرآلد ادلمن1 در پى آن است که از برنامه تحقیقاتى داروین، براى ارائه تبیین علمى از آگاهى استفاده کند.2 او مىکوشد این مسئله را توضیح دهد که: چگونه مغزِ ارگانیسم، بنا به انتخاب طبیعى، خصوصیات کارکردى جدید را کسب مىکند؟ اینکه آگاهى به دنبال فعّالیت فیزیکى مغز حاصل مىشود، ادلمن را به این نتیجه مىرساند که فرایند آگاهى کاملاً با شالوده زیستى مغز قابل توضیح است. وى از یکسو درصدد ارائه نظریه فیزیکالیستىِ جامع از آگاهى است و از سوى دیگر، برخى از مسائل فلسفى مثل دوگانهانگارى ویژگىها3 و شکاف تبیینى4 را منحل مىکند. او مىگوید: فلاسفهآگاهى را به پدیدهاى مبهم و شگفتانگیز مبدّل کردهاند که قابل توضیح فیزیکى نیست؛ از اینرو، براى بررسى علمىِ آگاهى باید نگرش فیزیولوژیک را جایگزین تبیین فلسفى کنیم. ادلمن فرایند آگاهى را به اوّلیه و برتر تقسیم مىکند: آگاهى اوّلیه یا همان هوشیارى به معناى تأثیرپذیرى غیرارادى موجودات زنده از محیط است؛ ولى آگاهى برتر، که با مقوله زبان امکانپذیر مىشود، صرفا به انسان اختصاص مىیابد. در ادامه، به این سؤالات پاسخ مىدهیم که: 1) آگاهى اوّلیه و برتر چگونه حاصل مىشود؟ 2) لوازم دیدگاه ادلمن درباره آگاهى چیست؟
نفى دوگانهانگارى ویژگىها و مسئله شکاف تبیینى
ادلمن با توجه به اینکه فقط تبیین فیزیولوژیکى از آگاهى را پذیرفتنى مىداند، اعلام مىکند که دوگانهانگارى ویژگىها و شکاف تبیینى در فلسفه ذهن شبهمسئله است. پیش از بیان دیدگاه او، لازم است که مسئله دوگانهانگارى ویژگىها و شکاف تبیینى را توضیح دهیم
در مقابل نظریه اینهمانىِ نوعى،5 که بین حالات ذهنى و فیزیکى رابطه ضرورى برقرار مىکند. کریپکى6 استدلال مىآورد که شرایط تعیین مصداق حالت ذهنى باپدیده فیزیکى فرق دارد؛ زیرا واقعیت حالت ذهنى با خواصّ کیفى و پدیدارى آن در تجربه اوّل شخص تعیین مىشود، ولى امر فیزیکى با رویکرد سوم شخص قابل تشخیص است. از آنجا که واقعیت حالت ذهنى با واقعیت امر فیزیکى متفاوت است، منطقا امکان دارد که یک حالت فیزیکى واحد، در ارگانیسمهاى مختلف، کیفیات ذهنى متمایز را ایجاد کند. پس، رابطه بین حالت ذهنى و فیزیکى، محتمل و نه ضرورى است.7 نقد کریپکى بر اینهمانىِ نوعى به نظریه دوگانهانگارى ویژگىها انجامید؛ به این معنا که حالت ذهنى، با داشتن خواصّ پدیدارى، واقعیتى مستقل دارد و قابل تحویل بردن به پدیدههاى فیزیکى مغز نیست. تامس نیگل8 نیز به این نتیجه رسید که تاکنون، هیچیکاز نظریات تحویلگرا تبیین واقعبینانهاى از آگاهى ارائه نکردهاند؛ زیرا براى گفتن اینکه «درد، شلیک عصب cاست»، ابتدا باید چارچوب تئوریک به منظور متمایز کردن امر سوبژکتیو9 از ابژکتیو ارائه شود تا فهم دقیقى از واقعیت تجربه آگاهانه حاصل شود
اساسا این واقعیت که ارگانیسمْ تجربه آگاهانه دارد، یعنى چیزى هست که شبیه آن ارگانیسم بودن است; . ما مىتوانیم این را خاصیت سوبژکتیو تجربه بنامیم که با هیچیک از نظریات تحویلگرا که درباره امر ذهنى مطرح شده است، قابل فهم نیست؛ زیرا همه آنها، بدون درنظر گرفتن ]خاصیت سوبژکتیو تجربه]، منطقا ناسازگار هستند
جوزف لوین11 با جانبدارى از دوگانهانگارى ویژگىها، مسئله شکاف تبیینى را مطرحکرد. شکاف تبیینى به این معناست که از نظر معرفتشناختى، بین ذهن و مغز، فاصلهاى پرنشدنى هست؛ و به طور معقول، نمىتوان تبیین کرد که چگونه آگاهى، با خواصّ پدیدارى و کیفى، از پدیده فیزیکىِ مغز ظهور مىیابد. به نظر لوین، فیزیکالیسم باید پاسخى معقول به این سؤالات بدهد که: «رابطه بین خواصّ کیفى تجربه و یک حالت فیزیکى چیست؟» و «چرا درد با خواصّ کیفى و پدیدارى فقط از طریق شلیک عصب cو نه هر عصب دیگرى ایجاد مىشود؟»
به نظر ادلمن، دوگانهانگارى ویژگىها ـ که آگاهى را با داشتن خواصّ کیفى و پدیدارى، قابل تبیین فیزیکى نمىداند ـ منجر به رازانگارى13 مىشود. آگاهى با همه پیچیدگىهایش یک پدیده فراطبیعى نیست، بلکه شالوده کاملاً زیستى دارد؛ پس لازم است که با نگرش علمى و نه متافیزیکى، سازوکار آن را دریابیم. مستقل دانستن حالت ذهنى به سبب خواصّ پدیدارى نیز مبتنى بر نگرش عرفى است که باید جاى خود را به توصیفات علمى بدهد. بر اساس این رویکرد، براى شناخت آگاهى باید از همان روش استفاده کنیم که درباره سایر پدیدههاى طبیعى به کار مىرود؛ وگرنه «آگاهى» پدیدهاى رمزآلود مىشود که تبیینهاى علمى را برنمىتابد. با نفى دوگانهانگارى ویژگىها، مسئله شکاف تبیینى نیز بىاعتبار مىشود؛ زیرا همانطور که گفتیم، مسئله شکاف تبیینى مبتنى بر دوگانهانگارى ویژگىهاست
ادلمن ریشه شکاف تبیینى را در این پیشفرض مىداند که حالت ذهنى، خواصّ کیفى و پدیدارى دارد که علم قادر به توصیف و ایجاد آن نیست. به نظر ادلمن، نظریهپردازِ شکاف تبیینى انتظار دارد که هر نظریه علمى، با توصیفات خود از اشیا، تجربه یا احساسى خاص را در ما برانگیزد؛ ولى از آنجا که نظریه علمى فقط متکفّل بررسى شرایط و عللى است که به وقوع تجربه مىانجامد، مسئله شکاف تبیینى منطقا قابل توجیه نیست
نظریه علمى به ما امکان چگونگى پیدایش طوفان; را مىدهد، ولى نمىتواند تجربه طوفان را براى ما خلق کند. به همین ترتیب، یک نظریه علمى درباره آگاهى بر اساس کارکرد مغز بایستى بتواند توجیهى علّتشناختى از خاصیتهاى آن ارائه بدهد؛ ولى با انجام این کار، نباید انتظار داشت بتوان از طریق توصیف (احساسهاى ذهنى) به خلق و تولید آنها دست زد
به نظر مىرسد که دیدگاه ادلمن درباره ارجاع خواصّ کیفى و پدیدارى به حیث سوبژکتیو تجربه درست است، ولى تقریرى سخیف و سادهانگارانه از مسئله شکاف تبیینى ارائه مىدهد که آن را در پایان مقاله نقد مىکنیم
آگاهى به مثابه فرایند
ادلمن براى تعیین موقعیت آگاهى، به این نظریه از ویلیام جیمز اشاره مىکند که: آگاهى، فرایند است.15 به نظر او، در تبیین علمى آگاهى، بهتر است که به جاى مفهوم «پدیده»،از «فرایند» استفاده کنیم؛ زیرا موضوع علم، فرایند آگاهى یا روابط علّى پیچیده بین سلولهاى عصبى است که منجر به برایند آگاهى مىشود. ادلمن سخنى دیگر از جیمز مىآورد که: در تجربه روزمرّه، آگاهى با صحنهاى یکپارچه از دروندادهاى حسّى، کیفیات ذهنى، عواطف، درک حاشیهاى و; آشکار مىشود
ابتدا به نظر مىرسد که ادلمن نباید در برنامه تحقیقاتى خود از نظریات جیمز استفاده کند؛ زیرا جیمز پدیدارشناس آگاهى است و حالات ذهنى را با روش دروننگرى17دستهبندى مىکند، ولى غایت اصلى ادلمن بررسى نقش مغز در ظهور آگاهى با رویکرد عینى یا سوم شخص است. امّا در ادامه، متوجه مىشویم که گزارش اوّل شخص از این جهت براى ادلمن اهمیت دارد که مختصات کلّى آگاهى را تعیین مىکند تا الگویى براى کشف رابطه علّى بین دستهاى از خواصّ ذهنى و مغزى ارائه دهد و نهایتا به این سؤالات پاسخ گوید که: در پى چه سازوکار فیزیکىاى، تجربه آگاهانه به فرایندى یکپارچه و مستمر تبدیل مىشود؟ و چه همبستگى علّى بین دروننگرى و ساختار فیزیکى مغز هست؟ نظریه ادلمن درباره آگاهى مبتنى بر تمایزى است که او بین آگاهى اوّلیه و آگاهى برتر قائل مىشود که در ادامه، هرکدام را به تفصیل توضیح مىدهیم
آگاهى اوّلیه


دانلود مقاله ODBC با word دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله ODBC با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله ODBC با word
مقدمــه
تاریخچه و اهداف ODBC
معماری ODBC
استانداردهای SQL
نصب PHP و ODBC بر روی ویندوز
API برای ODBC در PHP
اتصال به پایگاه داده
کار با فرا داده ( Meta Data )
کار با تراکنش ها ( Mainpulating Transaction )
بازیابی داده ها و Cursor ها
مشکلات معمول
پیش نیازهای اتصالات ODBC
استفاده از Ms SQL Server
استفاده از Ms Access
انتراع پایگاه داده
آشنایی با مفاهیم ADO و ODBC
تعریف کردن نام منابع داده های ODBC
باز کردن مدیر منابع داده های ODBC
نکات دیگری درباره ODBC
منابع مورد استفاده
مقــدمه :
ODBC یک API ارتباطی مستقل از سیستم عامل و پایگاه داده ها می باشد که به یک برنامه سرویس گیرنده امکان می دهد تا از طریق فراخوانی توابع مبتنی بر استاندارد به پایگاه داده back – end و بدون تکیه بر پروتکل های ارتباطی اختصاصی مختص پایگاه داده ارتباط برقرار کند
چرا این مهم است ؟ چرا نباید فقط با Oracle یا SQL Server یا Informix کار کرد و کار را با آنها به پایان برد ؟ چندین دلیل وجود دارد . مشخص نبودن سکو و پایگاه داده در یک برنامه ، قابلیت حمل و آزادی را فراهم می کند . اهمیت این آزادی وقتی به سرعت مشخص می شود که محدودیت های فقط یک پایگاه داده و سکو را در مورد مقیاس پذیری ، سرعت ، گواهی یا هر عامل متغیر دیگری بین سیستم های تولید مختلف در نظر بگیریم . ODBC همچنین امکان ایجاد برنامه ها بر روی محیط های ایجاد و توسعه desktop را با حداکثر استفاده روی سکو فراهم می کند
همچنین هر پایگاه داده ای برای هر کاری خوب نیست . MySQL به شکل کنونی خود یک پایگاه داده فقط خواندنی است که برای سایت های وب ، محتویات را فراهم می کند ، ولی ممکن است ترجــیح دهید که برای یک warehouse داده ها یا Virtuoso ازOracle به عنوان پایگاه داده استفاده کنید
تاریخچــه و اهداف ODBC :
حدود سال 1990 ، عرضه کنندگان پایگاه داده UNIX شامل Oracle ، Informix و IBM به عنوان بخشی از SQL Access Group ، یک CLI (Call – Level Interface) را ارائه کردند تا امکان استفاده از SQL را به روش قابل انتقال فراهم کند
قبل از SAG CLI ، تنها راه استفاده از SQL به صورت Embedded SQL بود ، به این معنی که دستورات SQL در زبان برنامه نویسی شما می بایستی از یک پیش کامپایلر مختص زبان رد می شد که دستورات را به زبان API پایگاه داده مورد نظر می شکست . Embedded SQL ، دست و پا گیر بود و عرضه کنندگان پایگاه داده در SAG و گروه X/Open مربوطه جمع شدند تا یک واسط SQL قابل حمل را ایجاد کنند که بتواند بین پایگاه داده های مختلف و بدون پیش کامپایلر خاص زبان مورد استفاده قرار گیرد
SAG CLI مبتنی بر یک زیر مجموعه از مشخصات SQL بنام Static SQL می باشد که ANSI SQL86 نیز نامیده می شود . این مشخصه طوری گسترش یافت که Dynamic SQL را نیز پوشش داد و عرضه کنندگان مختلفی مثل IBM و Informix به سرعت این CLI را به عنوان استاندارد بدون چون و چرا ، برای SQL در پایگاه داده های خود اتخاذ کردند
در سال 1992 ، مایکروسافت ، SQL CLI را در یک مجموعه از واسط ها به نام ODBC پیاده سازی کرد و SAG CLI را طوری گسترش داد که شامل توابعی برای پرس و جو و کنترل درایورها و دستیابی به کاتالوگ پایگاه داده شود . مایکروسافت با درک این مطلب که یک مجموعه از ابزارهای گرافیکی و SDK ها اتخاذ را ممکن می کنند ، قابلیت استفاده از SAG CLI را بهبود بخشید و شروع به حمایت شدید از ODBC در برابر شرکاء و مشتریان خود کرد
بعد از چند سال ، مایکروسافت OLE – DB را به عنوان جایگزین ODBC پیاده سازی کرد . OLE – DB در ابتدا می تواند به صورت یک لایه آبجکتی تلقی شود که به ODBC اضافه شده است ، ولی مایکروسافت خیلی زود درایورهای OLE – DB را پیاده سازی کرد که نیاز به پشتیبانی از ODBC نداشتند . این می تواند به عنوان یک حرکت تجاری استراتژیک برای کنترل دستیابی به داده ها توسط مایکروسافت تلقی شود ، زیرا OLE – DB فقط به سکوی ویندوز محدود است ، ولی این ناموفق بود . ODBC استاندارد بدون چون و چرا برای دستیابی به موتورهای مبتنی برSQL شده بود و برای رابطه های بین سکویی به کار می رفت
معمــاری ODBC :
معماری ODBC از چند بخش تشکیل شده است . بیایید با شروع از سرویس گیرنده در یک اتصال ساده حرکت کنیم . برای این بحث ، سرویس گیرنده را به وسیله محل برنامه ( مثلا PHP ) شناسایی می کنیم
برنامه PHP مثل یک سرویس گیرنده برای سرور پایگاه داده عمل می کند . با حرکت از PHP در طول این اتصال معمولا به یک Data Source Name ( DSN ) ، درایور ODBC ، مدیر درایور ( DM ) ODBC ، یک لایه ارتباطی و خود سرور پایگاه داده ، برخورد می کنیم
درایور MyODBC برای MySQL ، درایور MS برای MS Access و درایورهای OpenLink ODBC ، مثال هایی از درایور ODBC هستند . مدیرهای درایور شامل Microsoft ODBC administrator روی ویندوز و Iodbc تحت nix می باشند
در اینجا تفاوت اساسی بین DM در ویندوز و DM در برخی اشکال لینوکس یا یونیکس وجود دارد . ODBC administrator تحت ویندوز به همراه سیستم عامل موجود است و یک محصول closed source است و این خبر بدی است . ولی خبر خوب این است که این مدیر در هر سیستم ویندوزی موجود است . برنامه نویسان PHP با یک سرویس گیرنده UNIX ، Linux و Mac OS X ، ممکن است نیاز داشته باشند که یک مدیر درایور را نصب کنند
یک راه حل ، جایگزین open source بین سکویی که به وسیله OpenLink Software حفظ می شود ، Iodbc می باشد . Iodbc به عنوان یک راه حل جایگزین برای مدیر درایور مایکروسافت ایجاد شد و تحت گواهی LGPL یا BSD به صورت رایگان موجود است . این مدیر نه تنها شامل کتابخانه های مدیر درایور می باشد ، بلکه شامل یک SDK برای ایجاد درایورها یا برنامه های سازگار با ODBC و یک واسط گرافیکی می باشد
حال به معماری اتصال خود بپردازیم و اجزای آن را از نظر کاری که انجام می دهند ، تعریف کنیم . مدیر درایور ، یک مجموعه از پارامترهای درایور ODBC به نام ( DSN) Data Source Name را ثبت می کند . PHP در مدیر درایور به دنبال DSN می گردد و بعد پارامترهای اتصال موجود در آن را به درایور مناسبی که اتصال را برقرار می کند ، ارسال می کند
لایه ارتباطی که نشان داده شده است ، بسته به نوع درایور ODBC ی که استفاده می کنید ، مکن است لازم باشد یا لازم نباشد . در برخی درایورهای ODBC یک پروتکل ارتباطی خاص پایگاه داده ، تعبیه شده است و یا مستلزم این هستند که کتابخانه های سرویس گیرنده پایگاه داده به همراه PHP موجود باشد . درایورهای ODBC دیگر شما را قادر می کنند تا کتابخانه های سرویس گیرنده پایگاه داده را دور بزنید ، ولی ممکن است مستلزم این باشند که شما اجزای ارتباطی را روی سرور پایگاه داده نصب کنید . این می تواند به میزان گسترده ای بین درایورهای ODBC فرق کند
استانداردهای SQL :
ODBC معمولا از مشخصات SQL92 پشتیبانی می کند . یک درایور ODBC که خوب پیاده سازی شده باشد قابلیت SQL اضافی را روی پایگاه داده های back – end اعمال می کند ، حتی اگر از آن پشتیبانی نکنند . یک مثال خوب در این زمینه ، cursor ها یا مجموعه نتایج قابل پیمایش می باشد . یک درایور ODBC خوب ، یک مدل را با چند cursor پیاده سازی خواهد کرد که هم به سمت جلو و هم به سمت عقب قابل پیمایش باشد و نیز نسبت به تغییرات در داده های مربوطه ، حساس باشد . به طور ایده آل ، یک ODBC Driver از طزیق پیاده سازی ODBC API ، مسائل همخوانی با SQL در پایگاه داده مربوطه را از دید برنامه نویس پنهان می کند
بااین حال ، هنوز محدودیت هایی روی قابلیت پایگاه داده مورد استفاده قرار دارد . برای مثال ، هیچ درایور ODBC و پایگاه داده MySQL 3.x را قادر نخواهد کرد که کلیدهای خارجی یا stored procedure ها را مدیریت کند
نصب PHP و ODBC بر روی ویندوز :


دانلود مقاله ملاحظاتى درباره کتاب «فلسفه فلسفه اسلامى» با word دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله ملاحظاتى درباره کتاب «فلسفه فلسفه اسلامى» با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله ملاحظاتى درباره کتاب «فلسفه فلسفه اسلامى» با word
فلسفه فلسفه اسلامى و مزایاى آن
اشتراک لفظى یا معنوى «فلسفه»
آیا فلسفه علم قبل از تحقّق علم ممکن است؟
تقسیم فلسفه به مطلق و مضاف
فلسفه علوم و رئوس ثمانیه
تعریف حکمت یا فلسفه
ضرورت موضوع براى علوم
فلسفه و علوم دیگر
موضوع فلسفه در حکمت نوین اسلامى
دین و حکمت نوین
حکیمان دیگر و حکمت نوین
چند نکته دیگر
منبع
منبع
ـ خسروپناه، عبدالحسین، فلسفه فلسفه اسلامى، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، 1389
فلسفه فلسفه اسلامى و مزایاى آن
فلسفه فلسفه اسلامى عنوان اثرى است از جناب حجتالاسلام والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه از استادان حوزه علمیه قم. این اثر کاوش و پژوهشى است در ماهیت فلسفه اسلامى، آسیبشناسى آن همراه با طرحى نو و رویکردى جدید به فلسفه اسلامى. اهمیت موضوع ایجاب مىکند که پژوهش مزبور مورد توجه اندیشوران و موضوع بحث و گفتوگو قرار گیرد
اثر یادشده داراى نکات مثبت و قابل تقدیر چندى است که به برخى از آنها اشاره مىشود
1) مؤلف محترم به تکرار محض مطالب پیشینیان بسنده نکرده، بلکه قدم در راه نوآورى نهاده و کوشیده است سخنى تازه عرضه کند و طرحى نو دراندازد
2) مؤلف نگاهى نقّادانه و آسیبشناسانه به میراث حکمى اسلامى انداخته و کوشیده است خلأها و نارسایىهاى آن را بازیابد
3) جامعیت مباحث از حیث اشتمال بر آراء مختلف و ابعاد گوناگون در هر مسئله در عین اختصار است، گرچه این امر موجب شده است که مؤلف وارد مباحثى شود که طرح آنها براى تبیین نظریات مطرحشده ضرورى نیست و بجاست اصل مدعا در نوشتارى کوتاهتر عرضه گردد
4) استفاده از منابع متنوع و فراوان مرتبط با مباحث طرحشده و رعایت امانت در نقل و ارجاع هر سخن به منبع آن است
5) جدّیت مؤلف محترم در تحقیق و پیگیرى بحث است. بسیارند کسانى که ایدههایى نو طرح مىکنند، اما به اجمال و اختصار از آن مىگذرند و لوازم و پیامدهاى آن را پیگیرى نمىکنند، و در نتیجه بحث را به ثمر نمىرسانند. مؤلف محترم در این اثر کوشیده ابعاد، اجزا و لوازم طرحش را بیان و جغرافیاى بحثش را حتىالمقدور ترسیم کند
شکى نیست که هر طرح و ایدهاى براى اینکه پختهتر شود و ابعادش روشنتر گردد، نیاز به تجزیه و تحلیلها، نقّادىها و نکتهسنجىهاى بسیارى دارد و ضرورت مشارکت، مباحثه، ان قلت قلت و نقض و ابرام اهلنظر در اینگونه مباحث بر کسى پوشیده نیست. آنچه در پى مىآید برخى ملاحظات و تأمّلاتى است که راقم به عنوان مشارکت در پیشبرد این بحث به طرح آن مبادرت مىورزد
اشتراک لفظى یا معنوى «فلسفه»
آیا کاربرد واژه «فلسفه» در فلسفههاى مضاف به اشتراک لفظى است؟ مؤلف محترم در مواضع مختلف از کتاب از جمله صفحه 40 و 91 مىگویند: فلسفه به اشتراک لفظى درباره فلسفههاى مضاف به علوم و فلسفههاى مضاف به حقایق به کار مىرود؛ زیرا موضوع این علوم واحد نیست، روش آنها هم واحد نیست. در فلسفههاى علوم روش تاریخى هم به کار مىرود
ملاحظه: مهمترین و رایجترین کاربردهاى فلسفه عبارتاند از: الف. همه علوم؛ ب. علوم حقیقى (اعم از نظرى و عملى)؛ ج. فلسفه اولى یا مابعدالطبیعه؛ د. فلسفه به معناى رایج امروزى؛ یعنى تأمّل عقلانى نظامیافته. در میان کاربردهاى فوق فقط فلسفه اولى (مابعدالطبیعه، متافیزیک، الهیات) به عنوان یک علم است. سایر کاربردها اشاره به یک علم ندارند، بلکه یک حوزه معرفتى را تشکیل مىدهند (مانند علوم طبیعى، علوم اجتماعى; که یک حوزه معرفتىاند نه یک علم.) از اینرو، ابنسینا از فلسفه به معناى علوم حقیقى به علوم فلسفى تعبیر مىکند، نه علم فلسفه
فلسفههاى علوم هم به معناى چهارم فلسفهاند. فلسفههاى علوم تأمّل عقلانى درباره علم است که البته علم معمولاً یک پدیده تاریخى است. موضوع مطالعه در اینگونه موارد پدیدهاى تاریخى است، امّا روش فهم و تجزیه و تحلیل عقلى است. از اینرو، فلسفه علم غیر از تاریخ علم است. مباحث فلسفه علوم همچون کشف مبانى، مفروضات و اصول حاکم بر روش علمى مباحثى عقلىاند. مسائل فلسفه علم مانند چیستى علم، استقراء فرق علم و غیرعلم با روش عقلى حل و فصل مىشوند. با مطالعه تاریخى منطق حاکم بر پژوهش علمى را کشف مىکنیم. مثل اینکه با روش دروننگرى منطق حاکم بر تفکر که همان منطق است را کشف مىکنیم، یا با تأمّل درونى و علم حضورى احکام هستى را مىیابیم. اینها موجب نمىشود که علوم فوق عقلى نباشند
به عبارت دیگر، روش فلسفه علوم صرفا تاریخى و نقلى نیست. اگر کسى در فلسفه علم صرفا به مباحث تاریخى اکتفا کند ما آن را فلسفه نمىخوانیم؛ چنانکه اگر کسى صرفا به روش نقلى از فلسفه اولى بحث کند ما آن را فلسفه نخواهیم دانست، یا همینطور اگر کسى علوم طبیعى را صرفا با روش نقلى یا عقلى بحث کند ما این شیوه را نمىپذیریم
مثلاً در فلسفه علم اقتصاد بحث در این نیست که مبادى این علم در نظر عالمان این علم چه بوده است، بلکه سخن در این است که مبادى حقیقى علم اقتصاد چیست. علماى اصول در تعریف و فایده و غایت علم اصول به نقل اقوال مىپردازند، اما آن نقل مقدّمه تحلیل و نقد براى رسیدن به یک پاسخ درست است. در خود مسائل فلسفى هم روش این است. براى اینکه تحقیق کنیم جوهر چیست، معمولاً ابتدا نقل اقوال مىکنیم؛ امّا این امر بحث فلسفى را تاریخى محض و غیرعقلى نمىسازد
به این معنا بسیارى از فلسفههاى مضاف به حقایق هم پدیدههایى تاریخىاند و براى شناخت آنها باید به تاریخ مراجعه کرد. آنها بُعد تاریخى هم دارند که مطالعه آن براى شناختش ضرورى است؛ مثل فلسفه هنر، زبان، سیاست، صنعت. مطالعه اینها صرفا با دروننگرى و تحلیل عقلى بدون مراجعه به واقعیت عینى و تاریخى آنها نیست. همه فلسفههاى مضاف درباره امر موجود بحث مىکنند، حال یا موجود به دست انسان و در روند تاریخى یا موجود در طبیعت
فلسفه در کاربرد جدید تأمّل عقلى نظاممند درباره هر پدیده است. از اینرو، فرقى بین فلسفههاى مضاف به علوم و امور نیست. منتهى پدیده مورد مطالعه در فلسفههاى مضاف به علوم چون علم است، از اینرو، این علوم درباره علماند و به این اعتبار، آنها را معرفت درجه دوم مىگویند
به یک معنا، همه فلسفهها معرفت درجه دوم، و محصول نگاه ثانوىاند؛ یعنى بعد از حس، تجربه، علم حضورى، مطالعه تاریخ و نقل، به موضوع نظر عقلى مىشود. گاهى به این جهت مباحث فلسفى را معقول ثانى مىگویند که متفاوت با معقول ثانى به معناى رایج است
اگر فلسفه زبان به اعتبار اینکه روى زبان بحث مىکند علم درجه اوّل است، مىتوان گفت: فلسفه علم هم درباره علم به عنوان یک پدیده، بحثش درجه اوّل است. درجه دوم بودن قیاسى است، نه نفسالامرى. فلسفه فیزیک چیزى بر مباحث طبیعتشناسى نمىافزاید، امّا بر مسائل خودش یعنى احکام و عوارض علم فیزیک مىافزاید
بنابراین، فلسفه مشترک لفظى نیست. همانگونه که نویسنده در جاى دیگر (ص 131) درباره حکمت مىگویند، در اینگونه واژهها یک معناى پایه هست و کاربردهاى دیگر توسعه و تضییق آن معناست و یا با مناسبتى به کار مىرود. معناى پایه یکى است، اما واژه نقشهاى جدیدى را ایفا مىکند. حتى وقتى از فلسفه احکام بحث مىکنیم که مراد علل و حکمتهاى احکام است از معناى اصلى فلسفه دور نشدهایم. یا وقتى از فلسفه قیام حسینى بحث مىکنیم، مراد بحث از علل و مبادى و زمینههاى آن است. و بحث از علل و جستوجو از ریشه و مبدأ از ارکان فلسفه است. بحث از مبادى نخستین به تعبیر ارسطو شامل همه فلسفهها تقریبا مىشود. عینیت در معنا نیست، امّا اشتراک لفظى محض هم نیست، بلکه مناسبت و خویشاوندى معنایى در کار است
به علاوه، دستکم یکى از معانى فلسفه علوم حقیقى بود. فلسفه در فلسفههاى مضاف، علم به علم است. یعنى مىتواند در معناى علم به کار رود. به این ترتیب مىتوان گفت علوم حقیقى (= فلسفه) مضاف دو قسمند: علوم (= فلسفههاى) حقیقى مضاف به علوم و علوم حقیقى مضاف به امور. مؤلف در تعریف فلسفههاى مضاف مىگویند: فلسفههاى مضاف به علوم دانشهایى; هستند که; و فلسفههاى مضاف به امور دانشهاى هستند که; (ص 91). مؤلف در اینجا، در هر دو مورد، فلسفه را به معناى دانش گرفتهاند، نه به صورت مشترک لفظى
غایتالامر این است که بگوییم فلسفه علوم دو بخش دارند: توصیف آنچه بوده و هست و تبیین آنچه مقتضاى عقل است، اعم از آنچه که بوده و هست یا آنچه که باید باشد. اگر نام فلسفه بر بخش اول روا نباشد آن را به تاریخ علوم مىسپاریم و فلسفه را منحصر به قسم دوم مىکنیم، یعنى بحث عقلى درباره مبانى و مبادى و روش و سایر امور مربوط به علوم که به آن علمشناسى فلسفى مىتوانیم گفت. اگر دیدگاهى در علمشناسى طرح شود که فقط به مطالعه تاریخى اکتفا کند و وارد بحث عقلى نشود، وجهى ندارد که آن را فلسفه بنامیم. اگر کسانى آن را بناروا فلسفه نامیده باشند این امر ما را ملزم نمىکند که تسلیم آن شویم و تعریفمان از فلسفه را تغییر دهیم
آیا فلسفه علم قبل از تحقّق علم ممکن است؟
در صفحه 36 در تقسیمبندى فلسفههاى مضاف مىگویند: یکى از اقسام فلسفههاى مضاف فلسفههاى مضاف به علوم با روش هنجارى و منطقى قبل از تحقق آن علم است. اما در صفحههاى 46 و 50 مىگویند: قبل از تحقق یک علم نمىتوان فلسفه آن را داشت
آیا این دو سخن ناسازگار نیستند؟ آرى با رویکرد تاریخى نمىتوان فلسفه علمى را داشت که آن علم محقّق نیست، اما با رویکرد هنجارى و منطقى مىتوان. رویکرد تاریخى به نظر خود مؤلف هم تنها رویکرد نیست. اساسا براى تدوین فلسفههاى مضاف به علوم ضرورى نیست که علمى موجود شود و تاریخى را بگذراند و آنگاه فلسفهاش تدوین شود، هرچند معمولاً اینگونه است. آنچه لازم است وجود تصویر و طرح آن علم در ذهن عالم است. چنانکه رئوس ثمانیه و اجزاى علوم را در آغاز کتب و قبل از ورود در مباحث هر علم بحث مىکنند. اصولاً براى تأسیس آگاهانه یک علم داشتن تصویرى اجمالى از فلسفه آن ضرورى است. و در هر دو حال روش عقلى جارى است؛ منتها یک بار تأمّل عقلى در آنچه رخ داده است و یک بار تأمّل عقلى در طرح ذهنى آن. آنچه از فلسفه خودى یا حکمت نوین اسلامى در کتاب بحث شده است در واقع، فلسفه فلسفه خودى است، قبل از تحقّق فلسفه خودى، نه خود فلسفه خودى
تقسیم فلسفه به مطلق و مضاف
اگر فلسفه را تأمّل عقلانى نظاممند درباره هر چیزى مراد کنیم، طبق این کاربرد تقسیم فلسفه به مطلق و مضاف وجهى نخواهد داشت و همه فلسفهها مضاف خواهند بود. هر فلسفهاى تأمّل عقلانى درباره مضافٌالیه خاصى است. فلسفه اولى نیز فلسفه هستى است و الهیات به معناى اخص فلسفه خدا یا فلسفه الهى است، معرفتشناسى فلسفه معرفت و همچنین. البته مىتوانیم «فلسفه» را به گونهاى به کار بریم که دربردارنده همه این فلسفهها باشد، اما در این صورت، این فلسفه عنوان یک حوزه معرفتى است، نه نام یک علم خاص و به عبارت دیگر فلسفه مطلق جامع همه فلسفهها خواهد بود
فلسفه علوم و رئوس ثمانیه

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دانلود مقاله پیش بینی دبی رودخانه با استفاده از روش نزدیک ترین
دانلود مقاله نکته ها (22) با word
دانلود مقاله طرح اعزام نیروهای واکنش سریع به مناطق بحران زده کش
دانلود مقاله بررسی تغییرات PH و اینورت و رنگ در فرایند تغلیظ شر
دانلود مقاله بررسی کارآیی آلوم بازیافتی در حذف رنگ و مواد آلی ا
دانلود مقاله بررسی روش تلفیقی(زراعی و شیمیایی) بر خصوصیات کمی و
[عناوین آرشیوشده]