سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، چراغ خرد است . [امام علی علیه السلام]
 
پنج شنبه 95 تیر 17 , ساعت 1:32 عصر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 ?????? مقاله تحلیل و بررسی حرکت جوهری یا فرد سیّال مقوله جوهر ?? word دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد ?????? مقاله تحلیل و بررسی حرکت جوهری یا فرد سیّال مقوله جوهر ?? word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه ?????? مقاله تحلیل و بررسی حرکت جوهری یا فرد سیّال مقوله جوهر ?? word

چکیده  
مقدّمه  
مسافت حرکت  
اشکال فخر رازی  
نقد اشکال فخر رازی  
فرد آنی و فرد سیّال مقوله  
رابطه حرکت، مسافت، و زمان  
مسافت حرکت: مقوله‏ها  
دیدگاه مشّائیان  
دیدگاه ملّاصدرا  
دیدگاه علّامه طباطبائی  
تصویر حرکت در جوهر  
تصویر فرد سیّال جوهر جسم بدون فرد سیّال عرض  
تصویر فرد سیّال جوهر جسم با فرد سیّال عرض  
موضوع حرکت جوهری  
نتایج بحث فیلسوفان مشّائی درباره موضوع حرکت:  
امکان حرکت جوهری  
وقوع حرکت جوهری  
دلایل حرکت جوهری  
دسته اول: اثبات حرکت جوهری بدون توجه به حرکت در اعراض  
دسته دوم: اثبات حرکت جوهری از راه حرکت در اعراض  
نتیجه‏گیری  
••• منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه ?????? مقاله تحلیل و بررسی حرکت جوهری یا فرد سیّال مقوله جوهر ?? word

ـ حسن‏زاده آملی، حسن، ادلّه‏ای بر حرکت جوهری، بی‏جا، الف. لام. م، 1380

ـ طباطبائی، سید محمّدحسین، بدایه‏الحکمه، تصحیح و تعلیق عباسعلی زارعی سبزواری، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1420، چ هفدهم

ـ عبودیت، عبدالرسول، درآمدی بر فلسفه اسلامی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1384، چ چهارم

ـ ـــــ ، نظام حکمت صدرایی، تهران، سمت، 1385

ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازی)، الحکمه‏المتعالیه فی الاسفارالاربعه العقلیه، قم، مصطفوی، 1379، چ دوم

ـ ـــــ ، المشاعر، به اهتمام هانری کربن، تهران، کتابخانه طهوری، 1363

چکیده

فیلسوفان مسلمان تا پیش از ملّاصدرا، اغلب حرکت جوهری را انکار و آن را نقد می‏کردند. سرانجام، ملّاصدرا در حکمت متعالیه خود به تجزیه و تحلیل دقیق حرکت جوهری پرداخت؛ به گونه‏ای که اعتقاد به این حرکتْ نقشی اساسی در فلسفه وی ایفا کرد. نگاه ملّاصدرا به این بحث منحصر به فرد است؛ وی با به کارگیری برخی از لوازم حرکت، به اثبات حرکت جوهری می‏پردازد

در آغاز مقاله حاضر، نویسنده با تبیین برخی از لوازم حرکت (مانند مسافت) و تحلیل فرد سیّال مقوله جوهر، تلاش می‏کند تصویر دقیقی از حرکت جوهری را ارائه کند. وی در ادامه، با تحلیل وجوه نیاز حرکت به موضوع، بی‏نیازی حرکت از موضوع را اثبات می‏کند، و در پایان، با نیم‏نگاهی که به دلایل حرکت جوهری می‏اندازد، این دلایل را در دسته‏بندی تازه‏تری قرار می‏دهد

کلیدواژه‏ها: تغیر جوهری، حرکت جوهری، حرکت عرضی، مسافت حرکت، مقوله، زمان، موضوع

 

مقدّمه

مسئله حرکت جوهری یکی از اساسی‏ترین مباحث حکمت متعالیه شمرده می‏شود. پیش از ملّاصدرا، متفکران سرزمین‏های اسلامی و حتی غیراسلامی، غالبا حرکت جوهری را انکار می‏کردند؛ امّا این حکیم توانست، با دلایل فراوانی، حرکت جوهری را اثبات کند و به نتایج بسیار مهمی در این‏باره دست یابد

پیش از ورود به بحث حرکت جوهری، لازم است که بحث‏های مقدّماتی‏تری را طرح کنیم: اصل تغییر و انواع آن، حرکت و تعریف آن، انواع لوازم حرکت، و غیره. با این حال، برای رعایت اختصار کلام، بحث را فقط با یکی از لوازم حرکت ـ که مستقیما با حرکت جوهری در ارتباط است ـ آغاز می‏کنیم: «مسافت حرکت». البته، ناچاریم در ادامه به «موضوع حرکت» نیز بپردازیم. همچنین، در این نوشتار، از راه نگاه ژرف‏تر به بحث مسافت حرکت، تبیین فرد سیّال مقوله، و ارائه تصویر روشنی از حرکت جوهری، سعی می‏کنیم به فهم بهتر حرکت جوهری کمک نماییم. ضمن اینکه، امکان وقوع حرکت جوهری را تبیین، و دلایل آن را دسته‏بندی و برخی را طرح خواهیم کرد

 

مسافت حرکت

وقوع حرکت، بدون «مسافت»، امکان ندارد؛ به همین ترتیب، لوازم دیگر حرکت نیز کم‏وبیش در تحقق آن نقش دارند. در آغاز، این پرسش رخ می‏نماید که: مسافت حرکت چیست؟ فیلسوفان، در پاسخ به این پرسش، معمولاً از «مقوله» یاد می‏کنند و می‏گویند: مسافت حرکت همان مقوله‏ای است که حرکت در آن جریان دارد؛ به تعبیر دقیق‏تر، مسافت حرکت مقوله‏ای است که متحرک در زمان حرکت، در هر «آن»، نوع یا صنفی از آن را دارد که غیر از نوع یا صنفی است که پیش یا پس از آن «آن» دارد. روشن‏تر اینکه مسافت حرکت مقوله‏ای است که متحرک در زمان حرکت، در هر «آنِ» فرضی، فردی از آن را دارد که غیر از فردی است که پیش یا پس از آن «آنِ» فرضی دارد

گفتنی است، هر کدام از این افراد در یک نوع یا صنف از یک مقوله قرار می‏گیرند؛ بنابراین، همه این افراد در ضمن یک نوع مقوله یا یک صنف قرار نمی‏گیرند. برای مثال هنگامی که مقوله کمّ به منزله مسافت حرکت قرار می‏گیرد، در هر «آنِ» فرضی، اندازه خاصّی به حساب می‏آید که از نوع یا صنف کمّ پیشین نیست. از این‏رو، چند فرد زمانی مصداق یک نوع یا صنف از مقوله کمّ قرار می‏گیرند که مقدار آنها مساوی باشد؛ در حالی که در حرکت کمّی، در هر «آنِ» فرضی، اندازه آن با اندازه پیشین فرق دارد. بر این اساس، هر فرد در یک نوع یا دست‏کم در یک صنف از آن مقوله قرار دارد

در تصویر مسافت حرکت، لااقل چهار فرض را می‏توان تصور کرد

1 مقوله‏ای که مسافت حرکت واقع می‏شود همان موضوع حرکت باشد. بر این اساس، حرکت وصفی برای مقوله خواهد بود؛ مثلاً اگر مسافت حرکت کیف باشد، می‏توان گفت: الکیف متحرک

2 مقوله‏ای که مسافت حرکت واقع می‏شود واسطه در عروض حرکت بر موضوع باشد

3 مقوله‏ای که مسافت حرکت واقع می‏شود جنس حرکت باشد: مقوله جنس، و حرکت یکی از انواع آن باشد. بر این اساس، اگر حرکت در مقوله کیف پذیرفته شود، کیف دست‏کم به دو نوع کیف متحرک و کیف ساکن تقسیم می‏شود

4 متحرک در زمان حرکت، در هر «آن»، نوع یا صنفی از مقوله‏ای را دارد که مسافت حرکت واقع می‏شود و این نوع یا صنف غیر از نوع یا صنفی است که پیش یا پس از آن «آن» دارد. همچنین، از آنجا که نوع یا صنف در ضمن فرد تحقق پیدا می‏کند، باید فرد را جانشین نوع یا صنف کرد. از نظر ملّاصدرا، فقط این فرض (چهارم) پذیرفتنی است؛ فرض‏های سه‏گانه دیگر ناتمام‏اند.[105]

اشکال فخر رازی

فخر رازی در تصویر حرکت در مقوله کمّ و کیف، اشکالی را بر کلام فلاسفه وارد ساخته است. این اشکال را می‏توان به مقوله‏های دیگری هم تعمیم داد که مسافت حرکت قرار می‏گیرند. به باور فخر رازی، اگر در هر «آن» نوعی از مقوله کمّ یا کیف و به تعبیری دقیق‏تر فردی از آن تحقق یابد، به گونه‏ای که در دو «آن» یک فرد از آن مقوله وجود نیابد، یا حرکتی روی نمی‏دهد یا تتالی آنات روی می‏دهد. بر این اساس، با توجه به تعمیم مذکور، می‏توان گفت: مسافت قرار گرفتن هر مقوله را یا باید به معنای نفی حرکت دانست یا باید ملازم با تتالی آنات پنداشت. اینکه در هر «آن» فردی از مقوله تحقق یابد، به گونه‏ای که در دو «آن» یک فرد از آن مقوله وجود نیابد، یا بدین معناست که هیچ‏یک از انواع مقوله موردنظر به صورت بالفعل در خارج تحقق ندارند و فقط ممکن است موجود بشوند (که در این صورت، در این مقوله، حرکتی رخ نمی‏دهد)، یا بدین معناست که انواع مقوله به صورت بالفعل تحقق دارند (که در این صورت، هر کدام در یک «آنِ» جداگانه موجودند و بین آنها زمانی نیست؛ از این‏رو، تتالی آنات که محال است رخ می‏دهد.)[106]

نقد اشکال فخر رازی

تصویری که ملّاصدرا از مسافت حرکت ارائه می‏کند هیچ‏کدام از نفی حرکت و تتالی آنات را به دنبال ندارد؛ زیرا بالقوّه بودن افراد مذکور به معنای نفی حرکت نیست، بلکه صرفا به این معناست که جسم متحرک، به نحو نامتمایز و اجمال، واجد افراد مقوله مزبور و به اصطلاح واجد افراد مسافت است. از این‏رو، این افراد به نحو «نامتمایز» موجودند. پس، تتالی آنات نیز روی نمی‏دهد؛ زیرا افراد مذکور بالقوّه‏اند و به صورت اجمال و نامتمایز وجود دارند؛ به این معنا که متحرک در حین حرکت، در هر «آن» فرضی، فردی بالقوّه ـ نه بالفعل ـ از مقوله مزبور را داراست.[107]

شاید گفته شود که قوام افراد به تمایز و تشخّص است؛ از این‏رو، افراد مذکور، به علّت نداشتن تمایز، در خارج موجود نمی‏شوند. زمانی این افراد وجود پیدا می‏کنند که حرکت قطع شود؛ امّا چون حرکت قطع نمی‏شود، هیچ‏گاه مقوله‏ای که مسافت حرکت قرار می‏گیرد فرد بالفعلی نخواهد داشت. بنابراین، جسم متحرک در حین حرکت در هیچ مقوله‏ای نخواهد بود: نه در کمّ، نه در کیف، نه در وضع و نه در أین. پرواضح است که این نتیجه پذیرفتنی نیست.[108]

محقق دوانی در پاسخ به این اشکال می‏گوید: جسم متحرک فقط پیش از حرکت (در حال قوّه محض) و پس از حرکت (در حال فعل محض) دارای اعراض مذکور است؛ از این‏رو، در حال حرکت، بین آنها قرار دارد. بر این اساس، جسم یا باید واجد اعراض و فرد آنها باشد یا باید بین اعراض قرار گیرد که در این صورت، تنها متحرک در آن مقوله است و فردی از آن مقوله به حساب نمی‏آید

و القدر الضروری هو أن الجسم لایخلو عن تلک الاعراض و التوسط فیها و أمّا أنّه لایخلو من أفرادها بالفعل فلیس ضروریا و لامبرهنا علیه بل البرهان ربّما اقتضی خلافه.[109]

با این حال، ملّاصدرا پاسخ مزبور را نمی‏پذیرد؛ زیرا متحرک همچنان جسم است و جسم، بدون أین، وضع، کمّ، و کیف (و اعراض دیگر)، وجود خارجی ندارد؛ بنابراین، مسافت حرکت را باید به گونه‏ای تبیین کرد که با این مشکل روبه‏رو نشود.[110]

فرد آنی و فرد سیّال مقوله

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
پنج شنبه 95 تیر 17 , ساعت 1:32 عصر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 ?????? مقاله تأمّلی بر تفاسیر حرکت قطعیه و توسطیه ?? word دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد ?????? مقاله تأمّلی بر تفاسیر حرکت قطعیه و توسطیه ?? word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه ?????? مقاله تأمّلی بر تفاسیر حرکت قطعیه و توسطیه ?? word

چکیده  
مقدّمه  
پیشینه بحث  
تفسیر میرداماد از حرکت توسطیه و قطعیه  
ادلّه وجود حرکت قطعیه  
دلیل اول  
دلیل دوم  
دلیل سوم  
بررسی ادلّه حرکت قطعیه  
علل شکل‏گیری نظریه میرداماد  
نقد تفسیر میرداماد از حرکت قطعیه  
زمینه ‏های شکل‏گیری بحث حرکت قطعیه  
تصویر واقعی ابن‏ سینا از حرکت توسطیه و قطعیه  
بازگشت به تفسیر میرداماد و مقایسه آن با تفسیر ابن‏سینا  
استدلال ابن‏ سینا در زمینه انکار وجود خارجی برای حرکت قطعیه  
رابطه زمان و حرکت  
نتیجه‏گیری  
••• منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه ?????? مقاله تأمّلی بر تفاسیر حرکت قطعیه و توسطیه ?? word

ـ ابن‏سینا، الاشارات و التنبیهات، در: خواجه نصیرالدین طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، البلاغه، 1375

ـ ـــــ ، الشفا، الطبیعیات، قم، مکتبه آیه‏الله المرعشی النجفی، 1405

ـ العجم، رفیق، موسوعه مصطلحات جامع‏العلوم، بیروت، مکتبه لبنان الناشرون، 1997

ـ بخاری، شمس‏الدین محمّد مبارکشاه، شرح حکمه العین، مشهد، دانشگاه فردوسی، 1353

ـ تهانوی، محمّدعلی، موسوعه کشاف اصطلاحات العلوم و الفنون، بیروت، مکتبه‏الناشرون، 1996

ـ جرجانی، میر سیدشریف، شرح المواقف، قاهره، مطبعه السعاده لجوار محافظه مصر، 1325

ـ رازی، فخرالدین، المباحث المشرقیه، بیروت، دارالکتب العربیه، 1410

ـ رضایی، رحمت‏اللّه، «استنتاج معطوف به بهترین تبیین و توجیه گزاره‏های مربوط به عالم خارج»، معرفت فلسفی 6 (زمستان 1383)، ص 61ـ95

ـ سبزواری، ملّاهادی، شرح منظومه، تصحیح حسن حسن‏زاده آملی، قم، ناب، 1422

ـ شیرازی، قطب‏الدین، درّه‏التاج، تصحیح سیدمحمّد مشکوه، تهران، حکمت، 1369

ـ طباطبائی، سید محمّدحسین، نهایه‏الحکمه، تصحیح و تعلیق غلام‏رضا فیّاضی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1380

ـ عبودیت، عبدالرسول، درآمدی بر نظام صدرایی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1376

ـ ـــــ ، هستی‏شناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1380

ـ مصباح، محمّدتقی، تعلیقه علی نهایه‏الحکمه، قم، مؤسسه فی طریق الحق، 1405

ـ مطهّری، مرتضی، حرکت و زمان، تهران، حکمت، 1369، ج 3

ـ ـــــ ، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1383، ج 6 (اصول فلسفه و روش رئالیسم)

ـ ـــــ ، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1386، ج 11 (درس‏های اسفار)

ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازی)، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1419

ـ میبدی، حسین‏بن معین‏الدین، شرح الهدایه الاثیریه، تهران، مطبعه المرتضویه، 1331

ـ میرداماد، محمّدباقر، القبسات، تهران، دانشگاه تهران، 1374

چکیده

ابن‏ سینا و پیروان وی، حرکت قطعیه را انکار می‏کنند. انکار حرکت قطعیه اولاً مستلزم انکار حرکت به معنای خروج تدریجی از قوّه به فعل، و ثانیا مستلزم پذیرش توهّمی بودن زمان است؛ در حالی که ابن‏سینا، هم حرکت در آن معنا را می‏پذیرد و هم به وجود خارجی زمان معتقد است. میرداماد و ملّاصدرا، به منظور رفع این تناقض، وجود حرکت قطعیه را پذیرفته و از این‏رو درصدد تأویل نظر ابن‏سینا در این‏باره برآمده‏اند

مقاله حاضر، از سویی، بر آن است که تفسیر رایج از حرکت قطعیه و توسطیه و نیز ادلّه و علل آن را بررسی کند و مشکلات آن را یادآور شود و از سویی دیگر، در تلاش است تا نشان دهد که می‏توان انکار حرکت قطعیه و پذیرش وجود زمان را با یکدیگر سازگار و بدین ترتیب از کلام ابن‏سینا رفع تناقض کرد، بی‏آنکه نیازی به تأویل باشد

کلیدواژه‏ها: حرکت، حرکت قطعیه، حرکت توسطیه، زمان، آنِ سیّال، سکون، ابن‏سینا

 

مقدّمه

معمولاً اقوال گوناگون درباره وجود خارجی حرکت را به سه دسته کلّی تقسیم می‏کنند: قول اول، وجود حرکت را امری بدیهی تلقّی می‏کند؛ قول دوم مدعی است که حرکت، در معنای موردنظر فیلسوفان، وجود خارجی ندارد؛ قول سوم تفصیل میان حرکت توسطیه و حرکت قطعیه را پذیرفته است

به نظر فیلسوفان مسلمانی که پس از میرداماد می‏زیسته‏اند، از میان این اقوال، معمولاً قول اول پذیرفتنی‏تر می‏نماید؛ از این‏رو، آنچه را که به نظر این گروه ابن‏سینا پذیرفته همان قول است. با این حال، ابن‏سینا تصریح می‏کند که حرکت قطعیه یا، به تعبیری بهتر، حرکت به معنای «قطع» وجود ندارد و آنچه وجود دارد فقط حرکت به معنای «توسط» است

حال، این نظر پرسش‏هایی را به وجود می‏آورد؛ مثلاً، اگر زمانْ مقدار حرکت قطعیه است، چگونه می‏توان وجود زمان را پذیرفت امّا حرکت قطعیه را انکار کرد؟[146] به تعبیر دیگر، اگر زمان، چنان‏که ابن‏سینا بدان معتقد است، امری حقیقی و خارجی به شمار آید، و اگر زمان مقدار حرکت قطعیه باشد، انکار حرکت قطعیه به طور حتم گرفتار شدن در دام تناقض را به دنبال دارد. به واقع، چگونه می‏توان اندیشمندی همچون ابن‏سینا را دارای چنان نظر متناقضی آن‏هم در یک کتاب، دانست؟ حال آنکه درباره او چنین گفته‏اند: «و الشیخ اجل شأنا و ارفع محلاً من أن یناقض نفسه فی کتاب واحد.»[147] آن‏گاه این مطلب را نیز باید بپذیریم که لازمه انکار حرکت قطعیه و پذیرش صرف حرکت توسطیه همانا انکار اصل وجود حرکت به معنای حدوث و تغییر تدریجی، و پذیرش موجودات آنی بوده[148] که مدعای منکران حرکت است. چگونه می‏توان ابن‏سینا را منکر حرکت دانست؟ بنابراین، انکار حرکت (به معنای قطع)، نتایج و لوازمی ناپذیرفتنی دارد و در نتیجه، انکار حرکت قطعیه امر نامعقولی است

این تناقض‏ها، آشکارا، در شأن ابن‏سینا و هیچ فیلسوف دیگری نیست. از این‏رو، شهید مطهّری از اینکه حاج ملّاهادی سبزواری در جهت‏گیری درباره این مسئله، برخلاف معمول، از ملّاصدرا پیروی نکرده و همچون ابن‏سینا حرکت قطعیه را انکار کرده است تأسف می‏خورد.[149] با توجه به آنچه بیان شد روشن می‏شود که چرا معمولاً متفکران پس از میرداماد، درصدد برآمده‏اند نظر ابن‏سینا را در مورد حرکت قطعیه تأویل کنند و تفسیر دیگری را، هرچند خلاف تصریح وی، ارائه نمایند

حاصل راه‏حل آنان برای مشکل مذکور آن است که انکار صریح ابن‏سینا و ملّاهادی سبزواری از حرکت قطعیه را تأویل نماییم، چنان‏که پس از میرداماد چنین کرده‏اند. بدین ترتیب باید سخن ابن‏سینا در خصوص انکار حرکت قطعیه را در پرتو سخنان دیگر او، که صراحت تام در پذیرش وجود خارجی حرکت و زمان دارند، تفسیر و تعبیر کرد و در نتیجه آن انکار را، که لوازم باطل دارد، نادیده انگاشت. بر این اساس، همگان درباره وجود حرکت قطعیه اتفاق‏نظر، و آن را قبول دارند. در این صورت، دیگر لوازم باطل مذکور (انکار حرکت و زمان) نیز در میان نخواهند بود

با این همه به نظر نمی‏رسد که چنین تأویلی بیش از «اجتهاد» در برابر «نص» باشد؛ زیرا ابن‏سینا نه تنها حرکت قطعیه را انکار می‏کند، بلکه بر آن استدلال نیز می‏نماید. با این تصریح، چگونه می‏توان نظر وی را در انکار حرکت قطعیه تأویل و او را ملزم به پذیرش حرکت قطعیه نمود؟ علاوه بر آن، چنین تلاشی گرفتار اشکالات دیگری نیز می‏باشد که هر یک به آسانی قابل چشم‏پوشی نیستند. بنابراین، به آسانی نمی‏توان این راه‏حل را پذیرفت

آنچه نوشته حاضر درصدد ارائه و تثبیت آن خواهد بود راه‏حل دیگری است که با تحلیل و بررسی دوباره نظر ابن‏سینا و مخالفانش به دست می‏آید. بدین منظور، سه مسئله را باید در نظر داشت: نخست اینکه به نظر می‏رسد تصویر میرداماد و شاگردش، صدرالمتألّهین، از این موضوع با تصویر و تفسیر ابن‏سینا تفاوت‏های بسیاری دارد؛ دوم اینکه تصویر میرداماد و صدرالمتألّهین خود، مبتلابه اشکالاتی است. سوم اینکه چرا آنان به چنین برداشتی رسیده‏اند؟ سرانجام اینکه تصویر موردنظر ابن‏سینا از مسئله چگونه است. امّا پیشتر لازم است که نگاهی گذرا به پیشینه این بحث داشته باشیم

 

پیشینه بحث

معروف است که ارسطو حرکت قطعیه و توسطیه را تفکیک کرده است،[150] حتی برخی حرکت توسطیه را به افلاطون نسبت داده‏اند؛[151] امّا به سهولت نمی‏توان چنان تفکیکی را در آثار آنان یافت. از این‏رو، به نظر می‏رسد، نخستین فیلسوفی که صراحتا آن را طرح نموده است ابن‏سینا باشد

ابن‏سینا، در طبیعیات شفا، پس از بررسی تعاریف مختلف از حرکت و نیز تبیین تعریف خود از آن، که همان تعریف ارسطو باشد، به دو معنای حرکت اشاره می‏کند: حرکت به معنای «قطع» و حرکت به معنای «توسط». در ضمن، او تصریح می‏کند که حرکت توسطیه در خارج موجود، امّا حرکت قطعیه فقط خیالی و توهّمی است

به نظر ابن‏سینا، گاه مراد از حرکت همانا امری است که برحسب آن، جسم متحرک در قطعه‏ای از زمان میان مبدأ و منتها قرار دارد، به گونه‏ای که در هر «آن» در یک «حد» مفروض است. به تعبیری دیگر، در این معنا، حرکت امر مستمر و یکپارچه‏ای به شمار می‏آید که دائم میان مبدأ و منتها در حال گذر است؛ امری که نمی‏توان آن را تجزیه و قطعات آن را بر قطعات حدود و مسافت‏های مفروض منطبق نمود. امّا گاه مقصود امری متّصل و امتداددار به امتداد مسافت است که بر اساس آن، جسم متحرک در تمام آن قطعه از زمان منطبق بر تمام آن مسافت باشد، به گونه‏ای که می‏توان مبدأ و منتهای حرکت را بر مبدأ و منتهای زمان منطبق کرد. بدین ترتیب، حرکت عبارت است از اینکه جسم متحرک در تمام آن قطعه از زمان بر تمام آن قطعه از مسافت منطبق باشد. در این معنا، حرکت امری کشش‏دار است که تمام آن، تمام زمان را اشغال کرده است: اولش اول زمان را، وسطش وسط زمان را، و آخرش آخر زمان را.[152] وی در این‏باره می‏گوید

و ممّا یجب أن تعلم فی هذا الموضع أن الحرکه اذا حصل من امرها ما یجب أن یفهم، کان مفهومها اسما لمعنیین: احدهما لایجوز أن یحصل بالفعل قائما فی الاعیان، و الآخر یجوز أن یحصل فی الاعیان. فانّ الحرکه ان عنی بها الامر المتّصل للتحرک من المبدأ و المنتهی، فذلک لایحصل البته للمتحرک و هو بین المبدأ و المنتهی، بل انّما یظن أنه قد حصل نحوا من الحصول اذا کان المتحرک عندالمنتهی. و هناک یکون هذا المتّصل المعقول قد بطل من حیث الوجود، کیف یکون له حصوله حقیقی فی الوجود، بل هذا الامر بالحقیقه ممّا لا ذات له قائما فی الاعیان، و انّما ترتسم فی الخیال، لان صورته قائمه فی الذهن بسبب نسبه المتحرک الی مکانین: مکان ترکه و مکان ادراکه، او یرتسم فی الخیال; ثم تلحقها من جهه الحس صوره اخری بحصول له فی مکان آخر; فیشعر بالصورتین معا علی انّهما صوره واحده لحرکه و لایکون لها فی الوجود حصول قائم کما فی الذهن;

و امّا المعنی الموجود بالفعل الذی بالحری أن یکون الاسم واقعا علیه، و أن تکون الحرکه التی توجد فی المتحرک فهی حالته المتوسطه حین یکون لیس فی الطرف الاول من المسافه و لم یحصل عند الغایه، بل هو فی حد متوسط بحیث لیس یوجد و لا فی آن من الانات الّتی یقع فی حده خروجه الی الفعل ; و هذا هو صوره الحرکه الموجوده فی المتحرک و هو توسط بین المبدأ و المفروض و النهایه ; و هذا بالحقیقه هو الکمال الاول.[153]

ابن‏سینا فقط در همین عبارت از شفا، که منشأ مشاجره‏های فراوانی شده، به این بحث پرداخته است. تا زمان میرداماد، معمولاً این عبارت را خلاصه و ذکر می‏کرده‏اند؛[154] امّا به چیستی و تفاوت‏های دو معنای حرکت، و نیز اینکه آنها دو معنای حرکت نه دو نوع از حرکت هستند، نمی‏پرداخته‏اند

فخر رازی از نخستین کسانی است که به نقد این مسئله و نیز جرح نظر ابن‏سینا و خرده‏گیری از وی می‏پردازد و یادآور لوازم باطل این بحث می‏شود. در این زمینه، فخر رازی بحث زمان را طرح می‏کند. از نظر او، با توجه به اینکه زمان مقدار حرکت قطعیه است و ابن‏سینا حرکت قطعیه را انکار می‏کند، نباید زمان وجود داشته باشد؛ چون حرکت توسطیه، به دلیل اینکه بدون امتداد است، با زمان ارتباطی ندارد. بنابراین، اگر زمان هست و مقدار حرکت است، باید مقدار حرکت قطعیه باشد؛ در حالی که به نظر ابن‏سینا حرکت قطعیه وجود ندارد. در نتیجه باید گفت که یا زمان مقدار حرکت نیست یا زمان اصلاً وجود ندارد: «لو کان الزمان موجودا لکان مقدارا للحرکه بالادله الّتی ذکرها ارسطو و لکن یستحیل أن یکون مقدارا للحرکه.»[155] به تعبیری دیگر، فخر رازی مدعی شده که اولاً زمان مقدار حرکت قطعیه است و اگر حرکت قطعیه موهوم است، چنان‏که ابن‏سینا تصریح می‏کند، زمان نیز باید موهوم باشد، امری که ابن‏سینا آن را نمی‏پذیرد؛[156] ثانیا، اگر زمان حقیقی و عینی باشد، لازم است امر موهومی به نام حرکت قطعیه موجب تعیّن امری حقیقی به نام زمان گردد که این هم واضح‏البطلان است

صرف‏نظر از نقدی که فخر رازی بیان داشته، دیدگاه ابن‏سینا تقریبا تا زمان میرداماد همچنان با پذیرش فیلسوفان مسلمان روبه‏رو بوده است. برای نخستین بار، میرداماد با نظر ابن‏سینا مخالفت کرده، وجود هر دو معنای حرکت در خارج را پذیرفته و برای اثبات وجود خارجی حرکت قطعیه دلایلی آورده و در عین حال، توضیح و تبیین روشنی از این معانی حرکت را ارائه داده است. ضمنا شاگرد نام‏آشنای او، ملّاصدرا (که تقریبا تا ده سال پس از مرگ استاد خود هنوز زنده بوده)، همین دیدگاه را داشته، هرچند درباره حرکت توسطیه چندان به روشنی سخن نگفته است

ملّاهادی سبزواری از مهم‏ترین اندیشمندان متأخّری به شمار می‏آید که از نظریه ابن‏سینا دفاع کرده و کوشیده است به مسائل طرح شده جواب دهد.[157] دیدگاه مهم دیگر در این‏باره از علّامه طباطبائی است که اعتقاد دارد: هر دو معنای حرکت، دو اعتبار برای یک امر قلمداد می‏شوند؛ امّا به لحاظ منظرهای متفاوت. بنابراین، اختلاف آن دو به اعتبار است؛ در نتیجه، هر دو معنای حرکت به اعتبارات مختلف وجود دارند.[158] به همین دلیل، علّامه طباطبائی توانسته است بحث از حرکت قطعیه و توسطیه را با عنوان «اقسام تغیر» مطرح نماید، هرچند این اقسام اعتباری شمرده می‏شوند

تفسیر میرداماد از حرکت توسطیه و قطعیه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
یکشنبه 95 تیر 6 , ساعت 2:14 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله قضیه خارجیه در منطق حذف این‏همانى و منطق مرتبه دوم هنکین با word دارای 16 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله قضیه خارجیه در منطق حذف این‏همانى و منطق مرتبه دوم هنکین با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله قضیه خارجیه در منطق حذف این‏همانى و منطق مرتبه دوم هنکین با word

چکیده  
مقدّمه  
منطق حذف این‏همانى  
1 نظام استنتاجى  
2 سمانتیک منطق حذف این‏همانى  
منطق مرتبه دوم هنکین  
1 نظام استنتاجى منطق هنکین  
2 سمانتیک منطق هنکین  
3 منطق هنکین و تعریف وجود  
4 قضایاى منطق هنکین  
منطق هنکین و منطق حذف این‏همانى  
فروکاستن قضایاى حقیقیه و خارجیه به یکدیگر  
نتیجه‏گیرى  
. منابع  

 

بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله قضیه خارجیه در منطق حذف این‏همانى و منطق مرتبه دوم هنکین با word

ـ اردشیر، محمّد، منطق ریاضى، تهران، هرمس، 1383

ـ حجّتى، سید محمّدعلى و علیرضا دارابى، «بررسى و مقایسه دو دلالت‏شناسى منطق مرتبه دوم»، مطالعات و پژوهش‏ها، ش 51، 1386، ص 69ـ84

ـ دارابى، علیرضا، بررسى نحوى و معنایى منطق درجه دوم، پایان‏نامه کارشناسى ارشد، رشته فلسفه، تهران، دانشگاه تربیت مدرس، 1384

ـ فلاحى، اسداللّه، «صورت‏بند جدیدى از قضایاى حقیقیه و خارجیه»، آینه معرفت، ش 11، تابستان 1386، ص 30ـ61

ـ ـــــ ، «صورت‏بندى قضایاى خارجیه با محمول وجود»، معرفت فلسفى، ش 23، بهار 1388، ص 51ـ76

- Henkin, Leon, “Completeness in the Theory of Types”, The Journal of Symbolic Logic, 15, 1950, p. 81-

چکیده

نگارنده پیش از این در دو مقاله به تحلیل قضایاى حقیقیه و خارجیه به کمک منطق جدید پرداخته بود که یکى منطق موجّهات جدید را براى صورت‏بندى قضایاى حقیقیه، و دیگرى محمول تعریف ناشده وجود را براى فرمول‏بندى قضایاى خارجیه به کار گرفته است. مقاله دوم، تعریف‏هایى از وجود در منطق این‏همانى و منطق مرتبه دوم ارائه کرده است، امّا نتوانسته از این تعریف‏ها در تحلیل قضایاى خارجیه کمک بگیرد.

در این مقاله، با نشان دادن ضعف‏هاى بنیادین منطق این‏همانى و منطق مرتبه دوم در تحلیل قضایاى خارجیه و با نشان دادن تعارض اصل این‏همانى با قاعده فرعیه، منطقى ضعیف‏تر از منطق این‏همانى به نام «منطق حذف این‏همانى» را طراحى کرده‏ایم که به خوبى توان بیان قضایاى خارجیه را دارد. همچنین، منطق ضعیف‏ترى نسبت به منطق مرتبه دوم استاندارد را، که به نام «منطق مرتبه دوم هنکین» شناخته مى‏شود، به خدمت گرفته و نشان داده‏ایم که این منطق، برخلاف منطق مرتبه دومِ استاندارد، مى‏تواند قضایاى خارجیه را به خوبى صورت‏بندى کند. در ضمن، نشان داده‏ایم که منطق هنکین با مفاهیم ماهوى و معقولات اولى، و منطق استاندارد با مفاهیم انتزاعى و معقولات ثانیه تناسب دارد.

کلیدواژه‏ها: قضیه حقیقیه، قضیه خارجیه، منطق حذف این‏همانى، منطق مرتبه دومِ استاندارد، منطق مرتبه دوم هنکین، معقولات اولى، معقولات ثانیه

 

مقدّمه

قضایاى حقیقیه و خارجیه را به روش‏هاى گوناگونى به زبان منطق جدید صورت‏بندى کرده‏اند. جدیدترین صورت‏بندى از قضایاى حقیقیه را نگارنده در دو مقاله اخیر خود در منطق وجهى و منطق محمول‏ها و وجود ارائه کرده است. تحلیل نگارنده از قضایاى حقیقیه و خارجیه در منطق وجهى بدین‏گونه است

خارجیه

حقیقیه

هر الف ب است

$x Ax U “x ( Ax Bx )

¸ $x Ax U £ “x ( Ax Bx )

هیچ الف ب نیست

“x ( Ax ~Bx )

£ “x ( Ax ~Bx )

بعضی الف ب است

$x ( Ax U Bx )

¸ $x ( Ax U Bx )

بعضی الف ب نیست

~ $x Ax $x (Ax U ~Bx (

~ ¸ $x Ax ¸ $x ( Ax U ~Bx )

تحلیل نگارنده از همین قضایا در منطق محمول‏ها و وجود نیز به قرار زیر است

خارجیه

حقیقیه

هر الف ب است

$x ( E!x UAx ) U “x [ E!x ( Ax Bx ) ]

$x Ax U “x ( Ax Bx )

هیچ الف ب نیست

“x [ E!x ( Ax ~Bx ) ]

“x ( Ax ~Bx )

بعضی الف ب است

$x [ E!x U ( Ax U Bx ) ]

$x ( Ax U Bx )

بعضی الف ب نیست

~ $x ( E!x UAx ) $x [ E!x U ( Ax U ~Bx ) ]

~ $x Ax $x ( Ax U ~Bx )

نگارنده در مقاله اخیر خود، چهار تعریف زیر براى وجود محمولى (یعنى براى E!x) از منطق آزاد و منطق مرتبه دوم نقل مى‏کند

وجود

1 اتحاد با یک شیء

منطق آزاد

$y ( x = y )

محمولی

2 اتحاد با خود

منطق آزاد

x = x

در منطق

3 داشتن صفت

منطق مرتبه دوم

$F Fx

جدید

4 داشتن صفت امکانی

منطق مرتبه دوم

$F ( Fx U ~ £ Fx )

به نظر مى‏رسد که هریک از این تعاریف را مى‏توان در صورت‏بندى قضایاى خارجیه جایگزین E!xکرد؛ امّا به دلیل اینکه سه تعریف نخست، قضیه‏اند و بنابراین در ترکیب عطفى و در مقدّم شرطى، حذف مى‏شوند، جایگزین کردن سه تعریف نخست، سبب مى‏شود فرمول‏هاى قضایاى خارجیه، معادل و هم‏ارزِ فرمول‏هاى قضایاى حقیقیه شود و همین مسئله، تمایز میان این قضایا را نابود مى‏سازد. تعریف چهارم نیز چندان مقبول به نظر نمى‏رسد؛ زیرا مدعى است «وجود داشتن» به معناى «داشتن صفت غیرضرورى» است. اگر این تعریف درست باشد، الحاد و نفى خداوند لازم خواهد آمد؛ زیرا چنان‏که فلاسفه متألّه نشان داده‏اند، خداوند از همه جهات، ضرورى و واجب‏الوجود است و هیچ صفت امکانى‏اى ندارد

در این مقاله مى‏خواهیم نشان دهیم که سه تعریف نخست را مى‏توان جایگزین E!xکرد، بدون اینکه قضایاى حقیقیه و خارجیه به یکدیگر فرو کاسته شوند. لازمه این کار، طراحى نظامى منطقى است که این سه تعریف در آنها قضیه و قابل اثبات‏پذیر نباشد. براى این کار، دو منطق به نام‏هاى «منطق حذف این‏همانى» و «منطق مرتبه دوم هنکین» را معرفى خواهیم کرد که منطق اول براى نخستین بار ارائه مى‏شود، امّا منطق هنکین در ادبیات منطق مرتبه دوم، کاملاً شناخته‏شده است

منطق حذف این‏همانى

1 نظام استنتاجى

منطق محمول‏ها و این‏همانى شامل دو قاعده اختصاصى به نام‏هاى «معرفى این‏همانى» و «حذف این‏همانى» است

حذف این‌همانی

———

a = a

Fa

a = b

———

Fb

از میان این دو قاعده، «معرفى این‏همانى» قاعده‏اى بسیار معروف است که غالبا با نام «اصل این‏همانى» به ارسطو نسبت داده مى‏شود و هم‏طراز «اصل تناقض» (و گاهى بالاتر از آن) به شمار مى‏آید. با وجود این، باید توجه کرد که این اصل و قانون، تنها در عالم وجود و جهان واقعى برقرار است و در جهان‏هاى ممکنِ فرضى و عالم معدومات. دلیل این مسئله، قاعده‏اى دیگر به نام «قاعده فرعیه» است که بر اصل این‏همانى تسلط دارد و صورت‏بندى عمومى آن بدین‏گونه است: «ثبوت شى‏ء لشى‏ء فرع ثبوت المثبت له». بنا به این قاعده جدید، حمل محمول بر موضوع، در قضایاى موجبه، فرع بر وجود موضوع است؛ در نتیجه اگر موضوع موجود نباشد، هیچ چیزى را نمى‏توان بر آن حمل کرد، حتى خود آن شى‏ء را. بنابراین، معدومات هیچ حکم‏ایجابى‏اى ندارند و براى نمونه، نمى‏توان گفت «سندباد ماجراجوست» و یا حتى «سندباد، سندباد است»

از اینجا معلوم مى‏شود که اگر بخواهیم منطقى بسازیم که نه تنها قواعد حاکم بر موجودات، بلکه قواعد معدومات را نیز بیان کند، چاره‏اى نداریم جز اینکه قاعده «معرفى این‏همانى» را از قواعد استنتاجى کنار بگذاریم؛ امّا کنار گذاشتن این قاعده به اثبات‏ناپذیرى بسیارى از قوانین مطلوب این‏همانى مانند تقارن مى‏انجامد. توضیح اینکه با رها کردن قاعده معرفى این‏همانى، نه تنها قوانین نامطلوب زیر اثبات‏پذیر نخواهند بود

انعکاس

a = a

انعکاس کلی

“x ( x = x )

وجود برای نام‌های خاص

$x ( x = a )

وجود همگانی

“x $y ( x = y )

وجود همگانی

“x $y ( y = x )

بلکه قوانین مطلوب زیر نیز از دست خواهند رفت

تقارن

“x “y ( x = y y = x )

خودهمانی این‌همان‌ها

“x “y ( x = y x = x )

اصل اقلیدس

“x “y “z ( x = z U y = z x = y )

مقصود از «اصل اقلیدس» این قانون معروف است که «دو شى‏ء برابر با شى‏ء سوم، خود با یکدیگر برابرند». این اصل، تقریرهاى دیگرى نیز دارد که تقریر بالا تقریر نخست آن است و از این‏رو، با شماره یک نشان داده شده است

با وجود این، نباید گمان کنیم که همه قضایاى مطلوب این‏همانى از دست رفته‏اند؛ زیرا قضایاى زیر، تنها به کمک قاعده حذف این‏همانى اثبات‏پذیرند

تعدی

“x “y “z ( x = y U y = z x = z )

اصل اقلیدس

“x “y “z ( x = y U x = z y = z )

اصل اقلیدس

“x “y “z ( x = y U x = z z = y )

خودهمانی این‌همان‌ها

“x “y ( x = y y = y )

هم‌ارزی دو تعریف وجود

( a = a ) $x ( x = a )

هم‌ارزی انعکاس کلی با وجود

همگانی

“x ( x = x ) “x $y ( y = x )

براى جبران قضایاى مطلوب از دست رفته چه مى‏توان کرد؟ براى جبران این کاستى، ناگزیریم هر دو صورت قاعده حذف این‏همانى را به منزله قاعده اصلى داشته باشیم. با این اصلاح، «منطق حذف این‏همانى» برابر است با منطق محمول‏ها به همراه دو قاعده زیر

حذف این‌همانی راست

حذف این‌همانی چپ

Fa

a = b

———

Fb

Fa

b = a

———

Fb

2. سمانتیک منطق حذف این‏همانى

هر تغییرى در قواعد استنتاجى، باید با تغییرى در سمانتیک همراه باشد تا صحت و تمامیت نظام برجا بماند. براى این کار، باید به سمانتیک «منطق محمول‏ها و این‏همانى» نظر بیفکنیم و ببینیم کدام ویژگى اساسى است که باید تعدیل شود

در سمانتیک استاندارد، به هر محمول‏نشانه nـ موضعى، زیرمجموعه‏اى دلخواه از توان nام دامنه سخن را اسناد مى‏دهند؛ امّا به محمول‏نشانه دوموضعى این‏همانى، زیرمجموعه قطرى از توان دوم دامنه سخن را نسبت داده‏اند. این بدان معناست که مجموعه همه زوج مرتب‏هایى که دو عضوشان یکى است به محمول «این‏همانى» نسبت داده مى‏شود. بر پایه این قرارداد، هر عضوى از دامنه سخن، این‏همان با خود خواهد بود

اگر بخواهیم دامنه سخن، معدومات نیز دربر گیرد، بنا به قاعده فرعیه، آن معدومات نباید هیچ حکمى داشته باشند و مهم‏تر از همه اینکه نباید این‏همان با خود باشند. بنابراین دیگر لازم نیست که مجموعه همه زوج مرتب‏هایى که دو عضوشان یکى است، به محمول «این‏همانى» نسبت داده شود؛ بلکه کافى است مجموعه‏اى از زوج مرتب‏هایى که دو عضوشان یکى است، به محمول «این‏همانى» نسبت دهیم؛ و به عبارت سوم، زیرمجموعه‏اى از قطر توان دوم دامنه سخن را

تا اینجا معادل سمانتیکى کنار گذاشتن قاعده «معرفى این‏همانى» را به دست آوردیم؛ امّا درباره «قاعده فرعیه» چطور؟ آنچه تاکنون انجام دادیم، رعایت قاعده فرعیه درباره محمول‏نشانه این‏همانى بود. اینکه بخواهیم قاعده فرعیه را به دیگر محمول‏نشانه‏ها نیز تعمیم دهیم، امرى اختیارى است و تنها تفاوت این است که اگر به این تعمیم پایبند باشیم، منطق حاصل، به منطق قدیم وفادارتر خواهد بود. از آنجا که مقصود این مقاله وفادارى صددرصد به منطق قدیم نیست، بر خود بایسته نمى‏بینیم که تعمیم قاعده فرعیه به همه محمول‏نشانه‏ها و پیامدهاى استنتاجى آن را بررسى کنیم؛ امّا چون به نظر مى‏رسد بیشتر خوانندگان، وفادارى هر چه بیشتر به منطق قدیم خوشایندتر است، به صورت گذرا به این تعمیم و پیامدهاى آن مى‏پردازیم تا خواننده هرجا که نیاز باشد خود بتواند به این تعمیم دست یازد؛ با وجود این، این تعمیم، در کلّیت این مقاله، جایگاه تعیین‏کننده‏اى ندارد

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
یکشنبه 95 تیر 6 , ساعت 2:13 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله منابع شیخ مفید در گزارش‏های تاریخی با word دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله منابع شیخ مفید در گزارش‏های تاریخی با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله منابع شیخ مفید در گزارش‏های تاریخی با word

چکیده    
مقدمه    
منابع شیخ مفید در گزارش‏های تاریخی    
دسته اول    
دسته دوم    
دسته سوم    
نتیجه    
منابع    

بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله منابع شیخ مفید در گزارش‏های تاریخی با word

ـ ابن‌جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا؛ 18 جلد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412 ق

ـ ابن‌حجر عسقلانی، شهاب الدین احمد بن علی، لسان المیزان، بیروت، مؤسسه الأعلمی، 1406 ق، چاپ دوم

ـ ابن خلّکان، أبوالعباس أحمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دار صادر، 1414 ق

ـ ابن داود حلّی، تقی‌الدین حسن بن علی، رجال ابن داود، نجف، المطبعه الحیدریه، 1392 ق

ـ ابن ندیم، أبو‌الفرج محمد بن اسحاق، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، [بی‏جا، بی‌نا، بی‏تا]

ـ ابو‌الفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، به کوشش کاظم مظفر، قم، انتشارات رضی، 1405 ق

ـ أبو‌مخنف أزدی، لوط بن یحیی، مقتل الحسین(ع) (وقعه الطف)، تحقیق محمدهادی یوسفی غروی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم، 1417 ق، چاپ سوم

ـ حلّی، جمال‌الدین حسن بن یوسف، رجال العلامه، به کوشش سیدمحمدصادق بحرالعلوم، قم، انتشارات رضی، 1402 ق

ـ خطیب بغدادی، أحمد بن علی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام، بیروت، دارالکتب العلمیه، [بی‏تا]

ـ ذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد، العبر فی خبر من غبر، تحقیق محمدسعیدبن بسیونی زغلول، بیروت، دارالکتب العلمیه، [بی‏تا]

ـ ـــــــــــــــــ ، میزان الإعتدال فی نقد الرجال، تحقیق علی محمد بجاوی، بیروت، دارالفکر، [بی‏تا]

ـ زرکلی، خیرالدین، الأعلام،بیروت، دار العلم للملایین، 1992م، چاپ دهم

ـ سمعانی، ابو‌سعد عبدالکریم بن محمد، الأنساب، تحشیه محمد عبد القادر عطا، 6 جلد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419 ق

ـ سیدمرتضی، علی بن حسین موسوی، الفصول المختاره من العیون و المحاسن، قم، المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ المفید، 1413 ق

ـ تهرانی، محمد محسن آقا بزرگ، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، 26 جلد، بیروت، دار الأضواء، 1406ق، چاپ دوم

ـ طوسی، أبو‌جعفر محمد بن حسن، الفهرست، به کوشش سیدمحمدصادق بحر‌العلوم، قم، انتشارات شریف رضی، [بی‏تا]

ـ ـــــــــــــــ ، رجال الطوسی، تحقیق محمد صادق آل بحر‌العلوم، نجف، مکتبه الحیدریه، 1381 ق

ـ کتبی، محمد بن شاکر، فوات الوفیات، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارصادر، [بی‏تا]

ـ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفه حجج اللّه‏ علی العباد، تحقیق مؤسسه آل‌البیت لإحیاء التراث، قم، المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ المفید، 1413 ق

ـ ـــــــــــــــ ، الفصول المختاره، تحقیق سیدمیرعلی شریفی، بیروت، دارالمفید، 1414 ق

ـ ـــــــــــــــ ، الأمالی، تحقیق علی‌اکبر غفاری و حسین استاد ولی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1413 ق، چاپ دوم

ـ ـــــــــــــــ ، الجمل و النصره لسید العتره فی حرب البصره، تحقیق سیدعلی میرشریفی، قم، المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ المفید، 1413 ق

ـ نجاشی، أبو‌العباس أحمد بن علی، رجال النجاشی، تحقیق سیدموسی شبیری‌زنجانی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1407 ق

ـ یاقوت حموی، ابو‌عبداللّه‏ بن عبداللّه‏، معجم الادباء، بیروت، دار ‌احیاء التراث العربی

چکیده

در این نوشته با اشاره به اهمیت منابع در تاریخ اسلام، به ویژه اهمیت منابع کهن تاریخی، به منابع شیخ مفید و نیز ویژگی‏های روش وی در بهره‌گیری از منابع پرداخته شده است. بیان مواردی از این منابع کهن و ویژگی آن‏ها و نیز اشاره به گزارش‏های تاریخی شیخ مفید، به ویژه در دو کتاب الارشاد و الجمل و مقایسه آن‏ها با گزارش‏های مشابه که در منابع دیگر وجود دارد، مطالب این نوشته را در بر می‏گیرد. همچنین بخشی از منابع شیخ مفید که به گزارش‏های شفاهی و غیر مکتوب اختصاص دارد به اختصار بررسی شده است

واژگان کلیدی: تاریخ اسلام، شیخ مفید، منابع تاریخی، مصنفات شیخ مفید.

مقدمه

مطالعه در زمینه تاریخ، به ویژه تاریخ اسلام و تحلیل وقایع تاریخی باید با استفاده از منابع تاریخی کهن صورت گیرد. بر این اساس، صرف نظر از استثناهایی که وجود دارد و با در نظر گرفتن معیارهایی که منبع مورد استفاده را اعتبار می‏بخشد، باید اذعان داشت هر چه منبع مورد استفاده در مطالعات تاریخی به زمان وقوع حوادث نزدیک‌تر باشد از اتقان و درستی بیشتری برخوردار است. بسیاری از منابع تاریخی به مرور زمان از میان رفته و امروزه در دست‌‌رس ما نیست از این رو ناگزیر باید از آثاری استفاده کرد که از آن منابع بهره برده‏اند. یکی از عالمان بزرگی که به زمان منابع کهن نزدیک بوده و در آثار خود از آن‏ها بهره برده شیخ مفید است. از آن جا که این موضوع اهمیت بسیار دارد، آثار شیخ مفید مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته و منابع مورد استفاده ایشان در گزارش‏های تاریخی تا حد ممکن بازشناسی شده است

بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله منابع شیخ مفید در گزارش‏های تاریخی با word

شیخ مفید به سبب واقع شدن در دوره‏ای که رشد و تکامل علوم اسلامی در اوج پیشرفت بوده از سویی، و موجود بودن بسیاری از منابع کهن تاریخ اسلام که در دوره‏های بعد از بین رفته است، از سوی دیگر، این امکان را داشته است که بتواند از منابع دست اول در جهت هر چه پربارتر شدن نوشته‏های تاریخی خویش بهره جوید. از این رو برخی معتقدند کتاب الجمل  بخشی از خطبه‏ها، نامه‏ها و احادیث امام علی(ع) را که برگرفته از کتاب‏های مفقود شده است، در بر دارد.[1] در این صورت، الجمل در زمره منابع تاریخ اسلام به شمار می‏آید

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
یکشنبه 95 تیر 6 , ساعت 2:13 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله پدیدارشناسى هوسرل؛ ایده آلیسم محض یا ایده آلیسم استعلایى؟ با word دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله پدیدارشناسى هوسرل؛ ایده آلیسم محض یا ایده آلیسم استعلایى؟ با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله پدیدارشناسى هوسرل؛ ایده آلیسم محض یا ایده آلیسم استعلایى؟ با word

چکیده  
مقدّمه  
«پدیدار» چیست؟  
کاربرد اصطلاحات و مفاهیم در پدیدارشناسى هوسرل  
مفهوم آگاهى  
مفهوم همدلى  
مفهوم «احاله و تأویل» در تجربه آگاهى  
«حیث التفاتى»؛ ویژگى خاص آگاهى  
تأثیر نظریه «شهود» در استعلایى نمودن پدیدارشناسى هوسرل  
رابطه پدیدارشناسى و وجودشناسى در ایده آلیسم هوسرل  
نتیجه گیرى  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله پدیدارشناسى هوسرل؛ ایده آلیسم محض یا ایده آلیسم استعلایى؟ با word

ـ خاتمى، محمود، پدیدارشناسى دین، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، 1382

ـ رشیدیان، عبدالکریم، هوسرل در متن آثارش، تهران، نى، 1384

ـ ستیس و. ت.، فلسفه هگل، ترجمه حمید عنایت، تهران، شرکت سهامى کتابهاى جیبى با همکارى مؤسسه انتشارات فرانکلین، 1347

ـ وال، ژان و روژه ورنو، بحث در مابعدالطبیعه، ترجمه یحیى مهدوى و دیگران، تهران، خوارزمى، 1375

- Cobb, Stevens Richard, Husserl & Analytic Philosophy, Kluwer Academic Publishers,

- Husserl, Edmund, Ideas, General Introduction to Pure Phenomenology, translated by W.R. Boyce Gibson, George, Allen & Unwind LTD NewYork, Humanities Press Inc, (1931- Reprinted 2002)

- —– , Inaugural Lecture at Freiburg in peisgau, Translated by Robert Welsh Jordan, Shorter Works, On line,

- —– , Logical Investigations, Translated by J. N. Findly, from the second German Edition of Lgisch untersuchngen, Edith: Dermot Moran, Routledge, Taylor & Francis Group London & NewYork,

- —– , Philosophy of Arithmetic, Willard, Dallas, Trans, Dordrecht: klwer Publisher,

- Kockelmans, Joseph J., Edmund Husserl¨s Phenomenology, Purdue University Press, West Lafayette, Indiana,

- Levinas, Emmanuel, The Theory of Intuition in Husserl Phenomenology, North Western University Press Evanston,

- Mc Cormick, Peter & Elliston Fredrick, N. d., Husserl: Shorter Works, Editor Foreword: Watter Biemel, University of Notre Dame Press

- Smith, David Woodruff, Husserl, Routledge, London & New York,

- Welch, E. Parle, The Philosophy of Edmund Husserl, the Origin & Development of His Phenomenology, Octagon Books, Printed in U.S.A by Noble offset Printers Inc, NewYork,

- Zahavi, Dan & Stjernfelt Fredrik, One Hundred Years of Phenomenology: Husserl¨s Logical Investigations Revisited, Kluwer Academic Publishers Dordrecht, Boston, London,

چکیده

ایده آلیسم هوسرل نظریهاى است که به عنوان علم انضمامى، در حوزه هاى خاص قابل تبیین است. این ایده آلیسم، وجود عالَم واقعى و عالم طبیعت را انکار نمىکند؛ با این حال، نگاه پدیدارشناسانه وى به عالم واقع و طبیعت، با دیگر نگاههاى معرفتشناختى متفاوت است

در این نوشتار، تلاش خواهد شد تا از راه تحلیل مفاهیم و اصطلاحات موردنظر هوسرل، در برابر دیدگاهى که ایده آلیسم هوسرل را ایده آلیسم محض مىداند، موضعگیرى و با بیان دلایلى، نشان داده شود که در تحلیل دقیق، نظریه او را باید ایدهآلیسم استعلایى نامید مفاهیم کاربردى شامل مفهوم «آگاهى و همدلى»، «تأویل یا احاله»، «حیث التفاتى»، «شهود» و «ماهیت» مىباشند که هرکدام در معناى خاص خود، استعلایى بودن پدیدارشناسى هوسرل را توصیف و تبیین مىنمایند

نگارندگان مقاله حاضر بر آن هستند تا نشان دهند که در پدیدارشناسى استعلایى هوسرل، هر آنچه متعلّق به این عالم است، ضرورتآ تمام تشخّص معنایى خود را علاوه بر وضعیت وجودشناختى آن به دست مى آورد؛ به همین لحاظ، هوسرل در کتاب ایدهها همه کوشش خود را به کار مىگیرد تا به تمایز دقیقى میان پدیدارشناسى به عنوان روش، و پدیدارشناسى به عنوان معرفت دست یابد. پدیدارشناسى هوسرل توانایى خود را در توصیف همه جنبههاى فلسفى و علمى به نحو گسترده پوشش داده است

کلیدواژهها: پدیدارشناسى، هوسرل، ایدهآلیسم محض، ایدهآلیسم استعلایى، آگاهى و همدلى، احاله، حیث التفاتى، شهود، صورت (ماهیت)

 

مقدّمه

واژه «پدیدارشناسى» به لحاظ لغوى به معناى شناخت پدیدارها از طریق تحلیل آنهاست؛ امّا در معناى دقیقتر، این واژه به حرکت فلسفىاى اطلاق مىگردد که با ادموند هوسرل آغاز مىشود. نیم قرن پس از نخستین کار هوسرل، همچنان پدیدارشناسى مورد سؤال بود؛ اگرچه سابقه تحلیل این واژه به کانت و هگل و پیش از آن، به لمبرت باز مىگردد که از پیروان کریستین وُلف است

از نظر کانت، این اصطلاح در تمایز میان پدیده و ذات به کار مىرود. او شناخت علمى را صرفآ از پدیده مىداند و نه از واقعیت ذاتى. البته، نقد کانت به خودى خود مىتوانست نوعى پدیدارشناسى قلمداد شود؛ با این حال، نخستین فیلسوفى که رویکرد خود در زمینه فلسفه را مشخصآ به صورت پدیدارشناسى توصیف نمود هگل بود. این فیلسوف ـ مانند کانت ـ معتقد بود که ما باید به پدیدهها بپردازیم و آنها را تداوم بخشیم. امّا او ـ برخلاف کانت ـ پدیدهها را براى علمِ کلّىِ موجودْ کافى مىدانست. هگل در فلسفه خود، آنچه را پیشتر «شىء» بوده است، «پدیده» یا «فنومن» مىنامد؛ یعنى چیزى که وابستگى کامل آن، استقلال وجودىاش را نقض مىکند. «شىء» از مادّه و صورت فراهم مىآید: مادّه، به عنوان «بازتاب به خود»، هستى درونى یا ذات چیز بود؛ صورت نیز «بازتاب به دیگرى» یا هستى بیرونى شمرده مىشد. این جنبه بازتاب به دیگرى یا وابستگى به دیگرى است که اینک پدیدگى چیز را سبب مىشود. از اینرو، اکنون «صورت» در حکم نمایش، و «مادّه» در حکم ذات دانسته مىشود؛ امّا صورت، مادّه را دربر مىگیرد و مادّه، خود پارهاى از صورت است. پس، ذات یا زمینه پدیده، یعنى مادّه نیز صورت یا پارهاى از صورت به شمار مىرود؛ ولى صورت، پدیده است. بنابراین، زمینه پدیده در چیزى است که خود، صفت پدیده و به عبارتى، در پدیده دیگر باشد. بدین ترتیب، به پدیدههاى بسیارى مىرسیم که همه به یکدیگر پیوسته و وابستهاند و مجموع این پدیدهها جهان نمایش را به وجود مىآورند

منظور هگل از واژه «جهان» جهان خارج نیست؛ منطق وى فقط با اندیشه هاى محض و بسیط سروکار دارد. مقولهاى که در اینجا استنتاج مىشود، نه خود جهان، بلکه پدیدگى جهان است؛ بدین لحاظ ـ همانطور که گفتیم ـ اگرچه هگل مانند کانت معتقد بود که ما باید به پدیدهها بپردازیم و آنها را تداوم بخشیم، امّا برخلاف کانت، براى علم کلّى موجود، پدیدهها را کافى مىدانست. بر اساس دیدگاه هگل، پدیدار همه آنچه ظاهر مىشود، نه فقط در خود، بلکه از طریق فرایند دیالکتیکى که فرایندى ضرورى براى تفکر بشر است تجلّى دارد و این امر، با سادهترین صورت آگاهى تا ایده مطلق و روح مطلق ـ که تمامآ واقعیت است ـ به دست مىآید

در تحلیلگرایى ارنست ماخ، و اعضاى «حلقه وین» (که از ماخ الهام گرفته بودند)، نوع دیگرى از پدیدارشناسى را مىیابیم که تبیین و توصیف دقیقى از آن به دست داده نشده است. افراد یادشده بیشتر به کانت نزدیکاند تا هگل، زیرا مابعدالطبیعه کانت را ترجیح مىدهند و به سادگى، با توصیف آگاهى، راضى مىشوند؛ همچنین، از طریق دادهها، تنها از توصیف ـ و نه از تبیین ـ تأثیرپذیرند. امّا از آنجا که فلسفه به معناى «علم متقن» همواره بر پدیدهاى به نام «آگاهى انسان» تمرکز دارد، فلاسفه قرون هجده و نوزده آلمان بر کاربرد اصطلاح «پدیدارشناسى» به مثابه روش و تحلیل «آگاهى» تأکید مىکنند؛ و به همین دلیل، آن را علم پدیده آگاهى مىدانند: فراهم نمودن تبیین کامل از «پدیدار» بر هر کوششى مقدّم است. اینگونه مطالعات توصیفى، در همه زمینههاى علمى، فرهنگى، روانى، اجتماعى، و سیاسى کاربرد دارد

 

«پدیدار» چیست؟

یکى از علل اصلى بدفهمى پدیدارشناسى هوسرل، همانا، مطالعه نکردن دقیق کاربرد واژه «پدیدار» است. شاید بتوان خودِ هوسرل را مسئول این مهم دانست؛ زیرا به نظر مىرسد که وى فرض مىکند خواننده کاربرد این واژه را فراخواهد گرفت. گفتنى است که همه پدیدارشناسان، این واژه را به طور کامل در مقابل معناى «نمود» سنّتى و کانتى به کار مىگیرند؛ هوسرل با معناى کاربرد یونانى موافق است: پدیدار یعنى «شیئى خود را آشکار مىکند». معناى معرفتشناختىِ آن چیزى که خود را در تجربه آشکار یا نمایان مىسازد، واضح است و کاربرد آن، از اهمیت بسزایى برخوردار مىباشد. هر پدیدار، به طور بدیهى، چیزى جز خود را نشان نمىدهد. پدیدار به طور دقیق، هر معنا و دلالتى از اشیاى واقعى طبیعت (ابژههاى تجربه حسّى) را تشکیل مىدهد. هوسرل حتى بر آن است که مفهوم پدیدار، به صورت ابژههاى مورد بررسى، مىتواند دیده یا شهود شود و احکامى بر آن مترتّب گردد

کاربرد اصطلاحات و مفاهیم در پدیدارشناسى هوسرل

از آنجا که بسیارى از اندیشمندان پدیدارشناسى هوسرل را نوعى ایدهآلیسم محض قلمداد کردهاند، در مقاله حاضر، تلاش خواهیم نمود تا به بیان وجه تمایز اصلى پدیدارشناسى محض (ایدهآلیسم استعلایى) هوسرل با ایدهآلیسم محض بپردازیم. آنچه پدیدارشناسى هوسرل را از دیگر تفکرات فلسفى متمایز مىسازد، این است که فیلسوف یادشده، در فرایند تفکر خویش، به ژرفاندیشى در بسیارى از اصطلاحات و واژههاى کاربردى رایج در فلسفه سنّتى (به ویژه ایده آلیسم محض) و حتى فلسفه دوره روشنگرى مىپردازد و براى اینکه به هدف مطلوب خویش دست یابد، با معناى خاص خود، از آنها استقبال مىکند؛ وى، همچنین، تمام کوشش خود را به منظور ایجاد معانى بدیع از آنها به کار مىگیرد، تا از قید کاربرد پیشینیان در این نوع مفاهیم رها شود. هوسرل بیش از یک دهه (1900ـ1913)، با بررسى عمیق و کاربرد مفاهیم، اصطلاحات خود را محدود مىکند. او سرانجام در کتاب ایدهها به طرح دیدگاه منحصر به فردى دست مىزند و تمایز دقیقى را میان پدیدارشناسى به منزله روش، و پدیدارشناسى به منزله معرفت در نظر مىگیرد. اگرچه هوسرل برخى از این مفاهیم و اصطلاحات را نادیده گرفته و از توصیف آنها براى استفاده مطلوب خویش ناتوان مانده؛ امّا مفسّران او، در این جهت، کمک فراوانى به او کردهاند: با تفسیر صحیح واژهها، آنها را در پدیدارشناسى به کار بردهاند تا هوسرل را در ایجاد روش و در واقع فلسفهاى جدید، به مقصود و مطلوب خود برسانند

کاربرد اصطلاحات در پدیدارشناسى هوسرل شامل مفهوم «آگاهى و همدلى» (به عنوان یکى از مهمترین مفاهیم)، و تبیین آن در نظام یادشده، تفاوت پدیدارشناسى هوسرل با دیگر تفکرات را به خوبى نمایان مىسازد. همچنین، توصیف مفاهیم «تأویل یا احاله»، «حیث التفاتى»، «شهود» و «ماهیت» به خوبى بیانگر تفاوت این نوع پدیدارشناسى با همه فلسفهها و حتى دیگر پدیدارشناسىهاست. در این نوشتار، با بررسى برخى از این مفاهیم، تمایز پدیدارشناسى استعلایى را از ایدهآلیسم محض نشان خواهیم داد. پدیدارشناسى هوسرل نه تنها روشى است که از طریق آن، فلسفه معناى علم دقیق را در جهت شناخت واقعى ماهیات اتخاذ مىکند (چراکه علمى و دقیق بودن فلسفه ـ همواره ـ دغدغه ذهنى فیلسوف مذکور بوده است)، بلکه خود به مثابه فلسفه است؛ زیرا مدّعى شناخت ضرورى و ذاتى «آنچه هست» مىباشد. به تعبیر هوسرل، پدیدارشناسى به صورت «بازگشت به اشیا» تصوّر مىشود و به گونهاى، به کشف ماهیات در پدیدهها مىانجامد. پدیدارشناس تأکید مىکند که با پژوهش آگاهى محض، مىتوان نسبتى را که واقعآ عینى است کشف نمود. این خود نوعى «وجود علم دقیق به اشیا» محسوب مىشود که بیانگر «فلسفه» بودن پدیدارشناسى است

مفهوم آگاهى

چنانکه اشاره نمودیم، هوسرل در پدیدارشناسى براى تحلیل آگاهى به عنوان «پدیدار» تمام تلاش خود را به کار مىگیرد. در تفکر او، مسئله اصلى «آگاهى» است، و هدف وى تجهیز انسان به ابزارى براى فهم دقیقتر عالم حیات مىباشد. هوسرل به دنبال حلّ بحران فلسفه در قرنهاى نوزدهم و بیستم است؛ از اینرو، با گذر از همه پیشداورىها، بر وفادارى به علمى و دقیق بودن فلسفه تأکید مىکند. او آگاهى را پدیدهاى مىداند که اشیا را بررسى مىکند. به باور وى، آگاهى تنها موجودى است که مستقیمآ در دسترس پژوهشگر قرار دارد. هوسرل در آغاز دوره فلسفه خویش با ثنویت کانتى، ساختارگرایى هگلى، طبیعتگرایى یا روانشناسیگرى پوزیتیویستى موافق نبود؛ امّا با این نظر موافق بود که: پدیدهها، صرفآ دادهها هستند؛ یعنى به پدیدهها همان ماهیتى که هستند، داده مىشود و در آنها، هر آنچه وصفشدنى است، توصیف مىگردد و شىء توصیفى، در همه عناصر توصیف ماهیت، آشکار است. پدیدارشناسى این توصیف را تمامشده مىداند و با ابزارهاى آگاهى، مانند «شهود»، به ما مىگوید که چه چیز «عین ذاتى» شىء است. وجود آگاهى به صورت «آگاهى محض» در پدیدارشناسى، موجب مىگردد که هوسرل و پیروانش، در این تفکر محض، ممتاز شمرده شوند

تأکید هوسرل بر حوزه استعلایى پدیدارشناسى خویش، به دلیل نسبت آن با آگاهى است. این آگاهى نه فقط در واقعیت جسمانى عالم خود، بلکه براى هر عالم معقولى به کار مىرود. هوسرل همانگونه که بر آگاهى محض اصرار مىورزد، براى «معنا» نیز اهمیت خاصى قائل است. او معنا را محور پدیدارشناسى مىداند، و معتقد است: آگاهى ما را با جهان، ساختار اشیاى نظاممند در محیط اطراف، مواجه مىسازد، جهانى که شامل خود ما نیز مىشود؛ ولى معنا در انتزاع از تجربه زندگى ما، در حوزه مطالعه منطق، قرار مىگیرد. آن بخش از منطق که معنا را مطالعه مىکند، «معناشناسى» نامیده مىشود

از اینرو، به نظر مىرسد که پدیدارشناسى به لحاظ نسبتش با آگاهى جهان جنبه روانشناختى، و به لحاظ ارتباطش با معانى انتزاعى جنبه منطقى دارد

هوسرل در پدیدارشناسى خود، کلّ جهان با صورت نامتناهى زمانى و مکانىاش را متعلّق آگاهى مىداند و «منِ تأمّلکننده» را به مشاهدهگر بىطرفى تبدیل مىکند. این «من» گرچه در رویکردى طبیعى به سر مىبرد؛ امّا، با تأمّل بر خویش، در رویکرد استعلایى قرار مىگیرد. با این حال، پى بردن به «منِ استعلایى»، زمانى صورت مىگیرد که با همین تأمّل در کلّ جهان، دریابد که هر موجود طبیعى به نحو معتبر براى آن وجود دارد. اگرچه دریافتها و آگاهىهاى مستمر «من» از آنها متغیّر مىباشند، ولى ـ در عین تغییرات ـ باز هم متّحدند و براى «منِ تأمّلکننده» وجود دارند؛ زیرا براى آن اعتبار قائل مىشوند. این «من» من پدیدارشناسى استعلایى است که تمام متعلّقات اندیشه را با نحوههاى آگاهىشان، و با شهود توصیفى خود، در اختیار دارد

 

مفهوم همدلى

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ